حریم داران ولایت

ما را به جرم دوست داشتن نکشید !

حریم داران ولایت

ما را به جرم دوست داشتن نکشید !

شیعیان زیدی و بیداری اسلامی / با نگاه به تحولات یمن ( بخش دوم)

منتظر منتقم زهرا | دوشنبه, ۵ آبان ۱۳۹۳، ۰۵:۱۱ ب.ظ

 حکومت‌های زیدیان

      1- مغرب

   ادریس­بن­عبدالله که بعد از قیام شهید فخ به شمال آفریقا گریخته بود، ‌در سال 172 ه.ق توانست دولت ادریسیان را در مغرب پایه­گذاری کند، اما این حکومت چند سال بعد از ادریس با حکومت فاطمیان مغرب مواجه شد. از سال 305 ه.ق ادریسیان حکومتی نداشتند. سرانجام در سال 375 ه.ق به تاریخ پیوستند.

  

2- ایران

   با آمدن یحیی­بن­عبدالله به دیلم و تبلیغ امامت خویش دیلمیان و مردم طبرستان با علویان آشنا شدند و بعد از شهادت او توسط عباسیان حسین­بن­علی (داعی کبیر) در سال 250 ه.ق با دعوت و بیعت مردم طبرستان،‌ آمل و ساری را تصرف کرد و بیست سال بر شمال ایران حکومت کرد و سپس محمدبن­زید و بعد از او حسن­بن­علی و فرزندان او تا قرن چهارم حکومت زیدیه را بر شمال ایران حفظ کردند و از قرن چهارم، ‌به تدریج از قدرت زیدیان در شمال ایران کاسته شد و سلسله حکومت آن‌ها برچیده شد و ‌با ظهور صفویه کاملا از بین رفته و همه زیدیان به مذهب امامی گرویدند.

حسن بن علی بن حسن بن علی بن عمر بن زین العابدین(علیه السلام) معروف به ناصر اُطروش و ناصر کبیر(م304 ه.ق) یکی دیگر از شخصیت های تاثیرگذار زیدیه در این دوره بود که بعد از فراگیری معارف شیعی در عراق به شمال ایران مهاجرت کرد. وی در سالهای آخر عمر خود به تدوین عقاید و فقه زیدیه پرداخت و مکتبی در امتداد زیدیه عراق و متمایز از مکتب زیدیه در یمن وحجاز را از خود به یادگار گذاشت که پیروانش را ناصریّه گویند.

 3- یمن

یمنی‌ها مردم سلحشور شبه‌جزیره عربستان بوده و هستند و بر خلاف منظری که اکنون مشاهده می‌شود و عرصه‌های شمالی‌تر نجد و مراکز عربستان را، مردمی کم‌شور و حال‌تری می‌بینیم، یمنی‌ها خیلی شجاع و با روحیه‌های بالا هستند و لذا لشکریان اسلام و کوفه ـ که مرکز لشکریان اسلام بود ـ اکثراً از قبایل یمنی شکل گرفته بود.

نقطه ثقل زیدیه پس از ایران، یمن بود. هم‌زمان با فعالیت‌هایی که علویان در ایران شروع کردند و زیدیان در نوار سبز شمال ایران ساکن شدند، گروهی از زیدیه در یک منطقه‌ سبز عربی که به آن (الیمن الخضراء) می‌گویند و منطقه بسیار خوش آب و هوا و سرسبزی است، مستقر شدند.
در دهه‌های پایانی قرن سوم قبایل یمنی مستقر در این منطقه، برای حلّ اختلافات خودشان تصمیم می‌گیرند مثل مردم شمال ایران سراغ اولاد پیامبر(صلی الله علیه آله ) بروند تا آنها بیایند و اختلافاتشان را حل کنند و شاید به طور اتّفاقی آنها به سراغ شاخه‌ای از علویان یا سادات مدینه رفتند که گرایش زیدی داشتند و از میان آنها فردی کاندیدای ایفای این نقش شد به نام "هادی إلی الحق " که یکی از سادات طباطبائی حسنی و جوانی 35 ساله است که از طرف خانواده سادات مدینه برای حل اختلافات قبایل یمن انتخاب شد تا به یمن برود و این همزمان با دهه‌های نخست دوران غیبت صغرا است، همان زمانی که شیعیان دچار بحران تحیر و حیرت شدید هستند.
زیدیان در چهار دوره از سال 284 ق تا 1382 ق به مدّت یازده قرن به عنوان امام و پیشوای زیدیه و به عنوان یک حکومت ایدئولوژیک در یمن حکومت کردند تا 47 سال پیش در 1962 م. که با کودتای نظامیان با تفکرات ناسیونالیسم عربی و تجددخواهی، دموکراسی خواهی و جمهوری خواهی حکومت امامان زیدیه سرنگون شد.

یحیی­بن­حسین در سال 284 ه.ق. در صعده یمن با ترویج مذهب هادویه حکومت زیدی را تشکیل داد.بعد از در گذشت او در سال 298 ه.ق ‌تفکر زیدیه دچار افول شد و در سال 444 ه.ق. حکومت زیدی از بین رفت. سپس در سال 594 ه.ق. عبدالله­بن­حمزه قیام نموده و حکومت را به دست آورد. تا قرن دهم حکومت در دست زیدیان بود.در قرن یازدهم یمن به دست عثمانی‌ها افتاد. تا اینکه سقوط عثمانی‌ها زمینه را برای حاکمیت احمد فرزند حمید الدین فراهم کرد.حکومت او نیز با کودتای عبدالله سلال در سال 1385 ه.ق از بین رفته و حکومت جمهوری بر پا شد
در چهار دوره زیدیان را در یمن به صورت تقریباً مستمر از قرن سوم هجری قمری تا چهل‌و اندی سال پیش در یمن داشته‌ایم. آنها فرهنگ و تمدن خودشان را داشته و حتّی مزارات این امامان که برجستگی‌های خاص علمی و فکری هم داشته‌اند محترم است و به طور ویژه "هادی إلی الحق " که شهر "صعده " در شمال یمن را مرکز حکومت خودش قرار داده بود. محوریت صعده، مزار هادی إلی الحق است و بعد فرزندان او و بعضی از امامان زیدیه آنجا حکومت می‌کردند. آخرین خانواده‌های حاکم در یمن، خانواده حمیدالدین بود که آنها یک سلسله‌ای بودند از امامان سادات حسنی طباطبایی که بعد از فروپاشی امپراتوری عثمانی در یمن حکومت می‌کردند.
مشروطه‌خواهی، تحوّلات سیاسی و اجتماعی مختلف و مشابه همین حوادث را در سطح یمن می‌بینیم؛ یعنی بحث مشروطه‌خواهی مطرح می‌شود که چرا امام زیدیه باید حاکم مطلق باشد؟ ما باید یک قانون اساسی داشته باشیم و امام زیدیه در چارچوب آن قانون عمل کند. در سال 1948م. یک شورش و انقلابی علیه امام زیدیه می‌شود. امّا این شورش موفق نیست، یعنی مشروطه‌خواهان یمن،‌ امام "المتوکل یحیی حمیدالدین " را ترور می‌کنند، ولی موفق نمی‌شوند بر قدرت تسلط پیدا کنند و نوبت به امام "الناصر احمد بن یحیی حمیدالدین " می‌رسد .
اگر بخواهیم در اینجا زیدیه را ارزیابی کنیم، باید بگویم زیدیه نتوانست مدل حکومتی‌اش را با شرایط، خواست‌ها و نیازهای زمان، خود سازگار کند. یعنی نتوانست میان اندیشه سیاسی زیدی و نظریه دمکراسی یا مردم سالاری تلفیق ایجاد کند. زیدیان در برابر این موضوع مقاومت کردند و کار به جایی رسید که کار از دستشان خارج شد.


در مصر اتّفاقات جدّی افتاد جمال عبدالناصر حرکت خیلی وسیعی آغاز کرد تا به اصطلاح جمهوریت را در کشورهای عربی تقویت کرده و کشورهایی را که سیستم پادشاهی دارند ساقط کند.  امامان زیدیه یمن هم ارتباطات جدّی با مصر داشتند. آنها جوانان خود را برای آموزش نظامی به مصر می‌فرستادند و اصلاً ارتش امامان زیدی توسط سربازان یا افسران جوان یا افسرانی اداره می‌شود که در مصر آموزش می‌دیدند. این افسرانی که به مصر می‌رفتند، تحت تأثیر تفکرات ناسیونالیسم عربی و جمهوری‌خواهی، برمی‌گشتند و کار به جایی رسید که در سال 1962 م. پس از مرگ "امام الناصر احمد حمیدالدین "، دولت زیدیه توسط افسران متأثر از تفکرات ناسیونالیسم عربی و به خصوص جمال عبدالناصر ساقط شد. بعد از آن با اینکه ائمه زیدیه قدرت سیاسی خود را از دست داده بودند ولی دین خود را حفظ نمودند.  اکنون نیز در یمن و منطقه نجوان و جنوب کشور عربستان مذهب زیدیه پیروانی زیادی دارد
عربستان در آن زمان به علّت اینکه از گسترش تفکّر جمهوری‌خواهی در منطقه ناخشنود بود، سعی کرد که حکومت زیدیه را سرپا نگه دارد.
عربستان تلاش می‌کرد که "محمد البدر " امام زیدیه را سرپا نگه دارد. در کوهستان‌هایی که همین الآن الحوثی‌ها درگیر هستند، ولی علی رغم مساعدت‌های عربستان و اردن امام زیدیه نتوانست در برابر جمهوری‌خواهان و ارتش قوی آنها مقاومت کنند، بنابراین حکومت آنها سقوط کرد.
اتّفاقی که افتاد این بود که زیدیه تبدیل به جریان مخالف حاکمیت جدید شدند؛ چون در ایدئولوژی زیدیه رهبر جامعه باید امامی باشد که از سادات است آن هم با شرایط خاص و با یک نگاه ایدئولوژیک. همین مسئله موجب شد که کم کم زیدیه منفعل شدند برای اینکه قدرت از دستشان خارج شده بود و از طرف دیگر شرایط هم به آنها اجازه‌ بازگشت به قدرت را نمی‌داد و به قول خودشان تصمیم گرفتند ازنظر روش و تاکتیک جعفری‌مذهب شوند و به دنبال کار فکری و فرهنگی بروند برخلاف تفکر سنتی زیدی که همواره معتقد بودند باید دست به شمشیر و مشغول مبارزه باشند.
"
علامه مجدالدین المؤیدی " که بزرگ‌ترین رهبر زیدیه این دوران سخت بود و در طول چند دهه اخیر زیدیان را رهبری می‌کرد، البته بیشتر به صورت رهبری فکری نه رهبری سیاسی، از زمان تشکیل جمهوری، تصمیم به تغییر شیوه و تاکتیک گرفت و وارد کار فرهنگی شد. ایشان یک سال و اندی پیش فوت کرد.
زیدیان بر خلاف امامیه همیشه در طول تاریخ به نوعی وابسته به حکومت‌ها و دولت خود بوده‌اند، یعنی تا زمانی که حکومت داشتند، کلامشان تأثیر بیشتری داشت،‌ حوزه‌های علمیه‌شان پر رونق بود و آموزش‌های دینی‌شان برقرار بود، ولی حالا که حکومتشان سقوط کرده بود و خودشان مخالف و اپوزیسیون جریان حکومت یمن تلقی شده بودند، دولت یمن هم با آنها به صورت انقباضی برخورد می‌کرد و کمترین امکانات را در اختیاراتشان قرار می‌داد و حتّی آنها را محدود می‌کرد. یکی از اشتباهات تاکتیکی دولت یمن هم، این بود که در این شرایط به وهابیت اجازه داد تا خلأ مذهب زیدیه را در عرصه‌های شمالی پر کند و البتّه وهابیت همیشه حاضر یراق بوده و از عربستان به راحتی در همین چند دهه‌ای که حکومت زیدیه فرو پاشید سرازیر یمن شدند به خصوص با پول نفتی که در عربستان فوران می‌کرد.
به زودی وهابیت در یمن یک‌جای پای محکمی برای خود یافت که متأسفانه بخش زیادی از زیدیان یمن را به خودش جذب کرد تا انجا که در برخی از آمار و ارقام آمده که سه، چهار میلیون نفر از جمعیت کمتر از ده، دوازده میلیون نفری زیدیه وهابی شدند. در همین سال‌ها هم شاهد بودیم در مراکزی که در طول تاریخ از مراکز اصلی تشیع و زیدیه بوده است؛ مثلاً در شهر صعده مؤسسات و جمعیت‌های قابل توجّهی از وهابیت حضور دارند و نه تنها تشیع را قبول ندارند، سنّی معمولی هم نیستند بلکه سنّی متعصبی هستند که دوست دارند قبر هادی إلی الحق را منفجر کنند مثل بلایی که بر سر بقیه مزارهای خاندان پیامبر صلی الله علیه وآله و اولیا آورده‌اند


روابط ایران و یمن

در مقاطعی تشیع از یمن به ایران آمد؛ مثلاً تشیع قم که از مراکز قدیمی و کهن شیعه در ایران است، مدیون یمنی‌هاست. اشعریون، یمنی بودند که از کوفه به قم آمدند و قمی‌ها را در مقابل هجوم دیلمی‌ها یاری کردند و بعد در همان‌جا ساکن شدند و شهر قم، پایگاه شیعه شد.1
البتّه روابط ایران و یمن حتّی قبل از این قابل بررسی است. همان‌طور که می‌دانید، امروز هم در یمن یک تیره‌ای به نام "ابناء " داریم؛ مثلاً می‌گویند: "هذا من الابناء: این از ابناء است ". اینکه می‌گویند این از ابناء است، مضاف‌الیه‌اش را حذف کرده‌اند. یعنی از "ابناء الفُرس "، یعنی ایرانیانی که قبل از اسلام به یمن رفته بودند. همان‌طور که می‌دانید ایران در مقطعی در یمن حضور سیاسی و حکومتی داشته است و قبل از اسلام، ایرانیان به یمن رفته بودند و در آنجا با مردم یمن رابطه و تعامل جدّی داشته و در همان‌جا ساکن شدند و به علّت اینکه این گروه، اصالتاً از عرب نیستند، تیره‌شان به عنوان تیره ابناء شناخته می‌شود.
بعد از دوران خلافت اموی و در دوره‌ای که شیعیان مبارزاتشان را شروع کردند، اتّفاق جالب و مهمی که در تاریخ افتاده، این است که این شیعیان مبارزِ سلحشورِ دست به شمشیر در برابر حکومت‌های ظالم، که ما در طول تاریخ آنها را با عنوان زیدی می‌شناسیم، هم در ایران مستقر بودند و هم در یمن و اینها هم‌زمان تبادلات فرهنگی، سیاسی و حتّی اقتصادی داشتند و عدّه زیادی از ایران (از همین عرصه‌های شمالی از کوه‌های البرز) برای یاری‌رسانی به هم‌کیشان و هم‌مذهبان خودشان (یعنی شیعیان یمن) به یمن مهاجرت کردند و همان‌جا ساکن شدند و هم‌اکنون ما در یمن فامیل‌هایی داریم که به "الدیلمی " معروف هستند، مثلاً آقای "یحیی الدیلمی "، یکی از علمایی که در حوادث اخیر محکوم به اعدام شده بود ـ فامیل الدیلمی یک فامیل بزرگ بوده و آنها اهل دیلم ما یعنی اهل کوهستان‌های البرز غربی هستند که در قرن سوم، به بعد به یمن مهاجرت کردند.
به طور خلاصه می‌توان گفت روابط فرهنگی و سیاسی ایران و یمن در طول تاریخ از قبل از اسلام و تا دوران معاصر که وصل به دوران صفویه می‌شود، استمرار داشت.


* با توجه به این امر که امروزه بیشترین حضور زیدیان در کشور یمن میباشد برای بررسی نقش و تاثر زیدیان در تحولات اخیر به بیان نقش زیدیان یمن در این جریان بسنده میکنیم.

عالمان زیدی در در قرون اخیر
در قرن چهاردهم هر چند امامان زیدی با تمدن و عصر جدید آشنا شدند و رگه های روشن فکری داشتند و تلاش کردند دستگاه امامت را با اندیشه ها و علوم نوین وفق دهند ولی هنوز زیدی به شمار می رفتند. در این قرن عالمان بزرگی ظهور کرده اند مانند علامه مجد الدین المؤیدی او نماینده فعلی جریان زیدیه جارودی و صاحب تألیفات بسیار است و ساکن استان صعده، مرکز جریان جارودی زیدیه است.
عالم دیگری که در این منطقه ساکن است سید بدر الدین الحوثی است که از سادات طباطبایی و از علمای بنام و صاحب تألیف است. تألیفات او بسیار نزدیک با مکتب امامیه است مثلا کتابی دارد به عنوان «من هم الرافضة» و در این کتاب تلاش می کند ثابت کند رافضی ها امامیه و پیروان امام صادق(علیه السلام) نیستند، بلکه در مرحله اول، بنی امیه و دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) هستند و در تألیف دیگری با عنوان «آل محمد لیس کل امۀ» به اثبات این مطلب می پردازد که سادات و اهل بیت(علیهم السلام)، مقام بلندی داشته و دارند. «الفئة الباغیة» در توضیح و تفسیر روایت نبوی قاتلان عمار، جزوات «تفسیر ثقلین»، «زیارة القبور»، «تحریر الافکار» و «السهم الثابت فی ابطال دعایات النواصب» از دیگر آثار ایشان است. ایشان در ایام جنگهای یمن در دهه 90 به ایران کوچ کرد و چند سالی در ایران میهمان بود و زندگی بسیار ساده و زاهدانه ای داشت.

اهم اعتقادات جریان اخیر:
 1. عدم حصر امامت در اولاد فاطمه (س) و اکتفا به حصر آن در قریش
2. عدم اشتراط اکملیت و افضلیت در امام و کفایت وجود اجتهاد
3.عدم جواز خروج و شورش مادامى که کفر آشکار و ترک واجبى چون نماز از حاکمان دیده شود
4.استفاده هاى فقهى نزدیک به مشرب اهل سنت و از منابع آنان.
...
نزدیکى این جریان به اهل سنت نیز تا بدان پایه است که برخى معتقدند آنان دیگر زیدى محسوب نمى شوند و از اهل سنت به حساب مى آیند.
شاید بتوان گفت مهمترین عاملی که باعث شد زیدیه یمن به سلفیه گرایش پیدا کند فشار سیاسی حکومت است که شدیدا از وهابیت خط میگیرد؛آنان به کتابخانه‌ها حمله کردند و کتابها را آتش زدند، از فعالیت مدارس دینی جلوگیری کردند و علمای زیدی را کشتند. علت اینکه اکنون از ۵ میلیون شیعه زیدی تنها نیم میلیون نفر شناخته شده‌اند واکثرا تحت تاثیر سلفیه قرار گرفتند، به عملکرد حکومت برمی‌گردد. حکومت همه مراسم زیدیان را ممنوع کرده است.
مراسم شیعیان بر محوریت اهل‌بیت علیهم السلام بود، زمانی که حکومت نو روی کار آمد، به کشتار شیعیان و علمای آن‌ها دست‌زد . اجبارات و محدودیت‌ها کم‌کم مسائل فرهنگی چند صدساله مربوط به اهل‌بیت علیهم السلام را تغییر داد.
بعضی از این فشارها و محدودیت ها عبارت است از:
1. ممنوعیت مراسم مذهبی : مانند جشن در عید غدیر
ولی با تمام محدودیت‌ها، آنان مراسم مذهبی خود را بطور پنهانی برگذار می‌کنند
2. حذف کتب مذهبی: مثل نهج‌البلاغه و صحیفه سجادیه .
3. نداشتن حق تأسیس مدارس دینی برای شیعیان: برخلاف کمبود منابع فرهنگی چون کتاب و دسترسی به روحانیون شیعه، تلاش‌های زیادی در تقویت پایه‌های مذهبی از جانب آنان انجام شده‌است.

4. آزار و شکنجه و زندانی‌شدن شیعیان و علمای شیعی
بااینکه زیدیه تقیه را قبول ندارد اما آن جنایات باعث شد بسیاری از آنها در ظاهر از عقائدشان برگردند.
5.توهین به ارزش‌ها: مانند تخریب مساجد و به آتش‌کشیدن علنی و قانونی کتاب‌هایی مانند «نهج‌البلاغه» و «صحیفه سجادیه» که با هماهنگی دولت یمن و وهابی‌های سعودی انجام می‌شود.
البته بعضی از بزرگان زیدیه باوجود این محدودیت ها اصالت خود را حفظ کرده اند..

  • منتظر منتقم زهرا

تاریخ تشیع

مظلومیت شعه

نظرات  (۱)

ممنون کامل بود 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی