وصایت از آدم تا خاتم / (بخش اول)
طرح مسأله
مطالعه تاریخ ادیان ، بیانگر این حقیقت است که تمام انبیای بزرگ الاهی ، دارای جانشین بزرگ بوده اند ؛ همانهایی که با تبیین و تفسیر آموزه های وحیانیِ انبیا و عمل به سیره ایشان ، دین خدا را زنده نگه داشتند و به استمرار آن کمک کردند. در کتب مقدسِ یهودیان، مسیحیان و مسلمانان (ادیانی که خود را دین توحیدی مینامند) از اوصیایی سخن آمده است که برگزیده خداوند بوده اند و انبیا آنها را تعیین میکردهاند. انبیا اعتراف داشتند که راه آنان کامل نخواهد شد مگر اینکه مردم، تابع وصیِ آنان باشند. از اینرو شناخت ، نحوه انتخاب و انتصاب و نقش این اوصیا در ترویج و تکمیل دین، موضوعی بس مهم است که تبیین آن به فهم ما در شناخت دینِ حق، کمک فراوانی مینماید .
این
مقاله درصدد معرفی و تبیین جایگاه اوصیا و در پی آن، معرفی برترین و کاملترین وصی
است و سعی مینماید نیازمندی کاملترین دین و کاملترین نبی را به کاملترین وصی
اثبات نماید.
طرفداری شیعه از امام علی(علیه السلام) صرفاً دفاع از شخص او نیست؛
بلکه دفاع از شخصیت او و جایگاه وصایت است؛ جایگاهی که هرگونه خللی در آن میتواند
به رخنه ای بزرگ در دین تبدیل شود و آن را از مسیر حق خارج سازد. شیعه معتقد است
تعیین شخص وصی، از جانب خداوند سبحان است که انبیا آن را به مردم اعلام میکنند؛
از اینرو برای اثبات الاهی بودن این جایگاه، به ویژه وصایت نبی خاتم(صلی
الله علیه و آله) ، علاوه بر قرآن، به تورات، صحف، عهد عتیق و اناجیل اربعه
نیز استناد شده است. گرچه در وحیانی بودن کتاب مقدس، بحث فراوانی وجود دارد و ما
هرگز آن را مانند قرآن، وحی نمیدانیم ولی بهجهت اعتقاد جمعیت بسیاری در جهان به
وحیانی بودن آن، احترام به این کتاب و تأیید برخی مطالب آن از جانب قرآن و منابع اسلامی،
ما نیز سعی نموده ایم با نگاه به عهدین و قرآن، ابتدا به بحث وصایت در سیره انبیا
و سپس وصایت در سیره نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) بپردازیم و در
پایان، حقانیت وصایت حضرت علی(علیه السلام) را نتیجه بگیریم.
نکته دیگر اینکه شریعت انبیا با هم تفاوت دارد؛ اما دین نزد همه آنها یکی است. ما
دینی بهنام نوحیت، ابراهیمیت، موسویت ، عیسویت و یا محمدیت نداریم و براساس تصریح
قرآن « ان اَلدّین عِندَ الله الاسلام » (سوره مبارکه آلعمران آیه 19) یعنی دین
از آدم تا خاتم و از خاتم تا قیامت فقط یک دین است و آن اسلام و تسلیم شدن در
برابر خداست که بر سه اصل توحید، نبوت و معاد استوار است. به مقتضای رشد جامعه
انسانی و مدنی شدن انسان، قوانین این دین کاملتر میشد تا زمان نبی اکرم (صلی
الله علیه و آله) که جامعه بشری به بلوغ اجتماعی رسید و شریعت خداوند کامل
شد و اسلام، نام رسمی دین خدا شد. انبیا و مؤمنان از آدم تا خاتم، همگی مسلمان
(تسلیم حق) بودند و این معنای لغوی، در زمان نبی اکرم (صلی الله علیه و آله)
و پس از واقعه غدیر به معنایی اصطلاحی تبدیل شد و اسلام، نام دین خدا شد. (سوره
مبارکه مائده،آیه 3) اشاره قرآن به اینکه حضرت ابراهیم (علیه السلام) حنیف و مسلمان بود (بقره 135؛ آلعمران، 67 و
95) نیز در این فرایند، قابل توجیه است.
براساس این دیدگاه به هر پیامبری که بهمقتضای رشدِ اجتماعی بشر، مأمورِ آوردنِ
شریعت خاص و قسمتی از دینِ الاهی میشد و دین را در مسیر تکامل، یک مرحله به جلو
میبرد، پیامبر اولوالعزم و صاحب شریعت میگویند.
تا فراهم شدن شرایط اجتماعی جدید برای ارسال بقیه شریعت و ارسال پیامبر اولوالعزم
دیگری، سایر انبیا موظف به تبلیغ شریعت او بودند. بنابراین دین خداوند از بدو خلقت
تا قیامت، یک دین است که با اقتضای رشد و مدنیت جامعه بشری، تکامل مییابد. این روش
الاهی ادامه داشت تا زمان نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) که چون جامعه
بشری، اقتضای قوانین اجتماعی و مدنی اسلام را داشت، خداوند دین را کامل کرد.
نکته مهم و قابل بحث، اهمیت وصی در کنار نبی است؛ تمام انبیایی که مأمور بودند
قسمتی از شریعتِ دین الاهی را بیاورند، بهعلت درگیری با مسایل اجتماعی و احیای
دین، کمتر موفق به ترویج و تفسیر شریعت خود میشدند و این مهم را به وصی خود
واگذار میکردند. از اینرو نقش اوصیا در گسترش دین الاهی، بسیار پررنگ است.
بنابراین نه یهودیت و نه مسیحیت، دین مورد ادعای حضرت موسی (صلی الله علیه و
آله) و عیسی (علیه السلام) نبوده اند و اساساً هیچ پیامبری دین خاصی نداشت
و دین خدا از آدم تا خاتم بر سه محور توحید، نبوت و معاد استوار و نام آن اسلام
(تسلیم در برابر خدا) بوده است و در زمان پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله)
، این نام لغوی، نام اصطلاحیِ دین خدا شد
و آیه «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی
وَ رَضِیتُ لَکُمُ الاِِسْلاَمَ دِیناً.» (مائده، 3) مبین همین نکته است.
درباره تعداد انبیای اولواالعزم نیز اختلاف است؛ اما مشهور، تعداد آن را پنج تن میدانند؛
قرآن، نوح(علیه السلام)، ابراهیم(علیه السلام)، موسی(علیه
السلام) ، عیسی (علیه السلام) و پیامبر اکرم(صلی الله علیه
و آله) را پیامبران اولوالعزم میداند (شوری، 12؛ احزاب، 7) که خداوند از
آنان عهد گرفته و دین را به وسیله آنها تشریع فرموده است. (طباطبایی، 1348: 90)
اگر حضرت آدم (علیه السلام) را به عنوان نخستین پیامبر در نظر بگیریم -
که الفبای شریعت دین الاهی را بیان نمود - میتوان مدعی شد این شش ذات مقدس یقیناً
دارای وصی بودهاند تا به تفسیر شریعت آنها بپردازند و بقیه انبیا نیز مبلغ شریعت
ایشان بوده اند تا پیامبر اولوالعزم بعدی از جانب خداوند ارسال شود.
ما در این مقاله به بحث وصایت این شش پیامبر، در دو قسمت - پنج پیامبر در قسمت
نخست و پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) در قسمت دوم - میپردازیم و
در نتیجه گیری، مواردی که مبیّن ارزشهای آخرین و کاملترین وصی الاهی هستند را بیان
میکنیم.
1. وصایت در سیره انبیای بزرگ پیش از اسلام
همانگونه
که اشاره شد، در کنار هر نبیِّ اولوالعزمی ، یک وصی نیز معرفی شده است تا دین او
را از تحریفات و انحرافات اجتماعی پس از وی حفظ نماید. این امر، بین ادیان ابراهیمی
(یهودیت، مسیحیت و اسلام) مشترک است؛ یهودیان و مسیحیان براساس کتاب مقدس و
مسلمانان براساس قرآن - با تأیید برخی مطالب کتاب مقدس و اصلاح برخی دیگر - این
امر را میپذیرند. البته هر سه دین، نام اوصیا را بهطور یکسان بیان کردهاند.
یادآوری این نکته ضروری مینماید که در فرهنگ ادیان آسمانی، سلسله اوصیا همان سلسله
انبیای تبلیغی است. ما نیز با مراجعه به کتاب مقدس و قرآن، به بحث وصایت در سیره
انبیا میپردازیم و وصایت را در پنج پیامبر بزرگ الاهی، یعنی حضرت آدم(علیه
السلام) ، حضرت نوح(علیه السلام) ، حضرت ابراهیم(علیه
السلام) ، حضرت موسی(علیه السلام) و حضرت عیسی(علیه السلام)
بهاختصار بررسی میکنیم .