حریم داران ولایت

ما را به جرم دوست داشتن نکشید !

حریم داران ولایت

ما را به جرم دوست داشتن نکشید !

شیعه و مسئله تحریف قرآن

منتظر منتقم زهرا | شنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۲، ۰۱:۲۹ ب.ظ

مقدمه

پیروزى انقلاب اسلامى در ایران، کفر و استکبار جهانى را به وحشت انداخت و هر روز که بر قدرت این انقلاب افزوده شد این ترس و وحشت فزونى یافت. ابرقدرتهاى جنایتکار، که منافع جهان را بین خود تقسیم کرده‏اند، در آغاز انقلاب اسلامى ایران فکر مى‏کردند این انقلاب را مى‏توان مهار کرد و آن را بسوئى از دو ابر قدرت هدایت نمود تا در نتیجه خطرى براى منافع آنها نباشد، ولى آنها بتدریج درک کردند که این انقلاب واقعا اسلامى است و هدف آن، احیاء اسلام نه تنها در کشور ایران است، بلکه در کل جهان، اعم از کشورهاى اسلامى و غیر اسلامى، و حتى هدف دراز مدت آن نجات مستضعفان جهان از زیر یوغ استعمارگران جهان خوار است. از مهمترین توطئه‏هاى‏ آنها از طریق مذهب‏ در این مرحله زنده کردن اختلافات سنى و شیعه بوده‏ آنها خواستند این بخش عظیم مسلمان را از پیکر امت اسلامى جدا سازند. و انقلاب اسلامى را یک انقلاب فرقه‏اى قلمداد کنند در این زمینه علماى مزدورى که ثناگوى دولتهاى مرتجع حاکم بر کشورهاى اسلامى هستند نقش مهمی ایفاء نمودند. آنها با تحریک فرق اسلامى علیه تشیع و زنده کردن اختلافات دیرینه‏اى که همواره دستاویز استعمارگران بوده، با نام اسلام و بعنوان دلسوزى براى اسلام بهترین خدمات را به کفر و استکبار جهانى نمودند.

در این میان وهابى‏ها که امروزه حاکم بر سرزمین مقدس حجاز و پایگاه اصلى اسلام و حرمین شریفین مى‏باشند، از همه بیشتر فتنه جوئى کرده و هر روز کتاب و نشریه‏هائى که پر از اکاذیب و جعلیات و تهمت‏هاى ناروا بوده علیه مکتب اهل بیت(علیهم السلام) در سراسر جهان و به زبان‏هاى مختلف منتشر کردند.

و در این راستا یکى از مسائلى که روى آن بسیار مانور دادند و از انتشار هر گونه دروغ و جعلیاتى دریغ نورزیدند مسئله تحریف قرآن بود که بدون هیچ دلیل عقلى و شرعى آنرا به تشیع نسبت دادند تا بخیال خام خود مسلمانان را نسبت به مکتب اهل بیت (علیهم السلام) بدبین سازند. در صورتى که عقیده شیعه بر خلاف آن است و علماء بزرگ اسلام در- کتابهاى مختلف خود صریحا اعلام کرده‏اند که هیچگونه تحریفى در قرآن رخ نداده است و این قرآنى که امروز در دسترس مسلمانان است همانى است که بر پیامبر گرامى اسلام (ص) نازل شده است.(1)

کسى که آشنائى با کتب شیعه و عقائد آنها داشته باشد چنین چیزى را به آنها نسبت نمى‏دهد و این اتهامات یا ناشى از جهل است و یا اینکه از اغراض سیاسى سر چشمه مى‏گیرد. و بنظر ما هیچ انسان واقع بینى به خود اجازه نمى‏دهد که چنین اتهامى را به شیعه بزند .

ریشه‏ى اعتقاد به تحریف قرآن

ریشه‏ى تحریف‏گرایى، غفلت از حاکمیت مطلق قرآن بر تمام روایات و اندیشه‏هاست. تحریف‏گرایان، روایات را حاکم بر قرآن مى‏شناسند، در حالى که روایات، بنا به خود قرآن و نص صریح معصومان علیهم السّلام در اخبار عرض، محکوم قرآن‏اند . تحریف‏گرایان از روح حاکم بر تعالیم وحى فاصله گرفته‏اند و از این رو دیدگاه‏هاى سست و باور نکردنى ارائه مى‏دهند؛ (2)

معنای واژه‏ى «تحریف» در اصطلاح روایات

در برخى از احادیث- که تعدادشان انگشت شمار است- واژه‏ى تحریف قرآن به کار رفته است. مراد از این واژه، تحریف معنایى است؛ یعنى استنتاج معناى نادرست از آیات، که مساوق با تفسیر به رأى است؛ و این اختصاص به قرآن ندارد، بلکه امت‏هاى پیشین نیز، بنا به گزارش قرآن ، دچار این نوع تحریف بوده‏اند.(3)

امام باقر علیه السلام در مورد اینگونه تحریف فرموده است :

«انهم اقاموا حروفه، و حرفوا حدوده، فهم یروونه و لا یرعونه» (روضة الکافى، ص 128 چاپ اسلامیه، الوافى، ج 5، ص 274)

معناى تحریف‏ در لغت

راغب در مفردات خود مى‏گوید: تحریف کلام اینست که آنرا بگونه‏اى بیان کنى که دو احتمال متفاوت درآن امکان پذیر باشد (4)

بنابر این، کلمه ظهورى در مورد تحریف لفظى ندارد. و منظور از آن، تغییر دادن عبارات و تبدیل آنها نیست. بلکه مراد، تحریف معنوى مى‏باشد و به قول حضرت آیت الله معرفت :

و تحریف الکلام: تفسیره على غیر وجهه، أی تأویله بما لا یکون ظاهرا فیه، تأویلا من غیر دلیل. کأنّ لدلالة الکلام الذاتیة مجرى طبیعیّا یجری فیه حسب طبعه الأوّلی المتوافق مع قانون الوضع. لو لا أنّ المحرّف یأخذ بعنان الکلام فیمیل به إلى غیر طریقه و یجعله على جانب من مجراه الأصیل.(5)

و فرموده خداوند متعال در آیه: «یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ»(6)  یعنى گروهى (از یهود) کلمات خدا را از جایگاه آن تغییر مى‏دهند و از سیاق خود به بیراهه مى‏کشانند ، بهمین معنى آمده است . این آیه ، دلالت مى‏کند بر اینکه یهود، هر چند عبارات را حفظ مى‏کردند ولى جایگاه کلمات را تغییر مى‏دادند و عبارات را به معانى دیگرى غیر از معانى خود آنها حمل مى‏کردند.

انواع تحریف

على رغم اینکه کلمه تحریف، ظهور در تحریف معنوى دارد ، گاهى در تحریف لفظى نیز بکار رفته است.

بنابر این تحریف دو نوع است:

1- معنوى 2- لفظى تحریف معنوى لفظى

تحریف در معانى‏

یعنى در الفاظ، هیچ تغییر و تبدیلى واقع نشده؛ ولى معنا و محتوا تغییر یافته است؛ به عبارت دیگر «تحریف معنوى» وقتى صورت مى‏گیرد که الفاظ بر غیر معانى حقیقى و مجازى خود حمل شود؛ چنان که یهود در مواردى کلام خدا را تحریف معنوى کردند و به دلخواه خود، تفسیر و تأویل نمودند.

در قرآن هم تأویل و تفسیر به رأى و دل‏خواه وجود داشته و تحریف به این معنا را هیچ کس منکر نیست و در بین مفسّران و غیر آنان ، افرادى قرآن را به نحوى معنا و تفسیر مى‏کرده‏اند که با اغراض و اهدافشان مطابق در آید .

الف) سمرة بن جندب و تحریف قرآن‏

یکى از کسانى که براى رسیدن به آمال و اغراض سیاسى خود و براى خرسندى معاویة بن ابو سفیان، بى‏پروا دست به تحریف قرآن کریم زد، سمرة بن جندب بود. او آیه شریفه: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ. را- که در شأن مولاى متّقیان على علیه السّلام است- تحریف کرد و با کمال گستاخى، ابن ملجم مرادى- آن شقى‏ترین مرد دنیا- را مصداق این آیه شریفه قرار داد و گفت: این آیات در شأن ابن ملجم مرادى است!

و آیه شریفه: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یُشْهِدُ اللَّهَ عَلى‏ ما فِی قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصامِ‏. را در شأن على علیه السّلام دانست و گفت مصداق این آیات شریفه، على بن ابى طالب است! البته یاوه‏گویى‏هاى سمرة بن جذب بر اهل فضل و کمال پوشیده نیست. سمره، این آیات را بر خلاف واقع، تفسیر و تعبیر کرد تا از مال و هدایاى معاویه بى‏بهره نماند و در تقسیم مناصب و ریاست، براى او نیز سهمى در نظر بگیرند‏ .(7)

ب) گروه‏هاى سیاسى و تحریف قرآن‏

از جمله کسانى که سعى داشته و دارند که قرآن و آیات الهى را بر طبق آمال و امیال خود تفسیر و معنا کنند ، گروه‏هاى سیاسى‏اند. این گونه تفسیر را «تفسیر به رأى» نیز مى‏گویند؛ به عبارت بهتر، تفسیر به رأى، تفسیرى است که نه متکلم آن را اراده کرده است و نه الفاظ بر آن معانى دلالت دارند و نه قراینى وجود دارد که بر معناى خاصى دلالت کند (8) .

مانند آنچه گروهک های التقاطی منحرف در قبل از انقلاب می کردند و تفاسیری بر اساس هوا وهوس های گردانندگان خویش از قرآن ارائه مینمودند نظیر آنچه در تفسیر « ما ملکت یمینه » داشتند و امثال آن .

ج) تحریف موضعى‏

قسم سوم از تحریف، «تحریف موضعى» است. منظور آن است که ترتیب فعلى آیات و سوره‏ها، مطابق با ترتیب نزول نیست بلکه در مواردى ترتیب‏ فعلى با ترتیب نزول تفاوت دارد و به طور مسلم و قطعى، در قرآن کریم جا به جایى موضعى رخ داده است و همه فرقه‏ها اسلام نیز این را پذیرفته و قبول دارند؛ براى این که پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله نخست در شهر مکه دعوت اسلام را آغاز کرد و آیات مکى بر حضرتش نازل گردید، سپس به مدینه هجرت فرمود و در آن جا نیز آیات مدنى نازل شدند، پس طبعا مى‏بایست آیات مکى قبل از آیات مدنى بیایند و حال این که مى‏بینیم چنین نشده و آیات مدنى قبل از آیات مکّى آمده است .

نیز اولین آیاتى که بر پیامبر اکرم نازل شده، در سوره علق است و طبق معمول مى‏بایست این آیات در ابتداى قرآن باشد ولى چنین نشده و «سوره علق» در اواخر قرآن کریم قرار داده شده است، پس ترتیب فعلى قرآن مجید، طبق ترتیب نزول قرآن نبوده است(9) .

د) تحریف در زیاد کردن‏

شیعه بلکه مسلمین اجماع دارند بر این که قرآن‏هاى موجود نزد مردم هیچ چیزى به آن افزوده نشده است؛ یعنى تا کنون کسى ادعا نکرده است که در قرآن آیه و یا سوره‏اى اضافه شده که در عصر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله وجود نداشته است،

تنها یک نفر به نام ابن مسعود قائل شده است که دو سوره در قرآن وجود دارد که در عصر رسول خدا نبوده و بعد از رحلت پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله به قرآن افزوده شده است و آن دو سوره عبارتند از سوره فلق و ناس؛ البته ادعاى ابن مسعود بى‏اساس است و مدرک متقن و محکمى براى اثبات آن وجود ندارد.

شیخ طوسى، در کتاب خلاف ، ج 1، ص 229 درباره‏ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ نیز همه علماى شیعه معتقدند که «بسم اللّه» جزء قرآن و جزء هر سوره‏اى است ولى از نظر اهل سنت مسئله اختلافى است؛ بعضى مانند مالک، اوزاعى، داوود و ابو حنیفه گفته‏اند که «بسمله» نه جزء سوره حمد است و نه جزء سوره‏هاى دیگر فقط براى تبرّک و تیمّن و براى فصل بین دو سوره خوانده مى‏شود؛ ولى در اول فاتحه خوانده نمى‏شود بلکه خواندن آن در نماز کراهت دارد .

عده‏اى هم آن را جزء قرآن و جزء هر سوره‏اى دانسته‏اند . اما شیعه آن را جزء سوره مى‏داند و در نماز آیات وقتى سوره‏ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ را تقسیم مى‏کنند، «بسم اللّه» را نیز جزء سوره به حساب مى‏آورند .

ه) تحریف در نقیصه‏

آخرین قسم از تحریف، «تحریف در نقیصه» است. برخى معتقدند در قرآن کریم آیاتى بوده است که در عصر خلفا، آنها را حذف کرده‏اند. و همین تحریف را به شیعیان نسبت مى‏دهند و این اتهام را با آب و تاب فراوان و با تبلیغات گسترده ، دائما تکرار مى‏کنند. پاسخ‏هاى محکم و متقن این اتهام‏ها را قبلا دادیم و اقوال علماى بزرگ شیعه را در این مسئله یادآور شدیم و ثابت کردیم که اعتقاد علماى بزرگ شیعه بر آن است که در قرآن هیچ گونه کم و زیادى واقع نشده است فقط عده‏اى از اخبارى‏هاى شیعه اعتقاد به تحریف قرآن هیچ گونه کم و زیادى واقع نشده است فقط عده‏اى از اخبارى‏هاى شیعه اعتقاد به تحریف قرآن به صورت نقیصه؛ یعنى کم شدن بعضى از آیات دارند .

تحریف لفظى      

«تحریف» در لفظ و واژه‏هاى قرآن، یعنى کلمه‏اى به کلمه دیگر تبدیل شده باشد؛ مثلا به جاى «علیم»، «حکیم» یا عکس آن گذاشته باشند، این قسم از تحریف را هیچ یک از بزرگان و علماى شیعه و سنى ادعا نکرده و اتفاق نظر بر خلاف آن است، تنها به «ابن مسعود» نسبت مى‏دهند که تبدیل کلمه به مرادف آن را در تلفظ جایز دانسته است، از این نظر که معنا تفاوت نمى‏کند و بطلان این کلام واضح است، زیرا اگر کلمه نازل شده، به کلمه دیگر تبدیل شود، آن چه قرائت مى‏شود کلام خدا نخواهد بود، باید الفاظ کلام الهى هم حفظ شوند. علاوه بر این که جواز این کار غیر از تحریف است و کسى چنین ادعایى نکرده است که بعضى از کلمات قرآن تبدیل شده است . (10)

اشکال گوناگون تحریف لفظی

 تحریف لفظى یا در حروف و حرکات است، یا در کلمات یا در آیات و سوره‏هاى قرآن.

الف- تحریف در حروف و حرکات‏

این نوع تحریف نیز در قرآن مسلم رخ داده است. براى اینکه در نحوه قرائت بعضى از آیات، اختلاف وجود دارد تا جائى که قرائتها به هفت یا ده‏ (11) نوع رسیده است.

البته که این اختلاف قرائت در آیات قرآن از طرف‏ خدا و پیامبر (ص) صورت نگرفته بلکه از طرف مسلمانان بوجود آمده است. و علت آنهم اینست که مسلمانان - بخصوص در سده‏هاى پس از رحلت پیامبر (ص) - اطلاع درستى نسبت به قرائت مورد توجه پیامبر گرامى اسلام که به پیشینیان آموخته بود نداشتند . و نیز از طرفى، پراکنده بودن آنها در شهرهاى مختلف مانند: عراق و شام و ... که هر کدام لهجه مخصوصى داشتند ، زمینه را براى پیدایش تحریف در حرکات و حروف قرآن مهیا مى‏ساخت .

در مورد علت این نوع تحریف قرآن، قابل ذکر است که این کتاب آسمانى در آغاز نزول و زمان رسول اکرم (ص)، نقطه و اعراب نداشته است. بهمین جهت پس از نقطه گذارى بر سر قرائت دسته‏اى از آیات، اختلاف ایجاد شده و احیانا ترکیب کلمات بهم ریخته مثلا کلمه «فتبینوا»  توسط برخى «فتنبتوا» خوانده شده است.(12)

ب- تحریف در کلمات‏

در مورد این گونه تحریف، باید گفت: تنها نوع خاصى از آن در قرآن پدید آمده است این نوع تحریف هم عمدتا از طریق اهل سنت روایت شده است.

ج- تحریف در آیات و سوره‏ها

در مورد این نوع از تحریف هم روایاتى وارد شده که بیشتر آنها از طریق اهل سنت و تنها بخشى از طریق شیعه است البته این روایات مورد عمل مسلمانان نیست و جز عده‏اى از اخباریهاى‏ شیعه و سنى آنها را رد کرده‏اند و محل اصلی بحث در این مقاله بر این نوع از تحریف متمرکز است .

برهان تحریف نشدن قرآن از خود قرآن‏

بعضى از مفسران، براى تحریف نشدن قرآن به بعضى از آیات شریفه قرآن استدلال کرده‏اند که از آنجمله است:

1- انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون‏ .

مرحوم علامه طباطبائى در مورد این آیه مى‏فرماید:

قرآن ذکر زنده و جاودانى است. و مصون است از اینکه فراموش و نابود گردد. و محفوظ است از اینکه نقص و زیادتى در آن رخ دهد. و ذکر بودنش از بین برود. و مصون است از اینکه تغییراتى در شکل و پیکره‏اش بوجود بیاید و آنرا از ذکر اللّه بودن و مرتبه بیان حقائق و معارف الهى داشتن خارج نماید. بنابر این، این آیه دلالت مى‏کند بر اینکه کتاب خدا از تمام انواع تحریف، مصون و محفوظ است.

همینطور آیه با توجه به طرز جمله‏بندى آن دلالت مى‏کند که قرآن ذکر است و بعد از نزولش تا ابد حفظ و نگهدارى مى‏شود .

و زمخشرى راجع به این آیه مى‏گوید: حافظ و نگهدار قرآن از هر گونه زیاده و نقصان، تحریف، تغییر و تبدیل بر خلاف کتابهاى گذشته خداى متعال است. و همین اهتمام بر حفظ و نگهدارى آن از ناحیه ذات اقدس الهى، دلیل بر این است که آن را به عنوان آیه و نشانه، فرو فرستاده است. و تردیدى نیست که در غیر اینصورت، زیادتى و کاستى در آن پیدا مى‏شد همانگونه که در غیر آن بوجود آمده و خواهد آمد (13) .

2- (‏ وَ إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ)

(در حقیقت این کتابى است، شکست ناپذیر که هیچگونه باطلى نه پیش رو و نه از پشت سر به سراغ آن، نمى‏آید چرا که از سوى خداوند حکیم و شایسته ستایش، نازل شده است) .

این آیه شریفه که در رابطه با عدم تحریف قرآن، مورد استناد قرار گرفته دلالت دارد بر اینکه باطل به حریم قرآن، راه پیدا نمى‏کند . و امکان ندارد آیات مبارکه آن تبدیل و تغییر نماید . بنابر این، تحریف که از مصادیق بارز و آشکار باطل است هرگز به حریم آن راه نخواهد یافت .

مرحوم علامه طباطبائى مى‏فرماید: (آمدن باطل بسوى قرآن، به این معنى است که باطل در آن، راه پیدا کند. یا بعضى از اجزاء آن از بین برود و باطل شود یا همه‏اش، بطوریکه بعضى از حقائق و معارف حقه آن، غیر حقه شود. و یا بعضى از احکام و شرایع و نیز توابع آن احکام از معارف اخلاقیه و یا همه آنچه که گفته شد لغو گردد بطوریکه دیگر قابل عمل نباشد) . بنابر این، این آیه کریمه، منکر ورود باطل به حریم قرآن است . (14)

شیعه و تحریف قرآن

دسته بندی روایاتی که در منابع شیعى دلالت بر تحریف قرآن دارند

این احادیث به شش گروه عمده تقسیم مى‏شوند:

یک) احادیثى درباره‏ى مصحف امام على علیه السّلام؛ دو) احادیثى که در آنها تعبیر «تحریف قرآن» به کار رفته است؛ سه) قرائات منسوب به برخى از ائمه‏ى اطهار علیهم السّلام؛ چهار) روایات فساطیط (خیمه‏ها)؛

پنج) احادیثى که مى‏گویند نام برخى از ائمه در بعضى از آیات قرآن بوده است؛ شش) روایاتى که دلالت بر تحریف به نقیصه دارند.

علماء شیعه و اعتقاد به عدم تحریف

اشاره کردیم که برخى عمدا یا سهوا شیعیان را متهم مى‏کنند که قائل به تحریف قرآن‏اند و یکى از دلایلشان نیز این است که مى‏گویند اگر شما چنین اعتقادى ندارید، پس چرا علماى شما در کتاب‏هایشان روایاتى نقل کرده‏اند که ظاهر آنها دلالت بر تحریف قرآن مى‏کند؟ در پاسخ به این اتهام بزرگ و بى‏اساس، نظر برخى از اعیان و اکابر علماى شیعه را در عدم تحریف قرآن نقل خواهیم کرد .

پاسخ این سؤال که چرا عالمان شیعه با این که معتقدند قرآن تحریف نشده، روایاتى را نقل کرده‏اند که ظاهرشان بر تحریف قرآن دلالت مى‏کند؟

باید این نکته را در نظر داشت که کتاب‏هاى حدیثى با کتاب‏هاى اعتقادى و اصولى، تفاوت اساسى دارد؛ در تحریر منابع حدیثى و روایتى، صرفا به جمع‏آورى روایات و احادیث اعم از صحیح، حسن، ثقه و ضعیف پرداخته‏ مى‏شود و جمع‏آورى حدیث هرگز دلیل این نیست که صاحب کتاب هر چه را جمع‏آورى کرده خود نیز به آنها اعتقاد دارد؛ چون اعتقاد و ایمان به دلالت روایت، شرایطى دارد که آن شرایط عبارت است از:

الف- سند روایت صحیح باشد؛

ب- دلالت روایت بر معناى مقصود، تمام و کامل باشد؛

ج- روایت نقل شده باید معارض نداشته باشد؛

د- مضمون روایت طورى باشد که بتوان در آن مسئله به خبر واحد تمسّک جست و به آن مضمون اعتقاد پیدا کرد.

اگر روایت و حدیثى، چهار شرط فوق را دارا بود، مى‏توان گفت که ناقل این روایت، به مضمون آن اعتقاد دارد و الّا صرف نقل روایت در کتاب و جمع‏آورى آن دلیل اعتقاد و ایمان ناقل روایت، به مضمون آن نیست.

پس علماى شیعه اگر در کتاب‏هایشان روایاتى را نقل فرموده‏اند که مضمون آنها دلالت بر تحریف قرآن مى‏کند:

اولا: باید دید آیا سند این روایات صحیح است یا نه؟

ثانیا: دلالت روایت بر تحریف قرآن، کامل و کافى است یا نه؟

ثالثا: باید دید این روایات منقول، معارضى هم دارند یا خیر؟ در این‏باره باید بگوییم روایاتى داریم که دلالت مى‏کنند بر این که در قرآن کریم هیچ تحریفى رخ نداده، نه کم شده و نه زیاد؛ پس این روایات، معارض آن روایاتى است که مى‏گوید در قرآن مجید، تحریفى رخ داده است.

رابعا: باید مسئله از مسائلى باشد که بتوان آن را با خبر واحد اثبات کرد و حال این که تحریف قرآن، مسئله بسیار مهمى است که نمى‏توان با خبر واحد آن را به اثبات رساند. بلکه باید با دلایل متقن و محکمى مثل خبر متواتر یا دلیل متقن دیگرى ثابت شود. آنان که مى‏گویند در قرآن آیه‏اى بوده به نام «آیه ولایت» و مخالفین، آن آیه را عمدا حذف کرده‏اند، این ادعاى کوچکى نیست که بتوان با خبر واحدى آن را اثبات و یا تأیید کرد. مسئله زیاده و یا نقصان در قرآن کریم، از مسائلى اصولى و اعتقادى است که باید با برهان قوى و محکمى تأیید و اثبات گردد، نه با خبر واحد و امثال آن.

پس صرف نقل یک یا چند روایت در کتاب، اصلا بر این دلالت نمى‏کند که صاحب کتاب نیز به مضمون و دلالت آن روایت اعتقاد دارد.

مضافا بر این که عده‏اى از محدثان اگر چه روایات تحریف قرآن را بدون اظهار نظر نقل کرده‏اند، ولى در کتاب‏هاى دیگر خود تحریف قرآن را تکذیب و رد کرده‏اند؛ مثل شیخ صدوق رحمه اللّه که در کتاب الاعتقادات فى دین الامامیّه ، ص 59. مى‏فرماید:

«کسى که چنین نسبتى را به ما بدهد، کاذب و دروغ‏گوست».  شیخ طوسى و فیض کاشانى نیز در کتاب‏هاى تبیان و وافى تحریف قرآن را اکیدا تکذیب کرده‏اند. ولى ممکن است بعضى از روایاتى را که گفته مى‏شود دلالت بر تحریف دارد نقل نموده باشند. پس نقل روایت دلیل بر اعتقاد صاحب کتاب به مضمون آن نیست.

ضمنا اگر صرف نقل روایت را دلیل اعتقاد ناقل آن بدانیم، باید بگوییم که علماى بزرگ اهل سنت نیز در کتاب‏هاى معتبر حدیثى خود، روایاتى را نقل کرده‏اند که دلالت بر تحریف قرآن دارد؛ مثل مسند احمد، صحیح مسلم، صحیح بخارى، صحیح ترمذى و جمعی دیگر از آنان .

در کتابهاى اعتقادی بزرگان شیعه، عباراتى وجود دارد که بطور صریح نشان مى‏دهند که به عقیده، شیعه قرآن از تغییر و کم و کاستى، سالم مانده است . بهترین دلیل است بر اینکه شیعه، معتقد نیست که چیزى از قرآن کم شده یا به آن افزوده است.

در اینجا به برخى کلمات علماء و بزرگان شیعه و بخشى از کتابها و مقالات آنها که راجع به اثبات عدم تحریف قرآن است، اشاره مى‏کنیم :

1- فضل بن شاذان نیشابورى‏

، یکى از مؤلفین شیعه در قرن سوم هجرى است، هر کس کتاب ایضاح او را بخواند، مى‏فهمد که او بعضى از فرق اهل سنت را متهم کرده به اینکه معتقد به تحریف قرآن هستند و آنها را بخاطر احادیثى که در اطراف کسر شدن آیه‏اى از- قرآن نقل کرده‏اند، مورد خطاب قرار داده و مى‏گوید: «از جمله چیزهائى که شما روایت کردید ...» و این جمله را در صفحات متعددى تکرار مى‏کند.

پس اگر کسى از اینکه ایشان این روایات را از قول آنها نقل کرده، استنباط نماید که او هم قائل به تحریف است، جدا دچار وهم و خیال شده است.

2- ابو جعفر محمد بن على بن الحسین بن بابویه قمى‏

که مشهور به صدوق مى‏باشد و در سال 381 هجرى وفات نموده، مى‏فرماید:

عقیده ما شیعیان اینست که قرآنى که خداوند بر پیامبرش حضرت محمد (ص) نازل کرده، همانست که در دست مردم است و بیشتر از این که هست نبوده و هر کس قول به اینکه قرآن بیش از آنچه هست، بوده را به ما نسبت دهد، دروغ گفته است‏ .

چنانکه مشاهده مى‏شود، شیخ صدوق که از علماء بزرگ شیعه است و در علم حدیث و تاریخ تخصص دارد، اعتقاد شیعه در مورد تحریف قرآن را منکر شده است.

3- سید مرتضى على بن حسین موسوى علوى‏

متوفاى سال 436 هجرى در جواب مسائل طرابلسیات مى‏گوید:

علم و یقین در مورد صحت قرآن، مانند علم و یقین به وجود کشورها، شهرها، حوادث بزرگ، کتب مشهور و اشعار مدون عرب است.

زیرا عنایت و انگیزه شدیدى نسبت به نقل قرآن و نگهدارى آن وجود داشته است و براى مسلمانان اهمیت آن، به مراتب بیش از دقت و عنایت درباره مسائل فوق بوده است.

همانا قرآن در زمان رسول الله (ص) مجموعه مدونى، بهمین صورت فعلى بوده و پیامبر (ص) گروهى از صحابه را مأمور حفظ و نگهدارى آن، کرده بود آنها، قرآن را براى اطمینان بیشتر نزد پیامبر، مى‏خواندند و عده‏اى از اصحاب مانند: عبد الله بن مسعود، ابى بن کعب و غیره چندین دوره خدمت پیامبر قرآن را ختم کردند.

همه اینها با اندکى دقت، دلالت مى‏کند بر اینکه قرآن مجموعه‏اى منظم و کامل بوده است و کسى که با این نظریه مخالفت ورزد، از امامیه باشد، یا از حشویه‏(15) ، مخالفتش قابل اعتناء و توجه نبوده، اهمیتى به آن داده نمى‏شود. و باید دانست که مخالفت در این مسئله، منسوب به گروهى اخبارى است که بنقل اخبار ضعیف پرداخته، خیال کرده‏اند آنها صحیح و قابل اعتماد مى‏باشند.

در صورتیکه با آن اخبار ضعیف، نمى‏توان دست از آنچه که معلوم و قطعى است برداشت‏(16) . ابن حزم از سید مرتضى نقل مى‏کند: که ایشان تکفیر مى‏کرد هر کسى را که معتقد است که چیزى از قرآن کم یا زیاد شده یا تغییرى در آن رخ داده است و همینطور بودند ابو القاسم رازى و ابو یعلى طوسى‏ .

4- شیخ الطائفه ابو جعفر محمد بن حسن طوسى‏

متوفاى 461 هجرى مى‏گوید:

اما سخن درباره نقص و زیاده شایسته مقام قرآن نیست.

چون مسلمانان اتفاق نظر دارند که چیزى بر قرآن افزوده نشده است و اما راجع به کم شدن چیزى از قرآن، باز هم آنچه از مذاهب مختلف مسلمانان بدست مى‏آید، اینست که چنین چیزى اتفاق نیفتاده است.

و در مذهب ما قضیه بهمین شکل است و این همان عقیده‏اى است که مرحوم سید مرتضى آنرا پذیرفته و ثابت کرده است و ظاهر روایات هم همین است. البته روایات زیادى از طرق سنى و شیعه مبنى بر کم شدن‏ بسیارى از آیات قرآن و جابجا شدن برخى، وجود دارد که همگى خبر واحدند و علم آور نمى‏باشند، پس بهتر است از آن روایات، اعراض کرده، دورى جست و خود را مشغول آنها نساخت. چه اینکه آن روایات توجیه پذیرند و بر فرض که درست باشند ، خدشه‏اى به آنچه به نام قرآن دست مردم است ، وارد نمى‏کنند زیرا صحت قرآن معلوم است و احدى از امت اسلامى به آن، ایراد و اعتراضى نداشته و آنرا رد نمى‏کند بعلاوه استدلال به آیات قرآن و خواندن آن توسط مسلمانان، خود دلیل دیگرى بر تأیید این نظریه است.

و اختلاف اخبار در مسائل فرعى، بر قرآن عرضه مى‏شود. آنچه که موافق قرآن بود قابل اعتماد است و آنچه که مخالف آن بود از تمسک به آنها پرهیز مى‏گردد.

و از پیامبر گرامى اسلام، روایتى نقل شده که احدى آنرا رد نکرده است و آن روایت اینست: انه (ص) قال: انى مخلف فیکم الثقلین ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا کتاب اللّه و عترتى أهل بیتى و انهما لن یفترقا حتى یردا على الحوض.

من در میان شما دو چیز گرانبها جانشین خود قرار مى‏دهم، تا وقتى به آن دو تمسک جوئید، هرگز گمراه نخواهید شد. یکى قرآن کتاب الهى است و دیگرى عترت و اهل بیتم و آن دو از یکدیگر جدا نخواهند شد تا اینکه در حوض کوثر بر من وارد شوند.

این روایت دلالت مى‏کند که آن قرآن در همه زمانها در دست مسلمانها موجود و محفوظ است چه اینکه دستور پیامبر (ص) به تمسک به چیزى که در دسترس نمى‏باشد، روانیست.

همانطوریکه تمسک اهل بیت (ع) بعنوان کسانى که پیروى از آنها، لازم است در همه زمانها براى ما امکان پذیر است.

5- ابو على طبرسى‏

صاحب تفسیر مجمع البیان مى‏گوید: سخن در زیاد و نقصان قرآن است. اما در مورد زیاد شدن چیزى به قرآن، بیهودگى و بطلان این سخن، مسلم بوده و مورد اتفاق مسلمانان مى‏باشد.

و اما در مورد نقصان و کم شدن چیزى از قرآن، عده‏اى از امامیه و گروهى از حشویه اهل سنت، نقل کرده‏اند که تغییر و نقصان در آن، رخ داده است. ولى نظر درست در مذهب اصحاب خلاف آنست. مرحوم سید مرتضى که از علماى برجسته شیعه است، همین نظریه را پذیرفته و آن را مورد تأیید قرار داده است‏ .

6- سید بن طاووس‏

متوفاى 664 هجرى در کتاب سعد السعود خودش مى‏گوید:

اعتقاد امامیه اینست که قرآن تحریف نشده است‏ و بعد در رد نظریه برخى از اهل سنت که معتقد به تحریف هستند مى‏گوید: من تعجب مى‏کنم از کسى که نسبت به محفوظ بودن قرآن، استدلال مى‏کند و خود را در جمع آورى قرآن دخیل مى‏داند

7- ملا محسن، معروف به فیض کاشانى‏

متوفاى سال 1091 هجرى بعد از نقل روایاتى که از آنها نسیم تحریف مى‏وزد، اظهار مى‏دارد: ایراد مهمى که بر همه این روایات وارد است، اینست که با قبول این احادیث، اعتماد به آیات قرآنى از بین رفته، زمینه تمسک به آنها منتفى مى‏گردد. زیرا در هر آیه احتمال تحریف و تغییر وجود دارد. و ممکن است خلاف آن چیزى باشد که خداوند متعال نازل کرده است. بنابر این، دیگر قرآن هیچگونه حجیت و سندیتى نخواهد داشت. و با خروج قرآن از حیز انتفاع، امر به اطاعت از آن و توصیه به تمسک به آن نیز عبث و بیهوده خواهد بود.

بعلاوه قرآن مى‏فرماید: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ‏: ما قرآن را نازل کردیم و آنرا حفظ و نگهدارى خواهیم نمود. و نیز مى‏گوید:

«وَ إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ» قرآن کتابى محکم است که باطل از پیش رو و پشت سر به حریم آن راه پیدا نمى‏کند.

وقتى قرآن از چنین استحکامى بر خوردار است، چگونه تغییر و تحریف به حریم آن راه مى‏یابد؟! هم چنین از پیامبر گرامى اسلام (ص) و ائمه معصومین (ع) روایات متواتر و اطمینان بخشى بما رسیده است، مبنى بر اینکه همه روایات را بر قرآن عرضه کنیم تا صحت و سقم آنها روشن شود. اگر موافق قرآن بودند درست و اگر با قرآن مخالفت داشتند، از صحت برخوردار نخواهند

بود. در صورتى که قرآن موجود تحریف شده باشد، عرضه روایات بر آن، چه فایده خواهد داشت؟! گذشته از همه آنچه گفته شد اخبار تحریف، مخالف با قرآن هستند و آنرا تکذیب مى‏کنند. بنابر این باید آنها را توجیه نماییم، یا اینکه آنها را فاسد تلقى کرده، دست از آنها بشوئیم‏ .

مرحوم فیض کاشانى همچنین در دیگر کتابهاى خود ، براى اثبات اینکه قرآن تحریف نشده بعد از نقل روایات تحریف، مى‏گوید:

بعقیده فیض روایات تحریف مخالف کتاب خدا هستند و لازم است حکم به فساد آنها کرد. ولى بعضى از منحرفین که قصد دارند روى زمین فساد کنند به صرف نقل برخى از روایات تحریف، به فیض نسبت مى‏دهند که قائل به تحریف است.

8 محمد بهاء الدین عاملى معروف به شیخ بهائى‏

متوفاى سال 1030 قمرى مى‏گوید: و اختلاف کرده‏اند که زیاده و نقصان در قرآن رخ داده یا نه؟ ولى نظریه صحیح اینست که قرآن عظیم از تحریف و زیاده و نقص محفوظ مانده است و دلیل آن هم گفتار خداوند متعال است که فرمود: «إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»* ما نگهبان قرآن هستیم و آنچه که بین مردم شایع شده که نام امیر المؤمنین على (ع) از بعضى آیات قرآن‏ از جمله آیه: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ‏ فى على» و غیر آن ساقط شده، حرفى است که پیش علماء اعتبار ندارد

9- شیخ محمد بن حسن حر عاملى، صاحب کتاب با ارزش وسائل الشیعه، متوفاى 1104 هجرى‏

طى مقاله‏اى در رابطه با اثبات عدم تحریف قرآن، مى‏گوید: کسى که در تاریخ و اخبار و آثار تتبع و تفحص دارد، با علم یقین مى‏داند که قرآن در بالاترین حد تواتر و با نقل هزاران نفر از صحابه ثابت شده و مجموعه‏اى مدون در زمان رسول الله (ص) بوده است‏(17) .

این حرف صریح و آشکار یکى از بزرگان و محدثین شیعه درباره اثبات این حقیقت است که نقص و تحریف به حریم قرآن راه ندارد، ولى شما مى‏بینید بعضى از دروغگوها به او نسبت داده‏اند که او قائل به تحریف قرآن مى‏باشد .

10 عالم محقق، زین الدین بیاضى صاحب کتاب (الصراط المستقیم)

در تفسیر آیه: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» مى‏گوید: یعنى ما قرآن را از تحریف و تغییر و کم و زیاد شدن، نگهدارى خواهیم نمود .

11- قاضى سید نور اللّه تسترى مى‏گوید:

اینکه به شیعه امامیه نسبت داده‏اند که در قرآن تغییر رخ داده است. گفته همه امامیه نیست. بلکه گفته افراد بسیار کمى از آنهاست که در بین شیعه، جایگاهى ندارند (18) .

12- مقدس بغدادى‏

در کتاب (شرح وافیه) خود نقل مى‏کند که اصحاب ما اجماع و اتفاق دارند بر اینکه در قرآن هیچگونه نقص و عیبى وجود ندارد.

13- کاشف الغطاء

در کتاب (کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء) خود، قول به تحریف و نسبت ان را به امامیه، نفى مى‏کند. و در مبحث هشتم کتابش مى‏گوید: شکى نیست که قرآن توسط ملک دیان (خداوند) از نقص حفظ شده است همانطور که قرآن و اتفاق نظر علماء در همه زمانها بر آن دلالت دارد.

14- محمد جواد بلاغى‏

در کتاب (تفسیر آلاء الرحمن) خود نسبت تحریف را به امامیه رد مى‏نماید.

15- سید مهدى طباطبائى معروف به بحر العلوم‏

در فوائد الاصولش در باب حجیت کتاب قائل به عدم تحریف قرآن است.

16- آیة اللّه کوه کمرى‏

، بنا بنقل شاگردش در کتاب (بشرى الاصول) معتقد به عدم تحریف قرآن است.

17- مرحوم سید محسن امین عاملى‏

در کتاب (اعیان الشیعه) خود که درباره زندگانى شخصیتهاى شیعه در طول تاریخ مى‏باشد، نداى عدم تحریف قرآن سر مى‏دهد. و در مورد کسى که تحریف را به شیعه نسبت داده مى‏گوید: این دروغ و افتراء است و ابن حزم هم از آن متابعت کرده است ...

و بزرگان و محدثین شیعه، بر خلاف آن معتقدند.

و در جاى دیگر مى‏گوید: هیچ کسى از امامیه نه در گذشته و نه حال نگفته که چیزى بر قرآن افزوده شده، یا چیزى از آن کسر شده است. بلکه همه اتفاق نظر دارند که چیزى بر آن افزوده نشده است و کسانى که مورد توجه هستند معتقدند که مطلبى از آن کم نشده است. و کسى که خلاف این را به امامیه نسبت دهد دروغگوست، و نسبت به خدا و رسولش هتک حرمت کرده است‏

سایر علما:

عقیده مسلم و قطعى بزرگانى که در ذیل بدرج نامشان مبادرت مى‏شود، عدم تحریف قرآن مجید است:

18- ملا فتح اللّه کاشانى صاحب تفسیر منهج الصادقین.

19- میرزا حسن آشتیانى در کتاب بحر الفوائد.

20- استاد مامقانى در کتاب تنقیح المقال.

21- شیخ محمد نهاوندى در تفسیرش که بنام نفحات الرحمن است.

22- سید على نقى هندى در مقدمه کتاب تفسیر القرآن.

23- سید محمد مهدى شیرازى.

24- آیة اللّه سید شهاب الدین مرعشى نجفى.

25- سید عبد الحسین شرف الدین عاملى در کتابش بنام: اجوبة مسائل موسى جار اللّه

26- آیة اللّه بروجردى که فرمود: قول به تحریف باطل است و قرآن مقدس‏تر از اینست که بآن چیزى افزوده شده باشد و ضرورت مخالف تحریف است.

27- آیة اللّه گلپایگانى (19) .

28- امام خمینى در کتاب کشف الاسرار.

البته عبارات صریح دیگر از علماء شیعه وجود دارد مبنى بر اینکه در قرآن تحریف رخ نداده است ، ولى ما براى رعایت اختصار از نقل آنها صرف نظر کرده، طالبین را به کتابهاى اصولى علماء در باب حجیت کتاب، یا به کتاب «کشف الارتیاب فى رد فصل الخطاب» ارجاع میدهیم- نخبگان شیعه بویژه بزرگان علمائى که نام آنها از نظر گذشت، در رابطه با عدم تحریف قرآن، مطالبى برشته تحریر درآورده‏اند و مرحوم میرزا مهدى بروجردى، صاحب کتاب برهان روشن، آنها را نقل کرده است و عده دیگرى از علما را نیز به قائلین به عدم تحریف قرآن، افزوده است که براى اطلاع بیشتر به کتاب ایشان بنام «کتابات و رسالات حول اثبات عدم التحریف» مراجعه فرمائید. بخشى از آن نوشته‏ها عبارتست از:

1- جزوه شیخ حر عاملى که صاحب کتاب لؤلؤة البحرین نقل کرده است. افسانه تحریف، ص 239.

2- جزوه شیخ عبد العالى کرکى درباره نفى نقص از قرآن. آلاء الرحمن، ص 26

3- جزوه استاد دانشمند شیخ آقا بزرگ طهرانى بنام «النقد- اللطیف فى نفى التحریف»  الذریعة، ج 16

 4- بحث آیة اللّه خوئى در کتاب «البیان فى تفسیر القرآن».

5- بحث مرحوم علامه طباطبائى در تفسیر گرانقدر المیزان ذیل آیه‏ «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ».

6- جزوه عبد الحسین رشتى حائرى، بنام «کشف الاشتباه فى رد موسى جار اللّه.

7- کتاب «آلاء الرحیم» استاد عبد الرحیم تبریزى که در رد تحریف نوشته است.

در پایان گفتار علماء شیعه، مناسب است جمله یکى از علماء اهل سنت را درباره اینکه شیعه به تحریف اعتقاد ندارد را از نظر بگذرانیم.

عالم بزرگ اهل سنت، ملا رحمت اللّه هندى صاحب کتاب‏«اظهار الحق حول الشیعة و القرآن» مى‏گوید: نظریه جمهور علماء شیعه امامى اثنى عشرى، اینست که قرآن مجید از تغییر و تبدیل محفوظ است و کسى که بگوید در قرآن کم و کسرى پیدا شده، حرفش پیش علماء شیعه مردود است و کسى آنرا نمى‏پذیرد.

گره خوردن سرنوشت محدث نورى و ابن شنبوذ به هم‏

گفته مى‏شود این محدّث که نویسنده کتاب مستدرک الوسائل و مؤلّف بسیارى از کتابهاى علوم نقلى است از عقیده بى‏اساس تحریف برگشته بوده‏  و آنچه بر ابن شنبوذ گذشته بود بر سر وى نیز آمده است.

ابن الندیم در فنّ سوم از مقاله نخست از کتاب «الفهرست» گوید: «محمّد بن احمد بن ایّوب بن شنبوذ(20) از ابوبکر (بن مجاهد) دورى مى‏کرد ولى فاسدش نمى‏کرد. (مثلا) مى‏خواند: «اذا نودى للصلاة من یوم الجمعة «فامضوا الى ذکر اللّه»و پس از آنکه چند آیه دیگر به قرائت او را نقل کرده سخن خود را چنین ادامه داده است و گفته مى‏شود: که ابن شنبوذ  به همه آنها اعتراف کرد بعد از او خواستند توبه کند و بخط خود این توبه نامه را نوشت محمّد بن ایّوب گوید: من حرفى را مخالف عثمان که همگى آن را پذیرفته‏اند و اصحاب رسول خدا- صلّى اللّه علیه و آله- بر قرائتش اتفّاق داشته‏اند خوانده‏ام بعد بر من آشکار شد که اشتباه بوده و من از آن کار توبه مى‏کنم و خود را از آنها دور مى‏سازم و به درگاه خداوند جلّ اسمه خود را از زیر بار آن بیرون آوردم (21)

ادله فصل الخطاب و پاسخ آنها

برهان اول

ایشان روایاتى را از عامه و نیز از عده‏اى از امامیه نقل کرده‏ است، مبنى بر اینکه آنچه براى امتهاى گذشته نظیر بنى اسرائیل اتفاق افتاده است براى امت اسلامى هم روى خواهد داد . و در این مورد به روایاتى از کتب صحاح اهل سنت اشاره کرده و نتیجه گیرى نموده که یکى از رخدادها براى قوم بنى اسرائیل، تحریف کتاب آنها بود پس عین همین رویداد براى امت اسلامى هم پیش آمده و قرآن تحریف گردیده است. ولى باید توجه داشت که این استدلال، درست نیست چه اینکه منظور از آنچیزى که براى بنى اسرائیل رخ داده همانطور که قرآن اشاره دارد، وقایع تاریخى و مسائل اجتماعى است. و با صرف نظر از نادرستى این استدلال روایات مورد استناد عمدتا از طریق اهل سنت نقل شده و آنچه منسوب به شیعه است، بسیار اندک و ناچیز مى‏باشد.

برهان دوم‏

نورى روایاتى را در رابطه با جمع آورى قرآن از اهل سنت نقل مى‏کند که در بین آنها حرفهاى خنده آورى بچشم مى‏خورد. مثل اینکه قرآن با دو شاهد گرد آورى و نوشته شده است، یا اینکه بعضى از آیات قرآن، فقط پیش یکنفر بوده که جمع آورى گردیده و ... سپس نتیجه مى‏گیرد که قرآن، بطور تواتر و پیاپى نقل نشده بهمین جهت، احتمال تحریف وجود دارد! همانطورى که مى‏بینید عقیده به این نوع جمع آورى قرآن، منسوب به اهل سنت است و شیعه معتقد است که قرآن در زمان رسول الله (ص) جمع آورى شده است. و مرحوم طبرسى (ره) صاحب تفسیر مجمع البیان، در مقدمه کتابش به این مطلب تصریح فرموده است

برهان سوم‏

نورى در این برهان روایاتى را از اهل سنت درباره نسخ شدن تلاوت بعضى از آیات و سوره‏ها نقل مى‏کند. و بعد از انکار این نوع نسخ، مى‏گوید: این روایات دلالت دارند که آیاتى و سوره‏هائى بوده که توسط خلفاء از قرآن برداشته شده‏است. و باز همانطور که مشاهده مى‏شود، این روایات را هم اهل سنت نقل کرده‏اند. و بعقیده ما نسخ تلاوت، حرف بیهوده‏اى بیش نیست، بعلاوه روایاتى که در این مورد نقل شده از مصادیق خبر واحد هستند که قرآن توسط آنها اثبات نمى‏گردد. و بر ما و همه مسلمانان لازم است که آنها را کنار گذاشته و بگفته رسول اکرم (ص) آنها را به دیوار بزنیم.

برهان چهارم‏

ایشان در این دلیل به بیان تقدیم و تأخیر آیات مى‏پردازد و روایاتى را نقل مى‏کند که بموجب آنها آیات شریفه در قرآن گذشتگان بر خلاف ما انزل الله، پس و پیش شده است. و اهل سنت معتقدند که ترتیب قرآن با اجتهاد صحابه صورت گرفته و ترتیب قرآنهاى صحابه توسط ابى بن کعب و على (ع) و ابن مسعود انجام پذیرفته است. و در این رابطه شواهد خود را از طریق شیعه نقل مى‏نماید. البته، ما نیز بر این باوریم که سوره‏ها، مقدم و مؤخر شده‏اند. ولى این سخن در مورد آیات جارى نیست. چه اینکه روایات، با صراحت مى‏گویند: که ترتیب آیات، توسط خود رسول اکرم (ص) صورت گرفته است و اختلاف در ترتیب سوره‏ها هم موجب تحریف قرآن نمى‏شود.

برهان پنجم‏

مصنف در این دلیل اختلافى که در قرآنهاى صحابه در مورد بعضى از سوره‏ها و آیات وجود دارد، مورد بررسى قرار مى‏دهد. روایات اهل سنت را از کتابهاى آنها مثل در المنثور ثعلبى، طبرى، اتقان، کشاف و غیره نقل مى‏کند و سپس نتیجه مى‏گیرد که در قرآن تحریف رخ داده است . بنابر این، در اقامه این برهان نیز روایات مورد استناد، عمدتا از اهل سنت است گر چه از شیعه هم روایاتى در مورد اختلاف قرآنها، وجود دارد.

ولى شایان توجه است که این قبیل روایات که قرائتهاى نادر و انگشت شمارى را به برخى از صحابه نسبت داده یا در مورد وجود آیات و سوره‏هاى دیگر، سخن مى‏گویند به حد تواتر نرسیده، خبر واحد تلقى مى‏شوند. و با توجه به اینکه بیشتر آنها تکذیب شده‏اند، چیزى را، جز براى جاعلین آنها ثابت نمى‏نمایند. و قرآن موجود در دست مسلمانان را که به تواتر رسیده و بواسطه نقل پیاپى ثابت شده است، مخدوش نمى‏سازند.

برهان ششم‏

در اینجا هم ایشان، به نقل روایاتى از اهل سنت مبادرت مى‏نماید، مبنى بر اینکه قرآن کریم را ابى بن کعب، به امت اسلامى آموخت. و بعد روایات آنها را در مورد قرآن ابى بن کعب، نقل مى‏کند و مى‏افزاید: که قرآن او، بیش از این قرآنى است که فعلا در دست مسلمانان است. سپس نتیجه مى‏گیرد که قرآن فعلى، شامل همه آن قرآن ابى بن کعب نیست. و به همین جهت، تحریف شده است! البته، روایات این باب هم، بیشتر از اهل سنت است هر چند از طریق‏ شیعه هم روایاتى نقل شده است و پاسخ ما به این دلیل نیز همان پاسخ برهان پنجم است.

برهان هفتم‏

مرحوم نورى در این دلیل، عملکرد عثمان براى وحدت قرآن را نقل مى‏کند و مى‏گوید: ایشان همه قرآنها را سوزاند و مردم را وادار کرد که قرآن را یکجور بخوانند.

بنظر مرحوم نورى، این مسئله متفق علیه شیعه و اهل سنت است. گر چه ممکن است روایات شیعه در این خصوص، از اهل سنت گرفته شده باشد و هر دو گروه نقل کرده‏اند که ابن مسعود با عثمان در این باب مخالفت کرد. سپس با توضیحاتى نتیجه مى‏گیرد که قرآن تحریف شده است.

ولى پاسخ ما اینست که امام على بن ابیطالب (ع) عمل عثمان را تأیید فرمود و مخالفت ابن مسعود، یا دروغ است، یا اینکه مخالفت او راجع به مطلب دیگرى بوده است، یا همانطور که حذیفه اشاره کرده منشأ مخالفت او، این بوده که نمى‏دانسته در آن زمان قرائتها چه اندازه با هم اختلاف دارند.

برهان هشتم‏

در این دلیل، نورى اظهارات اهل سنت را به اضافه روایاتى از ایشان درباره کم شدن آیات از قرآن بیان کرده است. مثلا از ابن عمر نقل کرده که قرآن ناقص است و خیلى از آیات آن کم شده است.

همانطور که روایت مستدرک درباره جمع آورى قاریان توسط ابو موسى اشعرى و گفته ابو موسى به آنها راجع به یکى از مسبحات که قبلا گذشت، آورده است و نیز قضیه سوره خلع و حفر را از اهل سنت‏ نقل کرده است.(22)

هم چنین، روایت بخارى را در مورد افزوده شدن صلاة العصر به آیه، آورده است و مطلبى را در همین مورد از مصحف عایشه نقل کرده است.

و بالأخره، گفتار بخارى در مورد تحریف آیات دیگرى مثل (مواسم الحج و ما استمتعتم) را بنقل از ثعلبى و اتقان و موطأ و محاضرات راغب اصفهانى بیان کرده است. اما پاسخ ما در این مورد، همان پاسخى است که قبلا درباره نسخ تلاوت بیان کردیم.

برهان نهم‏

ایشان در این دلیل روایاتى را از بعضى کتب شیعه نقل مى‏کند، در صورتى که آن روایات، صحبتى از قرآن و تحریف و اختلاف قرائت به میان نیاورده‏اند ولى نورى از آن روایات، استنباط مخصوصى مى‏کند مضمون آن روایات، اینست که اسامى ائمه (ع) در کتابهاى آسمانى بیان شده است. نورى از روایات مزبور چنین نتیجه گیرى مى‏کند که چون اسامى ائمه (ع) در دیگر کتب آسمانى بیان شده، بایستى در قرآن هم آمده باشد، چه اینکه قرآن، مخصوص امت اسلامى است، حالا که در قرآن نیست باید گفت: حتما توسط افراد مغرض از قرآن، برداشته شده است.

ما در پاسخ مى‏گوئیم: این استدلال مورد قبول ما نیست چه اینکه در مقدمات آن، مى‏توان خدشه کرد. بلکه نتیجه‏گیرى نیز خالى‏

از ایراد و اشکال بنظر نمیرسد. و بیان نکردن اسامى ائمه (ع) در قرآن، سرى دارد که بر ما پوشیده است. بعلاوه، روایاتى وجود دارد که با صراحت مى‏گوید:

نام على (ع) در قرآن ذکر نشده است که ما در گذشته آنرا بیان کردیم.

برهان دهم‏

مؤلف در این برهان، روایات بیشمارى را از طریق اهل سنت در مورد اختلاف قرائتها نقل مى‏کند که آنها همه، این قرائتهاى گوناگون را تجویز مى‏کنند اگر چه به بیش از ده نوع برسد و آنرا با روایتى که مى‏گوید: قرآن بر هفت حرف نازل شده است توجیه مى‏نماید.

و نیز روایاتى را از شیعه در مورد بعضى از قرائتها نقل مى‏کند که بیشتر آنها، صحیح نیستند و بر فرض که صحیح باشند، ما در مقابل آنها روایاتى داریم که ائمه (ع) دستور مى‏دهند قرآن را همانطور که مردم مى‏خوانند، بخوانید یا مى‏گویند: قرآن را همانطور که به شما تعلیم شده، قرائت نمائید.

بعلاوه مى‏گوئیم این روایتها متواتر نیستند بلکه خبر واحدند و قرآن بواسطه آنها، ثابت نمى‏شود. هر چند مى‏توان گفت: این قبیل روایات، تفسیر و توضیح قرآن مى‏باشند.

برهان یازدهم‏

ظاهرا این برهان و برهان بعدى به روایات شیعه برمى‏گردد، ایشان در این برهان روایاتى را از شیعه راجع به اینکه در قرآن تحریف رخ داده، آورده است.

پاسخ ما اینست که صرفنظر از اینکه بیشتر این روایات، توسط سیارى غالى و دیگران که ضعیف هستند نقل شده، مقصود این روایات تحریف لفظى نیست. بلکه مراد از آنها، تحریف معنوى مى‏باشد.

همانطورى که روایت صحیح به این مطلب تصریح کرده است و آن، نامه امام (ع) است که به سعد الخیر نوشته و مرحوم کلینى آنرا در روضه کافى نقل کرده است و ما هم قبلا در این کتاب درج نمودیم و طالبین مى‏توانند مراجعه فرمایند.

برهان دوازدهم‏

در این برهان مؤلف تعداد هزار روایت از شیعه را در مورد تحریف بعضى از آیات قرآن گردآورى کرده است و پاسخ ما اینست که بیش از سیصد و بیست تا از این روایات به سیارى بر مى‏گردد که غالى است و با زبان امام صادق (ع) لعنت شده و منقولات او، توسط همه رجال شناسان، مخدوش اعلام شده است.

و بیش از ششصد روایات آنها تکرارى است که فقط فرقى که دارند یا این است که از کتاب دیگرى نقل شده‏اند در حالى که سند آنها یکى است. یا اینکه فقط در سند متفاوتند یعنى نقل کنندگان مختلف مى‏باشند.

و اما بقیه روایات که مکرر نبوده، از سیارى هم روایت نشده‏اند، حدود صد روایت در مورد قرائتهاى مختلف است که بیشتر آنها را مرحوم طبرسى در مجمع البیان نقل کرده و گفته است که بیشتر آنها، بین شیعه و سنى مشترک است و مرحوم طبرسى آنها را از رجال اهل سنت، امثال: کسائى، ابن مسعود، جحدرى ابى عبد الرحمن، السلمى، ضحاک، قتاده، ابن عمر، ابن حجاز، مجاهد، عکرمه، عائشه، ابن زبیر، حمزه، ابن یعمر، ابن نهیک، سعید بن جبیر، شعبى، عمرو بن قائذ و سایر رجالیین اهل سنت نقل کرده است. با توجه به آنچه گفتیم، آیا ممکن است با استناد به روایات معدودى که بعد از اینها میماند، قائل به تحریف شد؟ هر چند آن روایات اندک، توسط مرحوم کلینى یا على بن ابراهیم قمى نقل شده باشد بخصوص با توجه به اینکه بیشتر علماء شیعه طبق نقلهاى متواتر و پیاپى معتقدند که قرآن از دستبرد سالم مانده و از تحریف بدور میباشد. منشأ این نوع تحریف نیز یا همان چیزهایى است که کلا یا بعضا در تحریف حروف و حرکات مطرح شده است، و یا منشأ آن دستکارى کسانى است که جابجا کردن کلمات قرآن و تغییر آنها با کلمات مترادف را، روا و جایز مى‏شمارند (23) .

خاتمه

این ادعای خالی از انصاف که امثال آن خصوصا از جانب مزدوران جبهه ی جهانی باطل ، بیشتر گردیده است به حمدلله موجب گسترش اشاعه بیشتراین نور الهی شده است ولی آنچه شایسته است در خاتمه از ذکر آن غفلت نشود این است که در این مقاله مختصر بنا به اقتضاء این مجال از ذکر ادله عدم تحریف از قرآن کریم کمتر بهره برده شد و بیشتر از کلام علماء بزرگ شیعه استفاده شد و برای استناد اقوال ایشان به روایات تمسک کردیم ودر آخر به ادله بزرگترین مستمسک ایشان پاسخ داده شد

امید بر این که مورد رضای خداوند متعال قرار گیرد .

وسلام علی  المرسلین  و الحمد لله رب العالمین

هادی استاد  بهمن  ماه سال 1391

پی نوشت ها   :

1.         مقدمه مترجم (ترجمه محمود شریفی) ،  افسانه تحریف قرآن رسول جعفریان

2.         تحریف ناپذیرى قرآن  فتح اللّه نجارزادگان (محمّدى)  ص 37

3.         محمد بن على ابن شهر آشوب، مناقب آل ابى طالب، تحقیق یوسف البقاعى، ج 4، ص 119 و نیز ر.  ک: ابو جعفر صدوق، الخصال، تصحیح على اکبر الغفارى، باب الثلاثة، ص 174. به نقل از : تحریف ناپذیرى قرآن  فتح اللّه نجارزادگان (محمّدى)   ص 50

4.         مفردات راغب ص 112

5.         صیانة القرآن من التحریف ، الفصل الأول التحریف فی اللغة و الاصطلاح ، آیت الله هادی معرفت  ص 17

6.         سوره نساء آیه 46

7.         عدم تحریف قرآن، سید حسن طاهری خرم آبادی ، تحریف معنوی ص: 57

8.         عدم تحریف قرآن  سید حسن طاهری خرم آبادی ،  گروه‏هاى سیاسى و تحریف قرآن ص : 57

9.         عدم تحریف قرآن سید حسن طاهری خرم آبادی ،  تحریف ص : 58

10.      عدم تحریف قرآن ، سید حسن طاهری خرم آبادی تحریف در الفاظ ص : 55

11.      اشاره است به قرائت قراء سبعه که مشهورند. و قرائت سه قارى دیگر که شهرت کمترى دارند.

12.      عدم تحریف قرآن ، سید حسن طاهری خرم آبادی ص : 12

13.      افسانه تحریف قرآن ، برهان تحریف نشدن قرآن از خود قرآن ، رسول جعفریان ص : 14

14.      افسانه تحریف قرآن ، رسول جعفریان ص :18  

15.      حشویه گروهى از معتزله هستند .

16.      مجمع البیان: ج 1، ص 15 به نفل از : افسانه تحریف قرآن ، رسول جعفریان ص : 101

17.      اظهار الحق رحمت اللّه هندى، ص 129 ، به نفل از : افسانه تحریف قرآن ، رسول جعفریان ص 239

18.      الاء الرحمن شیخ مجاهد بلاغى: ص 25- 26 بنقل از مصائب نواصب و اظهار الحق: ج 2، ص 129 به نفل از : افسانه تحریف قرآن ، رسول جعفریان

19.      مع الخطیب فى خطوطه العریفة ص 49 به نفل از : افسانه تحریف قرآن ، رسول جعفریان

20.    «شنبوذ» بر وزن «کمبود» فارسى است که آن را تعریب کرده‏اند و کنیه ابوالحسن محمّد ابن احمد ... بغدادى است و از مشاهیر قرّاء طبقه هشتم است و صاحب کتاب قرائة على، و کتاب ما خالف فیه ابن کثیر، و کتاب اختلاف القرّاء، و کتاب شواذ القرأات، و کتاب انفراداته مى‏باشد. مورخین غالبا او را به سلامت نفس و دیانت ستوده‏اند، ولى به خواندن قرآن به قرائت شواذ نکوهیده‏اند مانند: «تبّت ید ابى لهب و «قد» تبّ» (111: 20). و در سوره واقعه (56: 82) «و تجعلون رزقکم انّکم تکّذبون» بدل «رزقکم»، «شکرکم» خوانده، و در سوره قارعه (101: 5) «و تکون الجبال کالعهن المنفوش» را خوانده کاالصوف المنفوش و در سوره و اللیل (92) «ما خلق الذکر و الأنثى» را خوانده للذکر و الانثى و ...

21.      قرآن هرگز تحریف نشده آیت الله حسن زاده آملی گره خوردن سرنوشت محدث نورى و ابن شنبوذ به هم ص : 109

22.      این از چیزهائى است که اهل سنت متعرض شده‏اند و محدث نورى هم از آنها نقل کرده است ولى همانطور که در کتابش گفته کسانى که در دنیا و آخرت ورشکسته شده‏اند نقل آنرا به شیعه نسبت داده‏اند .

23.      افسانه تحریف قرآن ، رسول جعفریان ص : 125

منابع  :

1. قرآن کریم  ، به خط عثمان طه

2. رسول جعفریان ، افسانه تحریف قرآن ، انتشارات امیر کبیر تهران ، چاپ اول 1382

3. سید حسن طاهری خرم آبادی ، عدم تحریف قرآن ، بوستان کتاب قم ، چاپ اول 1385

4. آیت الله هادی معرفت ، صیانة القرآن من التحریف ، موسسه التمهید قم ، چاپ اول ، 1386

5. فتح اللّه نجارزادگان (محمّدى) ، تحریف ناپذیرى قرآن ، شر مشعر تهران ، چاپ اول ،  1384

فهرست   :

 

چکیده

مقدمه

ریشه‏ى اعتقاد به تحریف قرآن

معنای واژه‏ى «تحریف» در اصطلاح روایات

معناى تحریف‏ در لغت

انواع تحریف

تحریف در معانى‏

الف) سمرة بن جندب و تحریف قرآن‏

ب) گروه‏هاى سیاسى و تحریف قرآن‏

ج) تحریف موضعى‏

د) تحریف در زیاد کردن‏

ه) تحریف در نقیصه‏

تحریف لفظى

اشکال گوناگون تحریف لفظی

الف- تحریف در حروف و حرکات‏

ب- تحریف در کلمات‏

ج- تحریف در آیات و سوره‏ها

برهان تحریف نشدن قرآن از خود قرآن‏

1- انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون‏ .

2- (‏ وَ إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ)

شیعه و تحریف قرآن

دسته بندی روایاتی که در منابع شیعى دلالت بر تحریف قرآن دارند

علماء شیعه و اعتقاد به عدم تحریف

1- فضل بن شاذان نیشابورى‏

2- ابو جعفر محمد بن على بن الحسین بن بابویه قمى‏

3- سید مرتضى على بن حسین موسوى علوى‏

4- شیخ الطائفه ابو جعفر محمد بن حسن طوسى‏

5- ابو على طبرسى‏

6- سید بن طاووس‏

7- ملا محسن، معروف به فیض کاشانى‏

8 محمد بهاء الدین عاملى معروف به شیخ بهائى‏

9- شیخ محمد بن حسن حر عاملى، صاحب کتاب با ارزش وسائل الشیعه، متوفاى 1104 هجرى‏

10 عالم محقق، زین الدین بیاضى صاحب کتاب (الصراط المستقیم)

11- قاضى سید نور اللّه تسترى مى‏گوید:

12- مقدس بغدادى‏

13- کاشف الغطاء

14- محمد جواد بلاغى‏

15- سید مهدى طباطبائى معروف به بحر العلوم‏

16- آیة اللّه کوه کمرى‏

17- مرحوم سید محسن امین عاملى‏

سایر علما:

گره خوردن سرنوشت محدث نورى و ابن شنبوذ به هم‏

ادله فصل الخطاب و پاسخ آنها

برهان اول

برهان دوم‏

برهان سوم‏

برهان چهارم‏

برهان پنجم‏

برهان ششم‏

برهان هفتم‏

برهان هشتم‏

برهان نهم‏

برهان دهم‏

برهان یازدهم‏

برهان دوازدهم‏

خاتمه

پی نوشت ها   :

منابع  :

فهرست   :

 

 

  • منتظر منتقم زهرا

شیهات

مظلومیت شعه

کلام شیعه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی