نقش عاشورا در احیاء دین
.
فرهنگ شهادت
ورود به ارزش های پس از مرگ ، از مرگ پدیده ای مثبت و زیبا می سازد که باعث تشویق افراد به سوی آرمان خواهی ، عقیده خواهی و دیگر خواهی می شود که این واژه شهادت نام دارد.1 در حقیقت شهادت جلوه ای خاص و معنوی به مرگ می دهد. هر چند فرهنگ شهادت در سایر ادیان و فرهنگ ها وجود دارد ولی فلسفه وجودی آن در اسلام با سایر فرهنگ ها متفاوت است. در غرب به شهید مارتیر اطلاق می شود که ریشه آن «مورت» به مفهوم مرگ و میر می باشد. در حالی که کلمه شهادت در دین اسلام به معنای ، حضور ، گواه ، نمونه و حی می باشد.در اعصار قدیم ، غربی ها به شعار ها و مفاهیمی نظیر عزت ، افتخار ، شرافت ، شجاعت و دلاوری به استقبال مرگ می رفتند.(شاعری 1381) در این فرهنگ اثری از اعتقاد به حیات پس از مرگ دیده نمی شود .در جنگ های اول و دوم جهانی لایه و ابعاد دیگری پیدا کرد که باز هم هویت دینی و مذهبی نداشت و انسان دوستی و حمایت از همنوع عاملی برای اهدای جان برای میهن محسوب می شد.
شهادت در اسلام
شهادت در دین اسلام بعد از ظهور این دین و به موازات تبلیغ آن آغاز شد. یعنی آغازی سراسر با غرور و افتخار و جانفشانی .در این فرایند آورنده دین حضرت محمد (ص) و تمامی نزدیکان ایشان در معرض بزرگترین خطر ها و تهدیدات بودند و بسیار ی از نزدیکان ایشان در همان سالهای اول تبلیغات شهید شدند.عمار ، یاسر ، سمیه ، جعفر طیار ، حارثه ، مقداد، و اویس قرنی از جمله این شهدا می باشند.این فرایند نشان می دهد که صاحبان این دین هیچگاه در پشت صحنه نبوده و حاضرند برای گسترش و اعتلای دین خود از جان مایه بگذارند.لذا آرمان و هدف توسعه یافته این دین و محکم تر،غنی تر از سایر مولفه های فرهنگی دیگر گروه ها می باشد و فرهنگ شهادت طلبی در آن از غنای وجودی سرشار و محکمی برخوردار است که مرگ در راه حق را دلپذیر تر و منطقی تر جلوه می کند. در دین مبین اسلام شهادت با عاشورا عجین شده است و اولین حادثه ، رویداد و قیامی که پس از شنیدن کلمه شهادت در ذهن هر مسلمانی تداعی می شود ، واژه یا قیام عاشوراست. در واقع قیام عاشورا مهمترین حادثه در تاریخ تشیع است، به طوری که صورت و سیرت شیعه را دگرگون کرد و به آن پشتوانه حماسی و عاطفی داد و تشیع را به مذهب حماسه و خون مبدل کرد.
به گفته یکی از مورخان تشیع پس از رویداد عاشورا با خون شیعه آمیخت و در ژرفای جانهایشان جوشش زد و اعتقادی راسخ در درونشان پدید آورد. بنابراین کربلا و شهادت برای شیعه از قالب لفظ و مکان خاص به یک مفهوم مقدس و ایجادکننده حماسهها در طول تاریخ سرمشقی برای تشکیل حکومت مبارزه با ظلم بوده است. در تاریخ معاصر ما نیز امام حسین(ع)، کربلا و شهادت نقش الهامبخش خود را به خوبی ایفا کرده است. در انقلاب اسلامی ایران بیشک بزرگترین حادثه قرن و شاید بعد از زمان ائمه(ع) بزرگترین حادثه تاریخ تشیع است، نقش حماسه کربلا کاملاً واضح است.
این که یک ملت تنها و مظلوم در مقابل شرق و غرب با آن همه سلاحهای مادی و تبلیغات گسترده بایستد و به همه نه بگوید و با آن همه سختیهامقاومت کند و هیچ نوجیهی جز الهام گرفتن از حماسه عاشورا ندارد. در دوران انقلاب شعارهای راهپیمایی و تظاهرات، پیامهای امام(ره)، مقاومت مردم و... سخنرانی امام (ره) در عاشورای 42 و قیام قم نتیجه عاشورا بود. امام راحل(ره) بارها فرمودند: ما هرچه داریم از امامحسین (ع) است. امام خمینی(ره) در پیامی به مناسبت قیام قم مینویسد: ماهی که خون بر شمشیر پیروز شد...، ماهی که به نسلها در طول تاریخ راه پیروزی بر سر نیزه را آموخت، ماهی که شکست ابرقدرتهارا در مقابل کلمه حق به اثبات رساند. پس ازپیروزی انقلاب اسلامیامام (ره) در سخنرانی محرم سال 58 لزوم پایبندی به همان شعائر را یادآور شده و فرمودند: همان سینهزنیها، همان نوحهخوانیها، همان رمز پیروزی است در سرتاسر کشور مجلس روضه باشد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی با تحمیل جنگ به ایران تمامی دنیای کفر و الحاد در مقابل ملت مظلوم ایران قرار گرفت ولی در زمان دفاع مقدس حضور حماسی عاشورا در روحیه مردم و رزمندگان و صبر و تحمل گرفتاریها در زمان جنگ و بعد از آن از دیدنیها و شنیدنیها است.مقاومت عده محدودی در خرمشهر با یاد و نام امامحسین(ع) و عملیاتهای رزمندگان با نام و رمز یاحسین(ع) و عاشورا و کربلا زیارتهای عاشورای رزمندگان، بازوبندها و پیشانیبندها و نوشتههای روی آن و حتی رنگ انتخابی آن، مقاومت خانواده شهدا و صبر و تحمل آنها، بردباری جانبازان با یاد امام حسین(ع) و حضرت عباس و مقاومت آزادگان در سختترین شرایط و همه و همه نشانگر تاثیر عظیم این حماسه بزرگ در وجود شیعه است.
فرهنگ عاشورا
عاشورا، قبل از قیام مقدس حسینى(ع)، نام یک روز بود; اما امروز دیگر عاشورا نام یک مقطع زمانى نیست، نام یک فرهنگ است. عاشورا امروز دیگر یک حادثه نیست، یک مکتب فکرى و یک نظام سیاسى و یک مجموعه فکرى، فرهنگى، اخلاقى، سیاسى و جهادى است.
برگزارى مراسم عاشورا، در میان اندیشمندان، هرگز یک عادت نبوده و نیست. احیاى عاشورا در فرهنگ تشیع یک عبادت بزرگ اجتماعى، یک مانور عظیم الهى - سیاسى و حرکتى حساب شده در جهت نمایش ولایت و برائت امت اسلامى است و اینجاست که گریستن و گریاندن ارج مىیابد و مفهوم پیدا مىکند.
عاشوراى حسینى «سیستم دفاعى اسلام ناب محمدى»(ص) در طول قرون و اعصار است. عاشوراى حسینى درخشانترین نمونه معروفگرایى و منکرستیزى در پهنه زمان و زمین است. عاشوراى حسینى بلندترین فریاد بشریت مظلوم در برابر سپاه ابلیس و استکبار جهانى است. و قله عشق و عرفان انسان نسبتبه مقام اقدس ربوبى است. عاشورا نمایشگاه جاوید ارزشها و ضدارزشها در ساحل فرات است; نمایشگاهى که بینندگان آن سرانجام به یکى از دو صف مىپیوندند و هر سال و هر روز بر سطح و سقف نمایشگاه مىافزایند.
عاشورا فریاد دفاع همیشگى از مظلومان و مستضعفان زمان و زمین و اعلام جهاد جاوید علیه کفر و نفاق و جهل و استثمار و قلدرى است. عاشورا دانشگاه عشق و عرفان و حماسه است. در این دانشگاه انسان مىآموزد که چگونه به خدا عشق ورزد، چگونه بدون سلاح بجنگد و چگونه در اوج غربتحماسه آزادى بسراید. عاشورا سمبل قیام در برابر ارتداد و ارتجاع مکتبى است; ارتجاع از اسلام ناب محمدى(ص) و بازگشت از عدالت علوى و تردید و توقف در اجراى قوانین قرآنى. عاشورا سد استوار حسینى(ع) براى جلوگیرى از یورش یاجوج و ماجوج غربى و شرقى به میهن بزرگ اسلامى است. عاشوراى حسینى کشتى نجات امت محمد(ص) در برار توفان جهل و ترس و استعمار خارجى و استبداد داخلى است. عاشورا حسینى چتر معنویت دین و امت در برابر بازگشت دوباره نظامهاى سیاسى و اقتصادى و اهداف و آرمانهاى جاهلیت قدیم و نوین است. عاشوراى حسینى ادعانامه پاسداران ایمان و عدالت و آزادى علیه مرفهاى بىدرد و متجاوزان به حقوق اجتماعى و فروغلتیدگان در لجنزار تشریفات و اسراف و ابتذال فرهنگى است. عاشورا جلوهگاه قدرتطلبى و رقابتسیاسى و پیامد افزونخواهى اردوى حسینى نیست; عاشورا قیامى براى احیاى مجدد آیین محمدى و حاکمیت فرمان خدا در گستره گیتى، اصلاح اوضاع نابسامان بلاد اسلامى، ایجاد امنیتبراى جامعه مظلوم بشرى و اجراى احکام الهى است.
عاشورا جریانى مربوط به گذشته نیست; پایگاه ثبتنام سیدالشهدا از همه زنان و مردان مؤمن و فداکار براى پیوستن به سپاه پاسداران ارزشها و ارتش آزادىبخش ملتهاى مظلوم است.
عاشورا غریو غیرت همه جوانان بهشتى بر سر استعمارگران سیاسى و یغماگران اقتصادى است; سرور جوانان بهشت وقتى به نقد عملکرد عالمان سازشکار مىپردازد، فریاد برمىآورد:
فاسلمتم الضعفاء فى ایدیهم، فمن بین مستعبد مقهور و بین مستضعف على معیشته مقلوب.
ضعیفان را در دست ظالمان رها کردید، برخى به بردگى کشیده شدند و آزادىشان سلب شد و برخى در تنگناى معیشت و فشار اقتصادى قرار گرفتند. عاشورا فریاد عزتگرایى و ذلتگرایى همه عاشوراییان تاریخ است که هیهات منا الذله. عاشورا احیاى فرهنگ شهادتطلبى و شهیدپرورى است که: مرحبا بالقتل فى سبیل الله.
عاشورا مکتب «عمل به تکلیف» و امید به خداست، که: ارجو ان یکون خیرا ما اراد الله بنا، قتلنا ام ظفرنا.
عاشورا عمیقترین و گویاترین رهنمود حسینى(ع) به نهضتهاى اسلامى است; رهنمودى که نشان مىدهد براى ایجاد تزلزل و تحول در حکومتهایى که نقاب اسلام بر چهره مىزنند و از مشاوران مسیحى و صهیونیستى دستور مىگیرند; چه باید کرد.
عاشورا درس احیاى سنت نبوى، عدالت علوى و صبر سبز مجتبوى و فریاد سرخ حسینى است. عاشورا مرکز افشاى یاران شیطان، نقطه مرکزى سربازى براى جبهه حق، پایگاه تمرین شهامت و شجاعت، آموزشگاه مقابله با محاصره اقتصادى و نظامى، مدرس تحلیل عرفانى آفرینش، آموزگار درس ولایت و حمایت از رهبرى الهى، محراب شهادت و مقتل رضا به قضاى ربوبى است.
فرهنگ مبارزه و ابطال
تفکرات درباری
حکومت بنی امیه در آن زمان تفکری را شکل داد که محور آن تبعیت محض و بی چون و چرا از دستگاه خلافت بود. طبق این تفکر هرگونه اعتراض از حکومت جرم تلقی و ممنوع بود. از دوره معاویه به بعد راه خردهگیری بر خلیفه و عاملان او بسته شد و هر که به گفتار یا کردار او و کارگزاران حکومت اعتراض میکرد دچار آزار و قتل میشد. از آن پس مردم تکلیف خود را دانستند و کوشیدند هر آن چه را که خلیفه و عمالش دوست دارند بر زبان آورند. امویان خود را مصون از خطا دانسته و مردم را حقیرتر از آن به شمار میآوردند که در حوزه رفتار اجتماعی و سیاسی آنان دخالت نمایند. باب امر به معروف و نهی از منکر حاکمان از زمان معاویه به کلی بسته شد. چاپلوسی و مدیحه سرایی رسمی شد و هر کس بیشتر تملق میبافت به قدرت و ثروت نزدیکتر میشد. بیعت نه یک رفتار اختیاری بلکه به طور کامل حالت اجبار به خود گرفت. در حالی که انتقاد از خلیفه و اعتراض به حکومت جور در محاق بود، حسین این اصل کلیدی را احیا کرد. در مدینه و مکه بارها اعلام کرد که عدم تبعیت از حکومت ظالم حق مردم است و او هرگز بر خلافت یزید مهر تایید نمیزند. امتناع از بیعت، تقبیح اعمال خلیفه و انتقاد از دستگاه خودکامه برای مردم تازگی داشت. حسین (ع) احیاگر این روند بود. به مردم تفهیم کرد که حاکمان تا موقعی از مشروعیت برخوردارند که به کتاب خدا و سنت پیامبر پایبند و مورد اعتماد جامعه اسلامی باشند. مردم بر اساس همان تفکر غالب اطاعت از او را تحت هر شرایطی واجب و تمرد از اوامر دستگاه حکومت را طغیان فرض میکردند. قیام عاشورا تابوی انتقاد و مبارزه با حکومت ستم پیشه را شکست و مقابله با حکام ظالم را علنی و رایج ساخت.
فرهنگ احیاگری و اصلاح انحرافات
این سخن امام حسین به صورتهای مختلف در تاریخ ثبت شده است که: «اگر دین محمد جز با ریختن خون من پایدار نمیماند پس ای شمشیرها مرا در یابید» از همان روز در گذشت پیامبر اختلاف و تنش در میان مسلمانان ظاهر شد. حتی چند تن ادعای نبوت کرده و جامعه اسلامی را به خود مشغول داشتند. سیره رفتاری و حکومتی پیامبر به سرعت دچار دگرگونی و تاویل و تفسیر گردید. سرعت تغییرات اخلاقی شگفتآور بود و جامعه با شرایط جدید خود را وفق میداد. سنتها و عقاید عربی و جاهلی بر جای ارزشهای دینی مینشستند. روابط خانوادگی و قبیلهای و تفاخر به خون، نژاد، جنگ و قبیله احیا گردید. برابری و عدالت به عنوان یکی از اصول اسلامی فراموش شده و حکومت شایسته تیرهای از نژاد عرب عنوان شد. ریاکاری، دنیا طلبی، ناجوانمردی، فساد اخلاقی، رباخواری، زد و بندهای سیاسی و مفسدههای اقتصادی بر روح و روان مردم غالب بود. کینه توزی و انتقام جنگهای جاهلی هم صدمات بسیاری بر پیکر اسلام وارد ساخت. به همان نسبت که از رحلت پیامبر زمان سپری میشد فاصلهگیری از سنت ایشان نیز تشدید میگردید. در این زمانه دورویی، تباهی و دین فروشی، حسین نمیتوانست سکوت کند و شاهد فروپاشی اسلامی باشد که جد و پدرش همه رنجها را برای ترویج و حفظ آن به جان خریده بودند و برای احیای دین محمد (ص) نهضتی ماندگار و خونین خلق کرد. امام با قیام خویش نشان دادکه دین تنها عبادت فردی و حضور در مسجد و محراب نیست، بلکه ایثار، مبارزه، اصلاحگری، احیاگری، خرافه ستیزی و عشق هم ارکان دین هستند. قیام عاشورا، فرهنگ شیعه را در مسیر احیای دین و اصلاح انحرافات دینی در هر شرایط زمانی و مکانی تقویت کرد و حتی به اعتقاد شیعه ظهور امام زمان (عج) در راستای احیای دین، نجات جامعه از ستم و اصلاح انحرافات و ناراستیها از اصل دین و زدودن پیرایهها از مغز آن صورت میگیرد.
فرهنگ الگوسازی و تکرار
الگوسازی یکی از کارکردهای مهم عاشوراست. شیعه الگوی خود را در انقلابی گری، امام حسین قرار داده است تا عاشورا همواره در تاریخ شیعه تکرار شود. شهادت عنصری است که در جنبشهای سیاسی ایران در قرون گذشته نقش مهمی داشته است. هر سال در سالگرد عاشورا ارزشهایی چون: جوانمردی، ایثار، شهادت، آزادگی، دینداری و ... مورد تاکید دوباره و مکرر قرار میگیرند و در آداب شیعه منبعی برای تقویت و تاکید مکرر بر آنها و استمرار و جوشش مداوم آنها فراهم میآید. طنین صدای آزادی خواهی امام حسین همه ساله در گوش شیعیان میپیچد. ایثار، عدالت خواهی و مقابله با ستم از طریق سمبلیک شدن تاریخ عاشورا از ارزشهای مکرر عاشورا است که در فرهنگ شیعه نهادینه شده است. معنای بازسازی فرهنگ عاشورا در تاریخ شیعه این است که هر کس میتواند از آن انبوه دادهها، گزینش کند و با آن عاشورای خود را بسازد و فرهنگی را که به آن نیازمند است معماری کند. الگوی عاشورا در اندیشه تشیع اثر بسیار دیرپا و عمیقی بر جای گذاشته که شاید هیچ واقعه دیگری در این حد اثر نداشته است. حادثه عاشورا در تاریخ تشیع، الگوی دفاع از آزادی و آزادگی، فداکاری، شجاعت و شهامت و جهاد در راه عقیده شده است. عاشورا حادثه مکرر تاریخ است و در فرهنگ شیعه هر روز عاشورا و هر زمینی کربلاست. قیام عاشورای حسینی برای همیشه سنگ نشان آزادی خواهان خواهد بود.
ارزشهای انسانی – اخلاقی
منظور از ارزشهای انسانی - اخلاقی، گروهی از خصلتها و محاسن اخلاقی است که به حکم عقل عملی هر انسانی ملزم به رعایت آنهاست. هر انسانی با صرف نظر از عقیده و مذهب و اندیشه باید نسبت به آنها حساس باشد. خصلتهایی که تمامی انسانها، در هر سرزمین زیست کنند و در هر زمانی به سربرند، آن را بزرگ میشمارند و زبان به مدح و ثنای کسانی که آنها را مراعات میکنند و برای احیاء و توسعه آنها میکوشند، گشوده و آنان را که چنین ارزشهایی را له میکنند، مورد نکوهش و شماتت قرار میدهند. عدالتطلبی، حرّیت و آزادگی، حقّجویی، عزتخواهی و ذلتگریزی، از جمله این خصلتهاست که همه انسانها بدان ارج مینهند. به گواهی مستندات تاریخی و روایی، از جمله علل و انگیزههای شکلگیری نهضت عاشورا، احیای همین ارزشها بود و از این رو، هر انسان منصفی، هر چند غیر شیعه و غیر مسلمان، در برابر عظمت حماسه خونین طفّ سر تعظیم فرود میآورد و بر آفرینندگان آن آفرین میگوید. در عاشورا، ارزشهای انسانی موج میزند و هر قطعهای از آن، گواه عظمت روحی و شخصیت عظیم پدید آورندگان آن است. عاشورا ملاک و معیار انسانیّت را آشکار میکند و مرز میان آدمیت و سَبُعیّ را توضیح میدهد.
‹‹یا شیعة آل ابوسفیان، ان لم یکن لکم دین و کنتم لا تخافون المعاد فکونوا احراراً فیدنیاکم›› ؛ ای پیروان آل ابوسفیان، اگر دین ندارید و از قیامت هراسی به دل راه نمیدهید، در دنیای خود آزاده باشید. شعار سیدالشهدا(ع) در روز عاشورا این است: ‹‹الموت اولی من رکوب العار و العار اولی من دخول النار ››؛
مرگ سزاوارتر از پذیرش ننگ است و ننگ سزاوارتر از ورود در آتش. امام حسین(ع) در آن لحظات حساس و جانسوز، خطاب به لشکر دشمن میفرماید:
الا و ان الدعی ابنالدعی قد رکز بین اثنتین بین السلة و الذِّلَّة و هیهات منّا الذّلة. اینها شعارهای بزرگی است که تا ابدیت میتواند، شعار و پرچم حرکت هر جامعهایباشد. در سخن دیگر امام فرمود: موت فی عزّ خیر من حیاة فی ذلّ.
و با این وسیله عزت و ذلت، را ملاک انتخاب حیات و موت اعلام کرد. امامحسین(ع) در بیان شرایط حاکمیت سیاسی و رهبری جامعه، القائم بالقسط قیام به قسط و عدالتخواهی را مطرح کرد. لذا در زیارت اوّل ماه رجب، در برابر مضجع شریف، آن بزرگوار که قرار میگیری، گواهی میدهی: اشهد انک قد امرت بالقسط و العدل و دعوت الیهما؛ شهادت میدهم که تو به دادگری و عدالت فرماندادی و دعوت کردی. این است که میتوان گفت: اساس عاشورا بر عدالت و حریّت و احیای شخصیت انسانی استوار است و فرهنگ عاشورا، برای پاسداری و انتقال این پیام به نسلهای آتی است. به گفته شهید مطهری(ره): کلید شخصیت2 امامحسین(ع) حماسه، شور، عظمت، صلابت و ایستادگی است. این رمز شخصیّت باید در شعارهای عزاداری متبلور باشد، تا در درون جامعه، احساس شخصیت و بزرگواری تزریق گردد. امروزه با توجه به بحران رسانهای و جنگ نرمافزاری، یکی از مهمترین چالشهای اجتماعی را مسأله هویت تشکیل میدهد و حل آن در گرو احیای واقعی شعارهای عاشورا است. هیئتهای عزاداری، در کنار مرثیه و احساس حزن و اندوه، باید بزرگی شخصیت امامحسین(ع) را به یاد آورند و با آموختن این درس از عاشورا، احساس شخصیت و خودباوری را در خود روز افزون گردانند. بزرگترین سرمایه یک جامعه آن است که در خود، احساس شخصیت و منش کند. نسبت به اجتماعهای دیگر، حس استغنا و بینیازی داشته باشد. اگر ملتی همه چیز داشته باشد ولی شخصیت خود را ببازد، هیچ نخواهد داشت و خواه ناخواه در ملتهای دیگر جذب خواهد شد. این خودباختگی است که به قول مرحوم مطهری در جامعه ما وجود دارد. عیب بزرگ جامعه ایرانی آن است که به حماسهها، و ارکان شخصیت خود پایبند نیستیم و با یک حرف پوچ زود آن را از دست میدهیم و در مقابلِ عادات، رسوم، فرهنگ، لباس، زبان و خطّ دیگران تسلیم میشویم فرهنگ عاشورا، باید هویّتبخش جامعه باشد، رثاء و مرثیه باید به شکلی باشد که حسّ قهرمانی را در جوانان این مرز و بوم احیا کند1. در این صورت است که جامعه میتواند به راحتی بحران هویّت را پشت سر گذارد.
احیای ارزش های دینی – اسلامی
از دیگر علل و انگیزههای حماسه خونین کربلا که در سیره حسینی موج میزند، احیای سنتهای دینی است که در عصر امویان، به ویژه یزیدبن معاویه به تاراج رفته بود. یزید فردی فاسق، شارب الخمر، قاتل انسانها و معلن به فسق بود و شخصیتی چون سیدالشهدا(ع) که پرورده دامنهای پاک و پرورش یافته بیت رسالت و توحید بود، نمیتوانست با او سازش کند: و مثلی لا یبایع مثله. هدف قیام و دعوت امامحسین(علیه السلام) بازگشت به اسلام زمان امیرمؤمنان(علیه السلام) و احیای سیره و روش حکومت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) بود: و انا ادعوکم الی کتاب الله و سنّة نبیّه(صلی الله علیه و آله ) فان السنّة قد امیتت و ان البدعة قد احییت.
عدالتطلبی و آزادیخواهی آن حضرت نیز که در بخش پیش با عنوان احیای ارزشهای انسانی - اخلاقی از آن یاد شد، در پرتو احیای ارزشهای دینی و اسلامی متجلّی میشود، در واقع ارزشهای انسانی و اخلاقی، در دامن آموزههای دینی و معارف کتاب و احکام سنت است که به شکل صحیح و مطلوب در مسیر سعادت انسانی رشد میکنند و بارور میشوند.این کتاب و سنت است که محدوده و مصداقهای قسط و عدل و آزادی و حریت را تعیین میکنند و عدالت و حریت واقعی را آموزش میدهند. لذا در سخنان حضرت اباعبدالله(علیه السلام)، ارزشهای انسانی در کنار آموزههای دین مطرح میشود. در نامهای به برادر خود محمد حنفیه تأکید دارد:
من از روی تکبّر و خودخواهی و برای افساد و ستم خروج نکردم؛ قیام من برای امر به معروف و نهی از منکر است، من به عنوان یک مصلح در امت جدّم قیام کردم، قصدم آن است که سیره رسول خدا(ص) و علی مرتضی(ع) را احیاء کنم. امام(علیه السلام) بر این باور بود:
در شرایطی که به حق عمل نمیشود و کسی از باطل رویگردان نیست، مؤمن باید لقاء پروردگارش را بر چنین زندگیای ترجیح دهد . و در روز عاشورا عملاً این باید و ضرورت را به همگان نشان داد. از این رو، در زیارت مخصوص اربعین، گفته میشود: فأَعْذَرَ فی الدعاء و مَنَحَ النصح و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالةوحیرةالضلالة؛ پروردگارا گواهی میدهم؛ «اباعبدالله(علیه السلام)» در دعوت خویش جایی برای عذر و بهانه باقی نگذاشت. و از خیرخواهی دریغ نکرد. جان خود را در راه تو هدیه کرد تا آنکه بندگانت از نادانی و سرگردانی گمراهی رهایی یابند.
فرهنگ عاشورا و زنده نگاه داشتن مکتب خونین حسین(علیه السلام) برای احیای همین اهداف است. در زیارت و سوگواری، در مرثیه و روضه، عاشقان سیدالشهداء(علیه السلام) باید با این آرمانهای بلند آشنا بشوند و هر ساله تجدید بیعت کنند. سرّ آنکه این اهداف در زیارتنامههای آن حضرت که از زبان اولیای معصوم الهی(علیه السلام) نقل گردیده است، تکرار میشود، یادآوری وتأکید پیروان بر این خط سیر و این شاخصها است. در زیارتنامهای که جابر جعفی، از امام صادق(علیه السلام) روایت میکند، چنین نقل شده است: اشهد انک قد اقمت الصلوة و آتیت الزکوة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر و جاهدت الملحدین و عبدت الله حتّی اتیک الیقین. جملاتی با مضامین بالا که همگی تأکید بر جنبههای احیای احکام و فرایض اسلامی در سایه قیام حسین(علیه السلام) دارند، در بسیاری از زیارتنامههای مستند و معتبر، وجود دارد و نشانگر اهمیت توجّه به این ابعاد در قیام کربلا است. حال اگر قرائت کننده زیارت، تنها الفاظ را زمزمه کند ولی از این مفاهیم عاری باشد، همچون کالبد بیروحی میشود که نمیتوان از او حرکت و تلاشی را انتظار داشت، هر رفتار و کاری که به نام سیدالشهداء(علیه السلام) زینت مییابد و در مسیر گرامی داشت عزیزان خونین کربلاست، باید، در کنار گریه و مرثیه و روضه، این اهداف حسین(علیه السلام) را آموزش دهد، مردم به خصوص جوانان را با آموزههای کتاب و سنت آشنا کند. مجالس مذهبی سوگواری باید دانشگاهی باشد که پیام وحی را به شکلی بلیغ و رسا در اختیار عموم قرار دهد. چگونه میتوان جامعهای را که بیگانه با مفاهیم دینی است، و فرایض دین همچون نماز، زکات، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، حجاب، حیا و پاکدامنی، انفاق و دستگیری از فقراء در آن کم رنگ است، جامعهای پیرو امامحسین(علیه السلام) نامید؟ در حالی که حسین بن علی(علیه السلام) برای اقامه این فرائض و عینیت اجتماعی آنها، جان خود را تقدیم کرد و با اهداء خون خود و عزیزانش و اسارت اهل بیتش و گرفتار شدن به اعظم مصیبات، نشان داد که آنچه از جان شخصیتی معصوم و ولیالله، مهمتر است، اساس اسلام و ارکان آن است. محافل سوگ و انس شیعیان نیز در مسیر این اهداف باید قرار گیرد تاتمامی عزاداران بر این نکته واقف شوند که عزاداری و گریه و اشک جنبه مقدّمیت دارد و سر پُلی است برای تحقق عملی اسلام در ارکان نظام اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و در نظام شخصی و خانوادگی تمامی مردم، این فلسفه اساسی نهضت عاشورا است. جامعه تبعیضآلود، جامعه فاسد، جامعهای که در آن مردم به دو گروه فقیر و غنی تقسیم میشوند و حق فقیران به آنان داده نمیشود، آیا میتواند خود را حسینی بنامد؟ در حالی که شعیب بن عبدالرحمان گوید:
روز عاشورا بر پشت حسین بن علی(علیه السلام) اثری مشاهده شد، از زینالعابدین(علیه السلام) پرسیدند:
این نشانه چیست؟، امام(علیه السلام) فرمود: هذا ماکان ینتقل الجراب علی ظهره الی منازل الأرامل و الیتامی و المساکین؛ این اثر انبانهایی است که بر پشت حمل میکرد و به خانههای زنان بیشوهر و یتیمان و مسکینان میرسانید.
عبرت هاى عاشورا
جهت دوم از جهات مربوط به حادثه عاشورا, عبرت هاى عاشوراست. عاشورا غیر از درس, یک صحنه عبرت است. انسان باید در این صحنه نگاه کند تا عبرت بگیرد. عبرت بگیرد یعنى چه؟ یعنى خود را با آن وضعیت مقایسه کند و بفهمد در چه حال و وضعى قرار دارد. چه چیزى او را تهدید مى کند و چه چیزى براى او لازم است. این را عبرت مى گویند. مثلاً هنگامى که شما از جاده اى عبور مى کنید و اتومبیلى را مى بینید که واژگون شده یا تصادف کرده و آسیب دیده و مُچاله شده و سرنشینانش نابود شدند, مى ایستید و به آن صحنه نگاه مى کنید, چرا؟ براى این که عبرت بگیرید. براى این که برشما معلوم بشود که چه جور سرعت و حرکت و چه جور رانندگى به این وضعیت منتهى مى شود. این هم نوع دیگرى از درس است اما درس از راه عبرت گیرى. حال مى خواهیم این را یک قدرى بیش تر بررسى کنیم.
اولین عبرتى که در قضیه عاشورا ما را متوجه خود مى کند این است که ببینیم چه شد که پنجاه سال بعد از درگذشت پیغمبرْ جامعه اسلامى به آن حد رسید که کسى مثل امام حسین(علیه السلام) ناچار شد براى نجات جامعه این چنین فداکارى بکند. یک وقت این فداکارى بعد از گذشت هزار سال از صدر اسلام است یا یک وقت در قلب کشورها و ملت هاى مخالف و معاند با اسلام است, این یک حرفى است امّا این که حسین بن على(علیه السلام) در مرکز اسلام, در مدینه و مکه (مرکز وحى نبوى) با وضعیتى مواجه شود به طورى که هر چه نگاه کند ببیند چاره اى جز فداکارى نیست (آن هم فداکارى خونین و با عظمتى), این قابل تأمل است. مگر چه وضعى بود که حسین بن على} احساس کرد که اسلام فقط با فداکارى او زنده مى ماند و در غیر این صورت از دست مى رود؟ عبرت این جاست, ما باید نگاه کنیم و ببینیم که چه شد که فردى مثل یزید بر جامعه اسلامى حاکم شد؟ جامعه اسلامى که رهبر و پیغمبرش در مکه و مدینه پرچم ها را مى داد دست مسلمان ها و آن ها مى رفتند تا اقصا نقاط جزیرة العرب و مرزهاى شام, امپراتورى روم را تهدید مى کردند و سربازان دشمن نیز از مقابلشان فرار مى کردند و مسلمین پیروزمندانه برمى گشتند (مثل ماجراى تبوک) و جامعه اسلامى که در مسجد و مَعبَر آن, صوت تلاوت قرآن بلند بود و شخصیتى مثل پیغمبرْ با آن لحن و نَفَس, آیات خدا را بر مردم مى خواند و مردم را موعظه مى کرد و آن ها را در جاده هدایت با سرعت پیش مى برد. چطور شد که همین جامعه, همین کشور و همین شهرها آن قدر از اسلام دور شدند تا کسى مثل یزید بر آن ها حکومت کرد؟ چرا باید وضعى پیش بیاید که کسى مثل حسین بن على} ببیند چاره اى ندارد جز این فداکارى عظیم, که در تاریخ بى نظیر است. چه شد که آن ها به این جا رسیدند؟ این همان عبرت است. ما باید این را امروز مورد توجه دقیق قرار بدهیم. ما امروز یک جامعه اسلامى هستیم. باید ببینیم آن جامعه اسلامى چه آفتى پیدا کرد که کارش به یزید رسید. چه شد که بیست سال بعد از شهادت امیرالمؤمنین(علیه السلام) در همان شهرى که ایشان حکومت مى کرد سرهاى پسران امیرالمؤمنین(علیه السلام) را بر نیزه کردند و در آن شهر گرداندند! کوفه همان جایى است که امیرالمؤمنین(علیه السلام) توى بازارهاى آن راه مى رفت, تازیانه بر دوش مى انداخت و مردم را امر به معروف و نهى از منکر مى کرد. فریاد تلاوت قرآن در آناء اللیل وأطراف النّهار, از مسجد و تشکیلات آن بلند بود. این همان شهر است که حالا دخترها و حرم امیرالمؤمنین(علیه السلام) را به اسارت در بازار آن مى گردانند. چه شد که ظرف بیست سال به این جا رسیدند؟ جواب, این است: رسیدند که یک بیمارى وجود دارد که مى تواند جامعه اى که در رأس آن کسى مثل پیغمبر اسلامْ و امیرالمؤمنین(علیه السلام) بوده است را در ظرف چند ده سال به آن وضعیت برساند. پس این یک بیمارى خطرناکى است و ما هم باید از این بیمارى بترسیم. امام بزرگوار ما اگر خود را شاگردى از شاگردان پیغمبرْ محسوب مى کرد, سرفخربه آسمان مى سود. افتخار امام ما کجا و پیغمبرْ کجا؟ جامعه اى را که پیغمبرْ ساخته بود, بعد از مدت چند سال به آن وضع دچار شد و لذا جامعه ما خیلى باید مواظب باشد که به آن بیمارى دچار نشود. عبرت این جاست. ما باید آن بیمارى را بشناسیم و آن را یک خطر بزرگ بدانیم و از آن اجتناب کنیم.
فرهنگ احساس شخصیت و ارزشمندی
امام حسین با قیام عاشورا فرهنگ تشخص و احساس ارزشمندی را برای شیعیان به ارمغان آورد. احساس ارزش و هدفمندی در زندگی در برابر سرگردانی، سردرگمی و پوچگرایی قرار میگیرد. هر چه انسان به تواناییها، خلاقیتها و نیروی عظیم درونی خویش باور داشته باشد در زندگی موفقتر است. احساس شخصیت، سرمایه بزرگی برای انسان است که اثر گذاری آن کل اجتماع را در بر میگیرد. وقتی انسان آرمانگرا باشد و نسبت به جامعههای دیگر احساس بی نیازی و نداشتن وابستگی کند با شعور و شور چند برابر راهبردها و رویکردهای خود را در زندگی تنظیم میکند. «یگانه نیرویی که مانع تسلیم و حل شدن ملتی در ملت دیگر و یا فردی در فرد دیگر میشود، همین احساس شخصیت و منش است.» قیام عاشورا خمودگی، ترس، بردگی، تحقیر و تسلیم را از روح و روان جهان اسلام زدود و به مردم احساس شخصیت و ارزشمندی داد. تحمل، صبر، مقاومت، شجاعت، قیام، آزادگی و بی نیازی شیعیان در طول تاریخ از فرهنگ احساس شخصیت و ارزشمندی آنان نشات میگیرد. احساسی که برای همیشه تاریخ دایمی و پایدار است.
حفظ آرمان ها, ارزش ها و معیارهاى الهى
اگر در جامعه اسلامى ما آن حالت آرمان خواهى از بین برود یا ضعیف بشود و هر کسى به فکر این باشد که کلاه خودمان را از معرکه به در ببریم تا در دنیایمان از دیگران عقب نیفتیم, دیگرى جمع کرده است و ما هم برویم جمع کنیم و خود و مصالح خود را بر مصالح جامعه ترجیح بدهیم, معلوم است که وضع به این جا خواهد رسید. نظام اسلامى با ایمان ها, با همت هاى بلند, با مطرح شدن و اهمیت دادن و زنده نگه داشتن شعارها به وجود مى آید و حفظ مى شود و پیش مى رود. معلوم است کم رنگ شدن شعارها, بى اعتنایى به اصول اسلام و انقلاب و همه چیز را با محاسبات مادى فهمیدن و مطرح کردن, جامعه را به آن جا پیش خواهد برد که به چنان وضعى برسد. به همین دلیل آن ها به آن وضع دچار شدند.
یک روز براى مسلمین پیشرفت اسلام و رضاى خدا و تعلیم دین و معارف اسلامى و آشنایى با قرآن و معارف آن مطرح بود, دستگاه حکومت و اداره کشور, دستگاه زهد و تقوا و بى اعتنایى به زخارف دنیا و شهوات شخصى بود, نتیجه آن هم حرکت عظیمى بود که مردم به سمت خدا کردند. در چنان وضعیتى کسى مثل على بن ابى طالب(ع), خلیفه مسلمین و کسى مثل حسین بن على(ع), شخصیت برجسته مى شود. چرا که معیارها در وجود این ها بیش از دیگران است. وقتى معیار خدا, تقوا, بى اعتنایى به دنیا و مجاهدت در راه خدا باشد کسانى به صحنه عمل مى آیند که این معیارها را دارند. این ها سر رشته کارها را به دست مى گیرند و جامعه, جامعه اى اسلامى خواهد بود. اما وقتى که معیارهاى خدایى عوض بشود, هرکسى که دنیا طلب تر, شهوتران تر و براى به دست آوردن منافع شخصى زرنگ تر و با صدق و راستى بیگانه تر است, سرکار مى آید. آن وقت نتیجه این مى شود که امثال عمربن سعد و شمر و عبیدالله بن زیاد مى شوند رؤسا و مثل حسین بن على(ع) به مَذبَح مى رود و در کربلا به شهادت مى رسد. این یک حساب دو دو تا چهارتاست.
کسانى که دلسوزند نباید بگذارند معیارهاى الهى در جامعه عوض بشود. اگر معیار تقوا در جامعه عوض شد معلوم است که باید خون یک انسان با تقوایى مثل حسین بن على(ع) ریخته شود. اگر زرنگى و دست و پا دارى در کار دنیا و پشت سر هم اندازى و دروغگویى و بى اعتنایى به ارزش هاى اسلامى ملاک قرار گرفت, معلوم است که کسى مثل یزید باید در رأس کار قرار بگیرد و کسى مثل عبیدالله باید شخص اول کشور عراق بشود.
انقلاب ما, انقلاب ارزش ها بود.
همه کار اسلام این بود که این معیارها را عوض کند. همه کار انقلاب ما هم همین بود که در مقابل معیارهاى باطل و غلط مادى جهانى بایستد و آن ها را عوض کند. دنیاى امروز, دنیاى دروغ, زور, شهوترانى و دنیاى ترجیح ارزش هاى مادى بر ارزش هاى معنوى است. دنیا این است. مخصوص امروز هم نیست. قرن هاست که معنویت در دنیا رو به افول و ضعف بوده است. قدرتمندها تلاش کردند معنویت را از بین ببرند.
صاحبان قدرت, پول پرست ها و سرمایه دارها یک نظام و بساط مادى در دنیا چیدند که در رأس آن قدرتى مثل قدرت آمریکاست که از همه دروغگوتر, فریبگرتر, بى اعتناتر نسبت به فضایل انسانى و بى رحم تر نسبت به انسان هاست. چنین قدرتى در رأس است و دوستان او هم در مراتب بعد قرار مى گیرند. این وضع دنیاست. انقلاب اسلامى یعنى زنده کردن دوباره اسلام. زنده کردن (إنَّ أکرَمکُم عِنْدَاللّه أتقیکُم)(1) و انقلاب آمد تا این بساط و این تربیت غلط جهانى را بشکند و یک تربیت جدیدى درست کند. اگر تربیت جهان, تربیت مادى باشد, معلوم است که افرادى شهوتران, فاسد, روسیاه و گمراه مثل محمد رضا باید در رأس کار باشند و یک انسان با فضیلت و منوّر مثل امام بایستى یا در زندان و یا در تبعید باشد. در چنان وضعیتى در جامعه جاى امام نیست. وقتى زور, فساد, دروغ و بى فضیلتى حاکم است, آن کسى که داراى فضیلت, صدق, نور, عرفان و توجه به خداست جایش یا زندان هاست و یا در مقتل و مذبح و گودال قتلگاه است. وقتى کسى مثل امام بر سر کار آمد یعنى ورق برگشت. شهوترانى, دنیاطلبى و وابستگى و فساد در انزوا رفت و تقوا, زهد, صفا و نورانیت, جهاد, دلسوزى براى انسان ها, رحم و مروّت و برادرى و ایثار و از خود گذشتگى روى کار آمد. امام که روى کار مى آید یعنى این خصلت ها و این فضیلت ها روى کار مى آید. این ارزش ها مطرح مى شود.
اگر این ارزش ها را نگه داشتید نظام امامت باقى مى ماند. آن وقت امثال حسین بن على } دیگر به مذبح برده نمى شوند. اما اگر این ها را از دست دادیم چه؟ اگر روحیه بسیجى را از دست دادیم چه؟ اگر به جاى توجه به تکلیف و وظیفه و آرمان الهى به فکر تجمّلات شخصى خودمان افتادیم چه؟ اگر جوان بسیجى, مؤمن و با اخلاص را که هیچ چیز نمى خواهد جز میدانى براى مجاهدت در راه خدا, در انزوا قرار دادیم و یک آدم پُررو, افزون خواه, پرتوقع و بى صفاى بى معنویت را مسلط کردیم چه؟ در این صورت همه چیز دگرگون خواهد شد. اگر بین رحلت نبى اکرمْ و شهادت جگر گوشه اش در صدر اسلام پنجاه سال فاصله بود, ممکن است در روزگار ما این فاصله خیلى کم تر بشود و فضیلت ها و صاحبان فضایل زودتر به مذبح بروند.
نباید بگذاریم چنین چیزى پیش بیاید. باید در مقابل انحرافى که ممکن است دشمن بر ما تحمیل بکند, بایستیم. عبرت گیرى از عاشورا این است. نگذاریم روح انقلاب و فرزندان انقلاب در جامعه منزوى بشوند.
پایان سخن
حادثه خون رنگ عاشورا و انتظار قیام مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه) نقشی بسیار مهم و بدون شبیه ساز در تکوین، پویایی و تداوم فرهنگ تشیع داشته است و اگر وجوه متعدد فرهنگ شیعه را بازکاوی نماییم این دو فرآیند، عصاره آن را تشکیل میدهند. این اثرگذاری به حدی است که چنانچه عاشورا و انتظار را از فرهنگ شیعه جدا کنیم، هویت شیعه دچار تباهی و دگرگونی خواهد شد. یعنی: از هر منظری به فرهنگ شیعه بنگیریم و با هر دیدگاهی، چارچوبها و آداب و رسوم شیعیان را تحلیل نماییم بدون فهم و درک مولفههای عاشورا و انتظار، رهیافتها و برداشتهای ما ناقص خواهد بود. ظهور شیعه را از هر تاریخ و مقطعی که بدانیم در طول حیات خود به صفات فرهنگیای چون: استبداد ستیزی، انقلاب، افشاگری، بیان حقایق، اخلاق، احیاگری اصول دین، خرافه ستیزی، ابطال تفکرات حکومت ساخته، اصلاحات، فداکاری، آزادی، امر به معروف و نهی از منکر، عدالت خواهی، اتحاد، انسجام، الهام گیری، و احساس ارزشمندی ممتاز بوده و این فرهنگها را ناشی از حماسه عاشورا و انتظار میداند. درسها، آموزهها و پیامهای عاشورا و انتظار همواره در گوش جان شیعیان طنین انداز است و آنها را در راستای مهندسی فرهنگی و اخلاقی فرد و جامعه به کار خواهد بست. این عنصر تکرار، استمرار، تاسی و الگوگیری است که موجب رونق، تداوم و حفظ فرهنگ تشیع شده و در بزنگاههای تاریخ پر فروغ و پویا نگاه داشته است
نتیجه گیری
عاشورائیان ما، نسل جوان ما ، مسئولین و دولتمردان ما ، معلمین و فرهنگیان ما ، دانش آموزان ودانشجویان ما ، زن و مرد ، پیر و جوان باید عاشورا، را اینچنین بشناسند و تلاش کنند، در حدّ توان، هر چند اندک، خود را به این اهداف نزدیک کنند. و در این میان، آنچه مهم است هدفگیری نظام سیاسی جامعه است. اگر دولتمردان کوچکترین سستی و اهمال در تصمیم گیری های نظام مند جامعه بنمایند ، صدمات جبران ناپذیری به پیکره نظام خواهد خورد. خلاصه سخن آن است که اگر نظام سیاسی جامعه، پیام خود را از عاشورا میگیرد و اگر مدیریت سیاسی، برگرفته از اهداف حسینی است، نمیتواند، نسبت به اهداف بالا، بیتوجه باشد. امامحسین(ع) اگر موفق به تشکیل دولت میشد، قطعاً احیای ارزشهای انسانی و اسلامی و معنوی را به عنوان سه برنامه راهبردی و هدفمند تدریجی خود بر میگزید و هر حکومت که با شعارهای عاشورایی به قدرت میرسد، وظیفهاش دنبال کردن همان اهدافاست .امید است مسولین با برنامه ریزیهای دقیق و بدون واهمه از هجمه های دشمن ، تلاشی همه جانبه را به به سر منزل مقصود رساندن جامعه آغاز کنند و مردم نیز به اهداف و آرمان های بلندی که در کلاس عاشورا تدریس شد پایبند و استوار بمانند . باشد که در از محضر امتحان الهی و نائب بر حقش آقا امام عصر سربلند و جاوید بیرون بیائیم.
به امید آن روز