شیعه و مسئله تحریف قرآن
مقدمه
پیروزى انقلاب اسلامى در ایران، کفر و استکبار جهانى را به وحشت انداخت و هر روز که بر قدرت این انقلاب افزوده شد این ترس و وحشت فزونى یافت. ابرقدرتهاى جنایتکار، که منافع جهان را بین خود تقسیم کردهاند، در آغاز انقلاب اسلامى ایران فکر مىکردند این انقلاب را مىتوان مهار کرد و آن را بسوئى از دو ابر قدرت هدایت نمود تا در نتیجه خطرى براى منافع آنها نباشد، ولى آنها بتدریج درک کردند که این انقلاب واقعا اسلامى است و هدف آن، احیاء اسلام نه تنها در کشور ایران است، بلکه در کل جهان، اعم از کشورهاى اسلامى و غیر اسلامى، و حتى هدف دراز مدت آن نجات مستضعفان جهان از زیر یوغ استعمارگران جهان خوار است. از مهمترین توطئههاى آنها از طریق مذهب در این مرحله زنده کردن اختلافات سنى و شیعه بوده آنها خواستند این بخش عظیم مسلمان را از پیکر امت اسلامى جدا سازند. و انقلاب اسلامى را یک انقلاب فرقهاى قلمداد کنند در این زمینه علماى مزدورى که ثناگوى دولتهاى مرتجع حاکم بر کشورهاى اسلامى هستند نقش مهمی ایفاء نمودند. آنها با تحریک فرق اسلامى علیه تشیع و زنده کردن اختلافات دیرینهاى که همواره دستاویز استعمارگران بوده، با نام اسلام و بعنوان دلسوزى براى اسلام بهترین خدمات را به کفر و استکبار جهانى نمودند.
در این میان وهابىها که امروزه حاکم بر سرزمین مقدس حجاز و پایگاه اصلى اسلام و حرمین شریفین مىباشند، از همه بیشتر فتنه جوئى کرده و هر روز کتاب و نشریههائى که پر از اکاذیب و جعلیات و تهمتهاى ناروا بوده علیه مکتب اهل بیت(علیهم السلام) در سراسر جهان و به زبانهاى مختلف منتشر کردند.
و در این راستا یکى از مسائلى که روى آن بسیار مانور دادند و از انتشار هر گونه دروغ و جعلیاتى دریغ نورزیدند مسئله تحریف قرآن بود که بدون هیچ دلیل عقلى و شرعى آنرا به تشیع نسبت دادند تا بخیال خام خود مسلمانان را نسبت به مکتب اهل بیت (علیهم السلام) بدبین سازند. در صورتى که عقیده شیعه بر خلاف آن است و علماء بزرگ اسلام در- کتابهاى مختلف خود صریحا اعلام کردهاند که هیچگونه تحریفى در قرآن رخ نداده است و این قرآنى که امروز در دسترس مسلمانان است همانى است که بر پیامبر گرامى اسلام (ص) نازل شده است.(1)
کسى که آشنائى با کتب شیعه و عقائد آنها داشته باشد چنین چیزى را به آنها نسبت نمىدهد و این اتهامات یا ناشى از جهل است و یا اینکه از اغراض سیاسى سر چشمه مىگیرد. و بنظر ما هیچ انسان واقع بینى به خود اجازه نمىدهد که چنین اتهامى را به شیعه بزند .
ریشهى اعتقاد به تحریف قرآن
ریشهى تحریفگرایى، غفلت از حاکمیت مطلق قرآن بر تمام روایات و اندیشههاست. تحریفگرایان، روایات را حاکم بر قرآن مىشناسند، در حالى که روایات، بنا به خود قرآن و نص صریح معصومان علیهم السّلام در اخبار عرض، محکوم قرآناند . تحریفگرایان از روح حاکم بر تعالیم وحى فاصله گرفتهاند و از این رو دیدگاههاى سست و باور نکردنى ارائه مىدهند؛ (2)
معنای واژهى «تحریف» در اصطلاح روایات
در برخى از احادیث- که تعدادشان انگشت شمار است- واژهى تحریف قرآن به کار رفته است. مراد از این واژه، تحریف معنایى است؛ یعنى استنتاج معناى نادرست از آیات، که مساوق با تفسیر به رأى است؛ و این اختصاص به قرآن ندارد، بلکه امتهاى پیشین نیز، بنا به گزارش قرآن ، دچار این نوع تحریف بودهاند.(3)
امام باقر علیه السلام در مورد اینگونه تحریف فرموده است :
«انهم اقاموا حروفه، و حرفوا حدوده، فهم یروونه و لا یرعونه» (روضة الکافى، ص 128 چاپ اسلامیه، الوافى، ج 5، ص 274)
معناى تحریف در لغت
راغب در مفردات خود مىگوید: تحریف کلام اینست که آنرا بگونهاى بیان کنى که دو احتمال متفاوت درآن امکان پذیر باشد (4)
بنابر این، کلمه ظهورى در مورد تحریف لفظى ندارد. و منظور از آن، تغییر دادن عبارات و تبدیل آنها نیست. بلکه مراد، تحریف معنوى مىباشد و به قول حضرت آیت الله معرفت :
و تحریف الکلام: تفسیره على غیر وجهه، أی تأویله بما لا یکون ظاهرا فیه، تأویلا من غیر دلیل. کأنّ لدلالة الکلام الذاتیة مجرى طبیعیّا یجری فیه حسب طبعه الأوّلی المتوافق مع قانون الوضع. لو لا أنّ المحرّف یأخذ بعنان الکلام فیمیل به إلى غیر طریقه و یجعله على جانب من مجراه الأصیل.(5)
و فرموده خداوند متعال در آیه: «یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ»(6) یعنى گروهى (از یهود) کلمات خدا را از جایگاه آن تغییر مىدهند و از سیاق خود به بیراهه مىکشانند ، بهمین معنى آمده است . این آیه ، دلالت مىکند بر اینکه یهود، هر چند عبارات را حفظ مىکردند ولى جایگاه کلمات را تغییر مىدادند و عبارات را به معانى دیگرى غیر از معانى خود آنها حمل مىکردند.
انواع تحریف
على رغم اینکه کلمه تحریف، ظهور در تحریف معنوى دارد ، گاهى در تحریف لفظى نیز بکار رفته است.
بنابر این تحریف دو نوع است:
1- معنوى 2- لفظى تحریف معنوى لفظى
تحریف در معانى
یعنى در الفاظ، هیچ تغییر و تبدیلى واقع نشده؛ ولى معنا و محتوا تغییر یافته است؛ به عبارت دیگر «تحریف معنوى» وقتى صورت مىگیرد که الفاظ بر غیر معانى حقیقى و مجازى خود حمل شود؛ چنان که یهود در مواردى کلام خدا را تحریف معنوى کردند و به دلخواه خود، تفسیر و تأویل نمودند.
در قرآن هم تأویل و تفسیر به رأى و دلخواه وجود داشته و تحریف به این معنا را هیچ کس منکر نیست و در بین مفسّران و غیر آنان ، افرادى قرآن را به نحوى معنا و تفسیر مىکردهاند که با اغراض و اهدافشان مطابق در آید .
الف) سمرة بن جندب و تحریف قرآن
یکى از کسانى که براى رسیدن به آمال و اغراض سیاسى خود و براى خرسندى معاویة بن ابو سفیان، بىپروا دست به تحریف قرآن کریم زد، سمرة بن جندب بود. او آیه شریفه: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ. را- که در شأن مولاى متّقیان على علیه السّلام است- تحریف کرد و با کمال گستاخى، ابن ملجم مرادى- آن شقىترین مرد دنیا- را مصداق این آیه شریفه قرار داد و گفت: این آیات در شأن ابن ملجم مرادى است!
و آیه شریفه: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یُشْهِدُ اللَّهَ عَلى ما فِی قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصامِ. را در شأن على علیه السّلام دانست و گفت مصداق این آیات شریفه، على بن ابى طالب است! البته یاوهگویىهاى سمرة بن جذب بر اهل فضل و کمال پوشیده نیست. سمره، این آیات را بر خلاف واقع، تفسیر و تعبیر کرد تا از مال و هدایاى معاویه بىبهره نماند و در تقسیم مناصب و ریاست، براى او نیز سهمى در نظر بگیرند .(7)
ب) گروههاى سیاسى و تحریف قرآن
از جمله کسانى که سعى داشته و دارند که قرآن و آیات الهى را بر طبق آمال و امیال خود تفسیر و معنا کنند ، گروههاى سیاسىاند. این گونه تفسیر را «تفسیر به رأى» نیز مىگویند؛ به عبارت بهتر، تفسیر به رأى، تفسیرى است که نه متکلم آن را اراده کرده است و نه الفاظ بر آن معانى دلالت دارند و نه قراینى وجود دارد که بر معناى خاصى دلالت کند (8) .
مانند آنچه گروهک های التقاطی منحرف در قبل از انقلاب می کردند و تفاسیری بر اساس هوا وهوس های گردانندگان خویش از قرآن ارائه مینمودند نظیر آنچه در تفسیر « ما ملکت یمینه » داشتند و امثال آن .
ج) تحریف موضعى
قسم سوم از تحریف، «تحریف موضعى» است. منظور آن است که ترتیب فعلى آیات و سورهها، مطابق با ترتیب نزول نیست بلکه در مواردى ترتیب فعلى با ترتیب نزول تفاوت دارد و به طور مسلم و قطعى، در قرآن کریم جا به جایى موضعى رخ داده است و همه فرقهها اسلام نیز این را پذیرفته و قبول دارند؛ براى این که پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله نخست در شهر مکه دعوت اسلام را آغاز کرد و آیات مکى بر حضرتش نازل گردید، سپس به مدینه هجرت فرمود و در آن جا نیز آیات مدنى نازل شدند، پس طبعا مىبایست آیات مکى قبل از آیات مدنى بیایند و حال این که مىبینیم چنین نشده و آیات مدنى قبل از آیات مکّى آمده است .
نیز اولین آیاتى که بر پیامبر اکرم نازل شده، در سوره علق است و طبق معمول مىبایست این آیات در ابتداى قرآن باشد ولى چنین نشده و «سوره علق» در اواخر قرآن کریم قرار داده شده است، پس ترتیب فعلى قرآن مجید، طبق ترتیب نزول قرآن نبوده است(9) .
د) تحریف در زیاد کردن
شیعه بلکه مسلمین اجماع دارند بر این که قرآنهاى موجود نزد مردم هیچ چیزى به آن افزوده نشده است؛ یعنى تا کنون کسى ادعا نکرده است که در قرآن آیه و یا سورهاى اضافه شده که در عصر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله وجود نداشته است،
تنها یک نفر به نام ابن مسعود قائل شده است که دو سوره در قرآن وجود دارد که در عصر رسول خدا نبوده و بعد از رحلت پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله به قرآن افزوده شده است و آن دو سوره عبارتند از سوره فلق و ناس؛ البته ادعاى ابن مسعود بىاساس است و مدرک متقن و محکمى براى اثبات آن وجود ندارد.
شیخ طوسى، در کتاب خلاف ، ج 1، ص 229 درباره بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ نیز همه علماى شیعه معتقدند که «بسم اللّه» جزء قرآن و جزء هر سورهاى است ولى از نظر اهل سنت مسئله اختلافى است؛ بعضى مانند مالک، اوزاعى، داوود و ابو حنیفه گفتهاند که «بسمله» نه جزء سوره حمد است و نه جزء سورههاى دیگر فقط براى تبرّک و تیمّن و براى فصل بین دو سوره خوانده مىشود؛ ولى در اول فاتحه خوانده نمىشود بلکه خواندن آن در نماز کراهت دارد .
عدهاى هم آن را جزء قرآن و جزء هر سورهاى دانستهاند . اما شیعه آن را جزء سوره مىداند و در نماز آیات وقتى سوره قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ را تقسیم مىکنند، «بسم اللّه» را نیز جزء سوره به حساب مىآورند .
ه) تحریف در نقیصه
آخرین قسم از تحریف، «تحریف در نقیصه» است. برخى معتقدند در قرآن کریم آیاتى بوده است که در عصر خلفا، آنها را حذف کردهاند. و همین تحریف را به شیعیان نسبت مىدهند و این اتهام را با آب و تاب فراوان و با تبلیغات گسترده ، دائما تکرار مىکنند. پاسخهاى محکم و متقن این اتهامها را قبلا دادیم و اقوال علماى بزرگ شیعه را در این مسئله یادآور شدیم و ثابت کردیم که اعتقاد علماى بزرگ شیعه بر آن است که در قرآن هیچ گونه کم و زیادى واقع نشده است فقط عدهاى از اخبارىهاى شیعه اعتقاد به تحریف قرآن هیچ گونه کم و زیادى واقع نشده است فقط عدهاى از اخبارىهاى شیعه اعتقاد به تحریف قرآن به صورت نقیصه؛ یعنى کم شدن بعضى از آیات دارند .
تحریف لفظى
«تحریف» در لفظ و واژههاى قرآن، یعنى کلمهاى به کلمه دیگر تبدیل شده باشد؛ مثلا به جاى «علیم»، «حکیم» یا عکس آن گذاشته باشند، این قسم از تحریف را هیچ یک از بزرگان و علماى شیعه و سنى ادعا نکرده و اتفاق نظر بر خلاف آن است، تنها به «ابن مسعود» نسبت مىدهند که تبدیل کلمه به مرادف آن را در تلفظ جایز دانسته است، از این نظر که معنا تفاوت نمىکند و بطلان این کلام واضح است، زیرا اگر کلمه نازل شده، به کلمه دیگر تبدیل شود، آن چه قرائت مىشود کلام خدا نخواهد بود، باید الفاظ کلام الهى هم حفظ شوند. علاوه بر این که جواز این کار غیر از تحریف است و کسى چنین ادعایى نکرده است که بعضى از کلمات قرآن تبدیل شده است . (10)
اشکال گوناگون تحریف لفظی
تحریف لفظى یا در حروف و حرکات است، یا در کلمات یا در آیات و سورههاى قرآن.
الف- تحریف در حروف و حرکات
این نوع تحریف نیز در قرآن مسلم رخ داده است. براى اینکه در نحوه قرائت بعضى از آیات، اختلاف وجود دارد تا جائى که قرائتها به هفت یا ده (11) نوع رسیده است.
البته که این اختلاف قرائت در آیات قرآن از طرف خدا و پیامبر (ص) صورت نگرفته بلکه از طرف مسلمانان بوجود آمده است. و علت آنهم اینست که مسلمانان - بخصوص در سدههاى پس از رحلت پیامبر (ص) - اطلاع درستى نسبت به قرائت مورد توجه پیامبر گرامى اسلام که به پیشینیان آموخته بود نداشتند . و نیز از طرفى، پراکنده بودن آنها در شهرهاى مختلف مانند: عراق و شام و ... که هر کدام لهجه مخصوصى داشتند ، زمینه را براى پیدایش تحریف در حرکات و حروف قرآن مهیا مىساخت .
در مورد علت این نوع تحریف قرآن، قابل ذکر است که این کتاب آسمانى در آغاز نزول و زمان رسول اکرم (ص)، نقطه و اعراب نداشته است. بهمین جهت پس از نقطه گذارى بر سر قرائت دستهاى از آیات، اختلاف ایجاد شده و احیانا ترکیب کلمات بهم ریخته مثلا کلمه «فتبینوا» توسط برخى «فتنبتوا» خوانده شده است.(12)
ب- تحریف در کلمات
در مورد این گونه تحریف، باید گفت: تنها نوع خاصى از آن در قرآن پدید آمده است این نوع تحریف هم عمدتا از طریق اهل سنت روایت شده است.
ج- تحریف در آیات و سورهها
در مورد این نوع از تحریف هم روایاتى وارد شده که بیشتر آنها از طریق اهل سنت و تنها بخشى از طریق شیعه است البته این روایات مورد عمل مسلمانان نیست و جز عدهاى از اخباریهاى شیعه و سنى آنها را رد کردهاند و محل اصلی بحث در این مقاله بر این نوع از تحریف متمرکز است .
برهان تحریف نشدن قرآن از خود قرآن
بعضى از مفسران، براى تحریف نشدن قرآن به بعضى از آیات شریفه قرآن استدلال کردهاند که از آنجمله است:
1- انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون .
مرحوم علامه طباطبائى در مورد این آیه مىفرماید:
قرآن ذکر زنده و جاودانى است. و مصون است از اینکه فراموش و نابود گردد. و محفوظ است از اینکه نقص و زیادتى در آن رخ دهد. و ذکر بودنش از بین برود. و مصون است از اینکه تغییراتى در شکل و پیکرهاش بوجود بیاید و آنرا از ذکر اللّه بودن و مرتبه بیان حقائق و معارف الهى داشتن خارج نماید. بنابر این، این آیه دلالت مىکند بر اینکه کتاب خدا از تمام انواع تحریف، مصون و محفوظ است.
همینطور آیه با توجه به طرز جملهبندى آن دلالت مىکند که قرآن ذکر است و بعد از نزولش تا ابد حفظ و نگهدارى مىشود .
و زمخشرى راجع به این آیه مىگوید: حافظ و نگهدار قرآن از هر گونه زیاده و نقصان، تحریف، تغییر و تبدیل بر خلاف کتابهاى گذشته خداى متعال است. و همین اهتمام بر حفظ و نگهدارى آن از ناحیه ذات اقدس الهى، دلیل بر این است که آن را به عنوان آیه و نشانه، فرو فرستاده است. و تردیدى نیست که در غیر اینصورت، زیادتى و کاستى در آن پیدا مىشد همانگونه که در غیر آن بوجود آمده و خواهد آمد (13) .
2- ( وَ إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ)
(در حقیقت این کتابى است، شکست ناپذیر که هیچگونه باطلى نه پیش رو و نه از پشت سر به سراغ آن، نمىآید چرا که از سوى خداوند حکیم و شایسته ستایش، نازل شده است) .
این آیه شریفه که در رابطه با عدم تحریف قرآن، مورد استناد قرار گرفته دلالت دارد بر اینکه باطل به حریم قرآن، راه پیدا نمىکند . و امکان ندارد آیات مبارکه آن تبدیل و تغییر نماید . بنابر این، تحریف که از مصادیق بارز و آشکار باطل است هرگز به حریم آن راه نخواهد یافت .
مرحوم علامه طباطبائى مىفرماید: (آمدن باطل بسوى قرآن، به این معنى است که باطل در آن، راه پیدا کند. یا بعضى از اجزاء آن از بین برود و باطل شود یا همهاش، بطوریکه بعضى از حقائق و معارف حقه آن، غیر حقه شود. و یا بعضى از احکام و شرایع و نیز توابع آن احکام از معارف اخلاقیه و یا همه آنچه که گفته شد لغو گردد بطوریکه دیگر قابل عمل نباشد) . بنابر این، این آیه کریمه، منکر ورود باطل به حریم قرآن است . (14)
شیعه و تحریف قرآن
دسته بندی روایاتی که در منابع شیعى دلالت بر تحریف قرآن دارند
این احادیث به شش گروه عمده تقسیم مىشوند:
یک) احادیثى دربارهى مصحف امام على علیه السّلام؛ دو) احادیثى که در آنها تعبیر «تحریف قرآن» به کار رفته است؛ سه) قرائات منسوب به برخى از ائمهى اطهار علیهم السّلام؛ چهار) روایات فساطیط (خیمهها)؛
پنج) احادیثى که مىگویند نام برخى از ائمه در بعضى از آیات قرآن بوده است؛ شش) روایاتى که دلالت بر تحریف به نقیصه دارند.
علماء شیعه و اعتقاد به عدم تحریف
اشاره کردیم که برخى عمدا یا سهوا شیعیان را متهم مىکنند که قائل به تحریف قرآناند و یکى از دلایلشان نیز این است که مىگویند اگر شما چنین اعتقادى ندارید، پس چرا علماى شما در کتابهایشان روایاتى نقل کردهاند که ظاهر آنها دلالت بر تحریف قرآن مىکند؟ در پاسخ به این اتهام بزرگ و بىاساس، نظر برخى از اعیان و اکابر علماى شیعه را در عدم تحریف قرآن نقل خواهیم کرد .
پاسخ این سؤال که چرا عالمان شیعه با این که معتقدند قرآن تحریف نشده، روایاتى را نقل کردهاند که ظاهرشان بر تحریف قرآن دلالت مىکند؟
باید این نکته را در نظر داشت که کتابهاى حدیثى با کتابهاى اعتقادى و اصولى، تفاوت اساسى دارد؛ در تحریر منابع حدیثى و روایتى، صرفا به جمعآورى روایات و احادیث اعم از صحیح، حسن، ثقه و ضعیف پرداخته مىشود و جمعآورى حدیث هرگز دلیل این نیست که صاحب کتاب هر چه را جمعآورى کرده خود نیز به آنها اعتقاد دارد؛ چون اعتقاد و ایمان به دلالت روایت، شرایطى دارد که آن شرایط عبارت است از:
الف- سند روایت صحیح باشد؛
ب- دلالت روایت بر معناى مقصود، تمام و کامل باشد؛
ج- روایت نقل شده باید معارض نداشته باشد؛
د- مضمون روایت طورى باشد که بتوان در آن مسئله به خبر واحد تمسّک جست و به آن مضمون اعتقاد پیدا کرد.
اگر روایت و حدیثى، چهار شرط فوق را دارا بود، مىتوان گفت که ناقل این روایت، به مضمون آن اعتقاد دارد و الّا صرف نقل روایت در کتاب و جمعآورى آن دلیل اعتقاد و ایمان ناقل روایت، به مضمون آن نیست.
پس علماى شیعه اگر در کتابهایشان روایاتى را نقل فرمودهاند که مضمون آنها دلالت بر تحریف قرآن مىکند:
اولا: باید دید آیا سند این روایات صحیح است یا نه؟
ثانیا: دلالت روایت بر تحریف قرآن، کامل و کافى است یا نه؟
ثالثا: باید دید این روایات منقول، معارضى هم دارند یا خیر؟ در اینباره باید بگوییم روایاتى داریم که دلالت مىکنند بر این که در قرآن کریم هیچ تحریفى رخ نداده، نه کم شده و نه زیاد؛ پس این روایات، معارض آن روایاتى است که مىگوید در قرآن مجید، تحریفى رخ داده است.
رابعا: باید مسئله از مسائلى باشد که بتوان آن را با خبر واحد اثبات کرد و حال این که تحریف قرآن، مسئله بسیار مهمى است که نمىتوان با خبر واحد آن را به اثبات رساند. بلکه باید با دلایل متقن و محکمى مثل خبر متواتر یا دلیل متقن دیگرى ثابت شود. آنان که مىگویند در قرآن آیهاى بوده به نام «آیه ولایت» و مخالفین، آن آیه را عمدا حذف کردهاند، این ادعاى کوچکى نیست که بتوان با خبر واحدى آن را اثبات و یا تأیید کرد. مسئله زیاده و یا نقصان در قرآن کریم، از مسائلى اصولى و اعتقادى است که باید با برهان قوى و محکمى تأیید و اثبات گردد، نه با خبر واحد و امثال آن.
پس صرف نقل یک یا چند روایت در کتاب، اصلا بر این دلالت نمىکند که صاحب کتاب نیز به مضمون و دلالت آن روایت اعتقاد دارد.
مضافا بر این که عدهاى از محدثان اگر چه روایات تحریف قرآن را بدون اظهار نظر نقل کردهاند، ولى در کتابهاى دیگر خود تحریف قرآن را تکذیب و رد کردهاند؛ مثل شیخ صدوق رحمه اللّه که در کتاب الاعتقادات فى دین الامامیّه ، ص 59. مىفرماید:
«کسى که چنین نسبتى را به ما بدهد، کاذب و دروغگوست». شیخ طوسى و فیض کاشانى نیز در کتابهاى تبیان و وافى تحریف قرآن را اکیدا تکذیب کردهاند. ولى ممکن است بعضى از روایاتى را که گفته مىشود دلالت بر تحریف دارد نقل نموده باشند. پس نقل روایت دلیل بر اعتقاد صاحب کتاب به مضمون آن نیست.
ضمنا اگر صرف نقل روایت را دلیل اعتقاد ناقل آن بدانیم، باید بگوییم که علماى بزرگ اهل سنت نیز در کتابهاى معتبر حدیثى خود، روایاتى را نقل کردهاند که دلالت بر تحریف قرآن دارد؛ مثل مسند احمد، صحیح مسلم، صحیح بخارى، صحیح ترمذى و جمعی دیگر از آنان .
در کتابهاى اعتقادی بزرگان شیعه، عباراتى وجود دارد که بطور صریح نشان مىدهند که به عقیده، شیعه قرآن از تغییر و کم و کاستى، سالم مانده است . بهترین دلیل است بر اینکه شیعه، معتقد نیست که چیزى از قرآن کم شده یا به آن افزوده است.
در اینجا به برخى کلمات علماء و بزرگان شیعه و بخشى از کتابها و مقالات آنها که راجع به اثبات عدم تحریف قرآن است، اشاره مىکنیم :
1- فضل بن شاذان نیشابورى
، یکى از مؤلفین شیعه در قرن سوم هجرى است، هر کس کتاب ایضاح او را بخواند، مىفهمد که او بعضى از فرق اهل سنت را متهم کرده به اینکه معتقد به تحریف قرآن هستند و آنها را بخاطر احادیثى که در اطراف کسر شدن آیهاى از- قرآن نقل کردهاند، مورد خطاب قرار داده و مىگوید: «از جمله چیزهائى که شما روایت کردید ...» و این جمله را در صفحات متعددى تکرار مىکند.
پس اگر کسى از اینکه ایشان این روایات را از قول آنها نقل کرده، استنباط نماید که او هم قائل به تحریف است، جدا دچار وهم و خیال شده است.
2- ابو جعفر محمد بن على بن الحسین بن بابویه قمى
که مشهور به صدوق مىباشد و در سال 381 هجرى وفات نموده، مىفرماید:
عقیده ما شیعیان اینست که قرآنى که خداوند بر پیامبرش حضرت محمد (ص) نازل کرده، همانست که در دست مردم است و بیشتر از این که هست نبوده و هر کس قول به اینکه قرآن بیش از آنچه هست، بوده را به ما نسبت دهد، دروغ گفته است .
چنانکه مشاهده مىشود، شیخ صدوق که از علماء بزرگ شیعه است و در علم حدیث و تاریخ تخصص دارد، اعتقاد شیعه در مورد تحریف قرآن را منکر شده است.
3- سید مرتضى على بن حسین موسوى علوى
متوفاى سال 436 هجرى در جواب مسائل طرابلسیات مىگوید:
علم و یقین در مورد صحت قرآن، مانند علم و یقین به وجود کشورها، شهرها، حوادث بزرگ، کتب مشهور و اشعار مدون عرب است.
زیرا عنایت و انگیزه شدیدى نسبت به نقل قرآن و نگهدارى آن وجود داشته است و براى مسلمانان اهمیت آن، به مراتب بیش از دقت و عنایت درباره مسائل فوق بوده است.
همانا قرآن در زمان رسول الله (ص) مجموعه مدونى، بهمین صورت فعلى بوده و پیامبر (ص) گروهى از صحابه را مأمور حفظ و نگهدارى آن، کرده بود آنها، قرآن را براى اطمینان بیشتر نزد پیامبر، مىخواندند و عدهاى از اصحاب مانند: عبد الله بن مسعود، ابى بن کعب و غیره چندین دوره خدمت پیامبر قرآن را ختم کردند.
همه اینها با اندکى دقت، دلالت مىکند بر اینکه قرآن مجموعهاى منظم و کامل بوده است و کسى که با این نظریه مخالفت ورزد، از امامیه باشد، یا از حشویه(15) ، مخالفتش قابل اعتناء و توجه نبوده، اهمیتى به آن داده نمىشود. و باید دانست که مخالفت در این مسئله، منسوب به گروهى اخبارى است که بنقل اخبار ضعیف پرداخته، خیال کردهاند آنها صحیح و قابل اعتماد مىباشند.
در صورتیکه با آن اخبار ضعیف، نمىتوان دست از آنچه که معلوم و قطعى است برداشت(16) . ابن حزم از سید مرتضى نقل مىکند: که ایشان تکفیر مىکرد هر کسى را که معتقد است که چیزى از قرآن کم یا زیاد شده یا تغییرى در آن رخ داده است و همینطور بودند ابو القاسم رازى و ابو یعلى طوسى .
4- شیخ الطائفه ابو جعفر محمد بن حسن طوسى
متوفاى 461 هجرى مىگوید:
اما سخن درباره نقص و زیاده شایسته مقام قرآن نیست.
چون مسلمانان اتفاق نظر دارند که چیزى بر قرآن افزوده نشده است و اما راجع به کم شدن چیزى از قرآن، باز هم آنچه از مذاهب مختلف مسلمانان بدست مىآید، اینست که چنین چیزى اتفاق نیفتاده است.
و در مذهب ما قضیه بهمین شکل است و این همان عقیدهاى است که مرحوم سید مرتضى آنرا پذیرفته و ثابت کرده است و ظاهر روایات هم همین است. البته روایات زیادى از طرق سنى و شیعه مبنى بر کم شدن بسیارى از آیات قرآن و جابجا شدن برخى، وجود دارد که همگى خبر واحدند و علم آور نمىباشند، پس بهتر است از آن روایات، اعراض کرده، دورى جست و خود را مشغول آنها نساخت. چه اینکه آن روایات توجیه پذیرند و بر فرض که درست باشند ، خدشهاى به آنچه به نام قرآن دست مردم است ، وارد نمىکنند زیرا صحت قرآن معلوم است و احدى از امت اسلامى به آن، ایراد و اعتراضى نداشته و آنرا رد نمىکند بعلاوه استدلال به آیات قرآن و خواندن آن توسط مسلمانان، خود دلیل دیگرى بر تأیید این نظریه است.
و اختلاف اخبار در مسائل فرعى، بر قرآن عرضه مىشود. آنچه که موافق قرآن بود قابل اعتماد است و آنچه که مخالف آن بود از تمسک به آنها پرهیز مىگردد.
و از پیامبر گرامى اسلام، روایتى نقل شده که احدى آنرا رد نکرده است و آن روایت اینست: انه (ص) قال: انى مخلف فیکم الثقلین ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا کتاب اللّه و عترتى أهل بیتى و انهما لن یفترقا حتى یردا على الحوض.
من در میان شما دو چیز گرانبها جانشین خود قرار مىدهم، تا وقتى به آن دو تمسک جوئید، هرگز گمراه نخواهید شد. یکى قرآن کتاب الهى است و دیگرى عترت و اهل بیتم و آن دو از یکدیگر جدا نخواهند شد تا اینکه در حوض کوثر بر من وارد شوند.
این روایت دلالت مىکند که آن قرآن در همه زمانها در دست مسلمانها موجود و محفوظ است چه اینکه دستور پیامبر (ص) به تمسک به چیزى که در دسترس نمىباشد، روانیست.
همانطوریکه تمسک اهل بیت (ع) بعنوان کسانى که پیروى از آنها، لازم است در همه زمانها براى ما امکان پذیر است.
5- ابو على طبرسى
صاحب تفسیر مجمع البیان مىگوید: سخن در زیاد و نقصان قرآن است. اما در مورد زیاد شدن چیزى به قرآن، بیهودگى و بطلان این سخن، مسلم بوده و مورد اتفاق مسلمانان مىباشد.
و اما در مورد نقصان و کم شدن چیزى از قرآن، عدهاى از امامیه و گروهى از حشویه اهل سنت، نقل کردهاند که تغییر و نقصان در آن، رخ داده است. ولى نظر درست در مذهب اصحاب خلاف آنست. مرحوم سید مرتضى که از علماى برجسته شیعه است، همین نظریه را پذیرفته و آن را مورد تأیید قرار داده است .
6- سید بن طاووس
متوفاى 664 هجرى در کتاب سعد السعود خودش مىگوید:
اعتقاد امامیه اینست که قرآن تحریف نشده است و بعد در رد نظریه برخى از اهل سنت که معتقد به تحریف هستند مىگوید: من تعجب مىکنم از کسى که نسبت به محفوظ بودن قرآن، استدلال مىکند و خود را در جمع آورى قرآن دخیل مىداند
7- ملا محسن، معروف به فیض کاشانى
متوفاى سال 1091 هجرى بعد از نقل روایاتى که از آنها نسیم تحریف مىوزد، اظهار مىدارد: ایراد مهمى که بر همه این روایات وارد است، اینست که با قبول این احادیث، اعتماد به آیات قرآنى از بین رفته، زمینه تمسک به آنها منتفى مىگردد. زیرا در هر آیه احتمال تحریف و تغییر وجود دارد. و ممکن است خلاف آن چیزى باشد که خداوند متعال نازل کرده است. بنابر این، دیگر قرآن هیچگونه حجیت و سندیتى نخواهد داشت. و با خروج قرآن از حیز انتفاع، امر به اطاعت از آن و توصیه به تمسک به آن نیز عبث و بیهوده خواهد بود.
بعلاوه قرآن مىفرماید: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ: ما قرآن را نازل کردیم و آنرا حفظ و نگهدارى خواهیم نمود. و نیز مىگوید:
«وَ إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ» قرآن کتابى محکم است که باطل از پیش رو و پشت سر به حریم آن راه پیدا نمىکند.
وقتى قرآن از چنین استحکامى بر خوردار است، چگونه تغییر و تحریف به حریم آن راه مىیابد؟! هم چنین از پیامبر گرامى اسلام (ص) و ائمه معصومین (ع) روایات متواتر و اطمینان بخشى بما رسیده است، مبنى بر اینکه همه روایات را بر قرآن عرضه کنیم تا صحت و سقم آنها روشن شود. اگر موافق قرآن بودند درست و اگر با قرآن مخالفت داشتند، از صحت برخوردار نخواهند
بود. در صورتى که قرآن موجود تحریف شده باشد، عرضه روایات بر آن، چه فایده خواهد داشت؟! گذشته از همه آنچه گفته شد اخبار تحریف، مخالف با قرآن هستند و آنرا تکذیب مىکنند. بنابر این باید آنها را توجیه نماییم، یا اینکه آنها را فاسد تلقى کرده، دست از آنها بشوئیم .
مرحوم فیض کاشانى همچنین در دیگر کتابهاى خود ، براى اثبات اینکه قرآن تحریف نشده بعد از نقل روایات تحریف، مىگوید:
بعقیده فیض روایات تحریف مخالف کتاب خدا هستند و لازم است حکم به فساد آنها کرد. ولى بعضى از منحرفین که قصد دارند روى زمین فساد کنند به صرف نقل برخى از روایات تحریف، به فیض نسبت مىدهند که قائل به تحریف است.
8 محمد بهاء الدین عاملى معروف به شیخ بهائى
متوفاى سال 1030 قمرى مىگوید: و اختلاف کردهاند که زیاده و نقصان در قرآن رخ داده یا نه؟ ولى نظریه صحیح اینست که قرآن عظیم از تحریف و زیاده و نقص محفوظ مانده است و دلیل آن هم گفتار خداوند متعال است که فرمود: «إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»* ما نگهبان قرآن هستیم و آنچه که بین مردم شایع شده که نام امیر المؤمنین على (ع) از بعضى آیات قرآن از جمله آیه: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ فى على» و غیر آن ساقط شده، حرفى است که پیش علماء اعتبار ندارد
9- شیخ محمد بن حسن حر عاملى، صاحب کتاب با ارزش وسائل الشیعه، متوفاى 1104 هجرى
طى مقالهاى در رابطه با اثبات عدم تحریف قرآن، مىگوید: کسى که در تاریخ و اخبار و آثار تتبع و تفحص دارد، با علم یقین مىداند که قرآن در بالاترین حد تواتر و با نقل هزاران نفر از صحابه ثابت شده و مجموعهاى مدون در زمان رسول الله (ص) بوده است(17) .
این حرف صریح و آشکار یکى از بزرگان و محدثین شیعه درباره اثبات این حقیقت است که نقص و تحریف به حریم قرآن راه ندارد، ولى شما مىبینید بعضى از دروغگوها به او نسبت دادهاند که او قائل به تحریف قرآن مىباشد .
10 عالم محقق، زین الدین بیاضى صاحب کتاب (الصراط المستقیم)
در تفسیر آیه: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» مىگوید: یعنى ما قرآن را از تحریف و تغییر و کم و زیاد شدن، نگهدارى خواهیم نمود .
11- قاضى سید نور اللّه تسترى مىگوید:
اینکه به شیعه امامیه نسبت دادهاند که در قرآن تغییر رخ داده است. گفته همه امامیه نیست. بلکه گفته افراد بسیار کمى از آنهاست که در بین شیعه، جایگاهى ندارند (18) .
12- مقدس بغدادى
در کتاب (شرح وافیه) خود نقل مىکند که اصحاب ما اجماع و اتفاق دارند بر اینکه در قرآن هیچگونه نقص و عیبى وجود ندارد.
13- کاشف الغطاء
در کتاب (کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء) خود، قول به تحریف و نسبت ان را به امامیه، نفى مىکند. و در مبحث هشتم کتابش مىگوید: شکى نیست که قرآن توسط ملک دیان (خداوند) از نقص حفظ شده است همانطور که قرآن و اتفاق نظر علماء در همه زمانها بر آن دلالت دارد.
14- محمد جواد بلاغى
در کتاب (تفسیر آلاء الرحمن) خود نسبت تحریف را به امامیه رد مىنماید.
15- سید مهدى طباطبائى معروف به بحر العلوم
در فوائد الاصولش در باب حجیت کتاب قائل به عدم تحریف قرآن است.
16- آیة اللّه کوه کمرى
، بنا بنقل شاگردش در کتاب (بشرى الاصول) معتقد به عدم تحریف قرآن است.
17- مرحوم سید محسن امین عاملى
در کتاب (اعیان الشیعه) خود که درباره زندگانى شخصیتهاى شیعه در طول تاریخ مىباشد، نداى عدم تحریف قرآن سر مىدهد. و در مورد کسى که تحریف را به شیعه نسبت داده مىگوید: این دروغ و افتراء است و ابن حزم هم از آن متابعت کرده است ...
و بزرگان و محدثین شیعه، بر خلاف آن معتقدند.
و در جاى دیگر مىگوید: هیچ کسى از امامیه نه در گذشته و نه حال نگفته که چیزى بر قرآن افزوده شده، یا چیزى از آن کسر شده است. بلکه همه اتفاق نظر دارند که چیزى بر آن افزوده نشده است و کسانى که مورد توجه هستند معتقدند که مطلبى از آن کم نشده است. و کسى که خلاف این را به امامیه نسبت دهد دروغگوست، و نسبت به خدا و رسولش هتک حرمت کرده است
سایر علما:
عقیده مسلم و قطعى بزرگانى که در ذیل بدرج نامشان مبادرت مىشود، عدم تحریف قرآن مجید است:
18- ملا فتح اللّه کاشانى صاحب تفسیر منهج الصادقین.
19- میرزا حسن آشتیانى در کتاب بحر الفوائد.
20- استاد مامقانى در کتاب تنقیح المقال.
21- شیخ محمد نهاوندى در تفسیرش که بنام نفحات الرحمن است.
22- سید على نقى هندى در مقدمه کتاب تفسیر القرآن.
23- سید محمد مهدى شیرازى.
24- آیة اللّه سید شهاب الدین مرعشى نجفى.
25- سید عبد الحسین شرف الدین عاملى در کتابش بنام: اجوبة مسائل موسى جار اللّه
26- آیة اللّه بروجردى که فرمود: قول به تحریف باطل است و قرآن مقدستر از اینست که بآن چیزى افزوده شده باشد و ضرورت مخالف تحریف است.
27- آیة اللّه گلپایگانى (19) .
28- امام خمینى در کتاب کشف الاسرار.
البته عبارات صریح دیگر از علماء شیعه وجود دارد مبنى بر اینکه در قرآن تحریف رخ نداده است ، ولى ما براى رعایت اختصار از نقل آنها صرف نظر کرده، طالبین را به کتابهاى اصولى علماء در باب حجیت کتاب، یا به کتاب «کشف الارتیاب فى رد فصل الخطاب» ارجاع میدهیم- نخبگان شیعه بویژه بزرگان علمائى که نام آنها از نظر گذشت، در رابطه با عدم تحریف قرآن، مطالبى برشته تحریر درآوردهاند و مرحوم میرزا مهدى بروجردى، صاحب کتاب برهان روشن، آنها را نقل کرده است و عده دیگرى از علما را نیز به قائلین به عدم تحریف قرآن، افزوده است که براى اطلاع بیشتر به کتاب ایشان بنام «کتابات و رسالات حول اثبات عدم التحریف» مراجعه فرمائید. بخشى از آن نوشتهها عبارتست از:
1- جزوه شیخ حر عاملى که صاحب کتاب لؤلؤة البحرین نقل کرده است. افسانه تحریف، ص 239.
2- جزوه شیخ عبد العالى کرکى درباره نفى نقص از قرآن. آلاء الرحمن، ص 26
3- جزوه استاد دانشمند شیخ آقا بزرگ طهرانى بنام «النقد- اللطیف فى نفى التحریف» الذریعة، ج 16
4- بحث آیة اللّه خوئى در کتاب «البیان فى تفسیر القرآن».
5- بحث مرحوم علامه طباطبائى در تفسیر گرانقدر المیزان ذیل آیه «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ».
6- جزوه عبد الحسین رشتى حائرى، بنام «کشف الاشتباه فى رد موسى جار اللّه.
7- کتاب «آلاء الرحیم» استاد عبد الرحیم تبریزى که در رد تحریف نوشته است.
در پایان گفتار علماء شیعه، مناسب است جمله یکى از علماء اهل سنت را درباره اینکه شیعه به تحریف اعتقاد ندارد را از نظر بگذرانیم.
عالم بزرگ اهل سنت، ملا رحمت اللّه هندى صاحب کتاب«اظهار الحق حول الشیعة و القرآن» مىگوید: نظریه جمهور علماء شیعه امامى اثنى عشرى، اینست که قرآن مجید از تغییر و تبدیل محفوظ است و کسى که بگوید در قرآن کم و کسرى پیدا شده، حرفش پیش علماء شیعه مردود است و کسى آنرا نمىپذیرد.
گره خوردن سرنوشت محدث نورى و ابن شنبوذ به هم
گفته مىشود این محدّث که نویسنده کتاب مستدرک الوسائل و مؤلّف بسیارى از کتابهاى علوم نقلى است از عقیده بىاساس تحریف برگشته بوده و آنچه بر ابن شنبوذ گذشته بود بر سر وى نیز آمده است.
ابن الندیم در فنّ سوم از مقاله نخست از کتاب «الفهرست» گوید: «محمّد بن احمد بن ایّوب بن شنبوذ(20) از ابوبکر (بن مجاهد) دورى مىکرد ولى فاسدش نمىکرد. (مثلا) مىخواند: «اذا نودى للصلاة من یوم الجمعة «فامضوا الى ذکر اللّه»و پس از آنکه چند آیه دیگر به قرائت او را نقل کرده سخن خود را چنین ادامه داده است و گفته مىشود: که ابن شنبوذ به همه آنها اعتراف کرد بعد از او خواستند توبه کند و بخط خود این توبه نامه را نوشت محمّد بن ایّوب گوید: من حرفى را مخالف عثمان که همگى آن را پذیرفتهاند و اصحاب رسول خدا- صلّى اللّه علیه و آله- بر قرائتش اتفّاق داشتهاند خواندهام بعد بر من آشکار شد که اشتباه بوده و من از آن کار توبه مىکنم و خود را از آنها دور مىسازم و به درگاه خداوند جلّ اسمه خود را از زیر بار آن بیرون آوردم (21)
ادله فصل الخطاب و پاسخ آنها
برهان اول
ایشان روایاتى را از عامه و نیز از عدهاى از امامیه نقل کرده است، مبنى بر اینکه آنچه براى امتهاى گذشته نظیر بنى اسرائیل اتفاق افتاده است براى امت اسلامى هم روى خواهد داد . و در این مورد به روایاتى از کتب صحاح اهل سنت اشاره کرده و نتیجه گیرى نموده که یکى از رخدادها براى قوم بنى اسرائیل، تحریف کتاب آنها بود پس عین همین رویداد براى امت اسلامى هم پیش آمده و قرآن تحریف گردیده است. ولى باید توجه داشت که این استدلال، درست نیست چه اینکه منظور از آنچیزى که براى بنى اسرائیل رخ داده همانطور که قرآن اشاره دارد، وقایع تاریخى و مسائل اجتماعى است. و با صرف نظر از نادرستى این استدلال روایات مورد استناد عمدتا از طریق اهل سنت نقل شده و آنچه منسوب به شیعه است، بسیار اندک و ناچیز مىباشد.
برهان دوم
نورى روایاتى را در رابطه با جمع آورى قرآن از اهل سنت نقل مىکند که در بین آنها حرفهاى خنده آورى بچشم مىخورد. مثل اینکه قرآن با دو شاهد گرد آورى و نوشته شده است، یا اینکه بعضى از آیات قرآن، فقط پیش یکنفر بوده که جمع آورى گردیده و ... سپس نتیجه مىگیرد که قرآن، بطور تواتر و پیاپى نقل نشده بهمین جهت، احتمال تحریف وجود دارد! همانطورى که مىبینید عقیده به این نوع جمع آورى قرآن، منسوب به اهل سنت است و شیعه معتقد است که قرآن در زمان رسول الله (ص) جمع آورى شده است. و مرحوم طبرسى (ره) صاحب تفسیر مجمع البیان، در مقدمه کتابش به این مطلب تصریح فرموده است
برهان سوم
نورى در این برهان روایاتى را از اهل سنت درباره نسخ شدن تلاوت بعضى از آیات و سورهها نقل مىکند. و بعد از انکار این نوع نسخ، مىگوید: این روایات دلالت دارند که آیاتى و سورههائى بوده که توسط خلفاء از قرآن برداشته شدهاست. و باز همانطور که مشاهده مىشود، این روایات را هم اهل سنت نقل کردهاند. و بعقیده ما نسخ تلاوت، حرف بیهودهاى بیش نیست، بعلاوه روایاتى که در این مورد نقل شده از مصادیق خبر واحد هستند که قرآن توسط آنها اثبات نمىگردد. و بر ما و همه مسلمانان لازم است که آنها را کنار گذاشته و بگفته رسول اکرم (ص) آنها را به دیوار بزنیم.
برهان چهارم
ایشان در این دلیل به بیان تقدیم و تأخیر آیات مىپردازد و روایاتى را نقل مىکند که بموجب آنها آیات شریفه در قرآن گذشتگان بر خلاف ما انزل الله، پس و پیش شده است. و اهل سنت معتقدند که ترتیب قرآن با اجتهاد صحابه صورت گرفته و ترتیب قرآنهاى صحابه توسط ابى بن کعب و على (ع) و ابن مسعود انجام پذیرفته است. و در این رابطه شواهد خود را از طریق شیعه نقل مىنماید. البته، ما نیز بر این باوریم که سورهها، مقدم و مؤخر شدهاند. ولى این سخن در مورد آیات جارى نیست. چه اینکه روایات، با صراحت مىگویند: که ترتیب آیات، توسط خود رسول اکرم (ص) صورت گرفته است و اختلاف در ترتیب سورهها هم موجب تحریف قرآن نمىشود.
برهان پنجم
مصنف در این دلیل اختلافى که در قرآنهاى صحابه در مورد بعضى از سورهها و آیات وجود دارد، مورد بررسى قرار مىدهد. روایات اهل سنت را از کتابهاى آنها مثل در المنثور ثعلبى، طبرى، اتقان، کشاف و غیره نقل مىکند و سپس نتیجه مىگیرد که در قرآن تحریف رخ داده است . بنابر این، در اقامه این برهان نیز روایات مورد استناد، عمدتا از اهل سنت است گر چه از شیعه هم روایاتى در مورد اختلاف قرآنها، وجود دارد.
ولى شایان توجه است که این قبیل روایات که قرائتهاى نادر و انگشت شمارى را به برخى از صحابه نسبت داده یا در مورد وجود آیات و سورههاى دیگر، سخن مىگویند به حد تواتر نرسیده، خبر واحد تلقى مىشوند. و با توجه به اینکه بیشتر آنها تکذیب شدهاند، چیزى را، جز براى جاعلین آنها ثابت نمىنمایند. و قرآن موجود در دست مسلمانان را که به تواتر رسیده و بواسطه نقل پیاپى ثابت شده است، مخدوش نمىسازند.
برهان ششم
در اینجا هم ایشان، به نقل روایاتى از اهل سنت مبادرت مىنماید، مبنى بر اینکه قرآن کریم را ابى بن کعب، به امت اسلامى آموخت. و بعد روایات آنها را در مورد قرآن ابى بن کعب، نقل مىکند و مىافزاید: که قرآن او، بیش از این قرآنى است که فعلا در دست مسلمانان است. سپس نتیجه مىگیرد که قرآن فعلى، شامل همه آن قرآن ابى بن کعب نیست. و به همین جهت، تحریف شده است! البته، روایات این باب هم، بیشتر از اهل سنت است هر چند از طریق شیعه هم روایاتى نقل شده است و پاسخ ما به این دلیل نیز همان پاسخ برهان پنجم است.
برهان هفتم
مرحوم نورى در این دلیل، عملکرد عثمان براى وحدت قرآن را نقل مىکند و مىگوید: ایشان همه قرآنها را سوزاند و مردم را وادار کرد که قرآن را یکجور بخوانند.
بنظر مرحوم نورى، این مسئله متفق علیه شیعه و اهل سنت است. گر چه ممکن است روایات شیعه در این خصوص، از اهل سنت گرفته شده باشد و هر دو گروه نقل کردهاند که ابن مسعود با عثمان در این باب مخالفت کرد. سپس با توضیحاتى نتیجه مىگیرد که قرآن تحریف شده است.
ولى پاسخ ما اینست که امام على بن ابیطالب (ع) عمل عثمان را تأیید فرمود و مخالفت ابن مسعود، یا دروغ است، یا اینکه مخالفت او راجع به مطلب دیگرى بوده است، یا همانطور که حذیفه اشاره کرده منشأ مخالفت او، این بوده که نمىدانسته در آن زمان قرائتها چه اندازه با هم اختلاف دارند.
برهان هشتم
در این دلیل، نورى اظهارات اهل سنت را به اضافه روایاتى از ایشان درباره کم شدن آیات از قرآن بیان کرده است. مثلا از ابن عمر نقل کرده که قرآن ناقص است و خیلى از آیات آن کم شده است.
همانطور که روایت مستدرک درباره جمع آورى قاریان توسط ابو موسى اشعرى و گفته ابو موسى به آنها راجع به یکى از مسبحات که قبلا گذشت، آورده است و نیز قضیه سوره خلع و حفر را از اهل سنت نقل کرده است.(22)
هم چنین، روایت بخارى را در مورد افزوده شدن صلاة العصر به آیه، آورده است و مطلبى را در همین مورد از مصحف عایشه نقل کرده است.
و بالأخره، گفتار بخارى در مورد تحریف آیات دیگرى مثل (مواسم الحج و ما استمتعتم) را بنقل از ثعلبى و اتقان و موطأ و محاضرات راغب اصفهانى بیان کرده است. اما پاسخ ما در این مورد، همان پاسخى است که قبلا درباره نسخ تلاوت بیان کردیم.
برهان نهم
ایشان در این دلیل روایاتى را از بعضى کتب شیعه نقل مىکند، در صورتى که آن روایات، صحبتى از قرآن و تحریف و اختلاف قرائت به میان نیاوردهاند ولى نورى از آن روایات، استنباط مخصوصى مىکند مضمون آن روایات، اینست که اسامى ائمه (ع) در کتابهاى آسمانى بیان شده است. نورى از روایات مزبور چنین نتیجه گیرى مىکند که چون اسامى ائمه (ع) در دیگر کتب آسمانى بیان شده، بایستى در قرآن هم آمده باشد، چه اینکه قرآن، مخصوص امت اسلامى است، حالا که در قرآن نیست باید گفت: حتما توسط افراد مغرض از قرآن، برداشته شده است.
ما در پاسخ مىگوئیم: این استدلال مورد قبول ما نیست چه اینکه در مقدمات آن، مىتوان خدشه کرد. بلکه نتیجهگیرى نیز خالى
از ایراد و اشکال بنظر نمیرسد. و بیان نکردن اسامى ائمه (ع) در قرآن، سرى دارد که بر ما پوشیده است. بعلاوه، روایاتى وجود دارد که با صراحت مىگوید:
نام على (ع) در قرآن ذکر نشده است که ما در گذشته آنرا بیان کردیم.
برهان دهم
مؤلف در این برهان، روایات بیشمارى را از طریق اهل سنت در مورد اختلاف قرائتها نقل مىکند که آنها همه، این قرائتهاى گوناگون را تجویز مىکنند اگر چه به بیش از ده نوع برسد و آنرا با روایتى که مىگوید: قرآن بر هفت حرف نازل شده است توجیه مىنماید.
و نیز روایاتى را از شیعه در مورد بعضى از قرائتها نقل مىکند که بیشتر آنها، صحیح نیستند و بر فرض که صحیح باشند، ما در مقابل آنها روایاتى داریم که ائمه (ع) دستور مىدهند قرآن را همانطور که مردم مىخوانند، بخوانید یا مىگویند: قرآن را همانطور که به شما تعلیم شده، قرائت نمائید.
بعلاوه مىگوئیم این روایتها متواتر نیستند بلکه خبر واحدند و قرآن بواسطه آنها، ثابت نمىشود. هر چند مىتوان گفت: این قبیل روایات، تفسیر و توضیح قرآن مىباشند.
برهان یازدهم
ظاهرا این برهان و برهان بعدى به روایات شیعه برمىگردد، ایشان در این برهان روایاتى را از شیعه راجع به اینکه در قرآن تحریف رخ داده، آورده است.
پاسخ ما اینست که صرفنظر از اینکه بیشتر این روایات، توسط سیارى غالى و دیگران که ضعیف هستند نقل شده، مقصود این روایات تحریف لفظى نیست. بلکه مراد از آنها، تحریف معنوى مىباشد.
همانطورى که روایت صحیح به این مطلب تصریح کرده است و آن، نامه امام (ع) است که به سعد الخیر نوشته و مرحوم کلینى آنرا در روضه کافى نقل کرده است و ما هم قبلا در این کتاب درج نمودیم و طالبین مىتوانند مراجعه فرمایند.
برهان دوازدهم
در این برهان مؤلف تعداد هزار روایت از شیعه را در مورد تحریف بعضى از آیات قرآن گردآورى کرده است و پاسخ ما اینست که بیش از سیصد و بیست تا از این روایات به سیارى بر مىگردد که غالى است و با زبان امام صادق (ع) لعنت شده و منقولات او، توسط همه رجال شناسان، مخدوش اعلام شده است.
و بیش از ششصد روایات آنها تکرارى است که فقط فرقى که دارند یا این است که از کتاب دیگرى نقل شدهاند در حالى که سند آنها یکى است. یا اینکه فقط در سند متفاوتند یعنى نقل کنندگان مختلف مىباشند.
و اما بقیه روایات که مکرر نبوده، از سیارى هم روایت نشدهاند، حدود صد روایت در مورد قرائتهاى مختلف است که بیشتر آنها را مرحوم طبرسى در مجمع البیان نقل کرده و گفته است که بیشتر آنها، بین شیعه و سنى مشترک است و مرحوم طبرسى آنها را از رجال اهل سنت، امثال: کسائى، ابن مسعود، جحدرى ابى عبد الرحمن، السلمى، ضحاک، قتاده، ابن عمر، ابن حجاز، مجاهد، عکرمه، عائشه، ابن زبیر، حمزه، ابن یعمر، ابن نهیک، سعید بن جبیر، شعبى، عمرو بن قائذ و سایر رجالیین اهل سنت نقل کرده است. با توجه به آنچه گفتیم، آیا ممکن است با استناد به روایات معدودى که بعد از اینها میماند، قائل به تحریف شد؟ هر چند آن روایات اندک، توسط مرحوم کلینى یا على بن ابراهیم قمى نقل شده باشد بخصوص با توجه به اینکه بیشتر علماء شیعه طبق نقلهاى متواتر و پیاپى معتقدند که قرآن از دستبرد سالم مانده و از تحریف بدور میباشد. منشأ این نوع تحریف نیز یا همان چیزهایى است که کلا یا بعضا در تحریف حروف و حرکات مطرح شده است، و یا منشأ آن دستکارى کسانى است که جابجا کردن کلمات قرآن و تغییر آنها با کلمات مترادف را، روا و جایز مىشمارند (23) .
خاتمه
این ادعای خالی از انصاف که امثال آن خصوصا از جانب مزدوران جبهه ی جهانی باطل ، بیشتر گردیده است به حمدلله موجب گسترش اشاعه بیشتراین نور الهی شده است ولی آنچه شایسته است در خاتمه از ذکر آن غفلت نشود این است که در این مقاله مختصر بنا به اقتضاء این مجال از ذکر ادله عدم تحریف از قرآن کریم کمتر بهره برده شد و بیشتر از کلام علماء بزرگ شیعه استفاده شد و برای استناد اقوال ایشان به روایات تمسک کردیم ودر آخر به ادله بزرگترین مستمسک ایشان پاسخ داده شد
امید بر این که مورد رضای خداوند متعال قرار گیرد .
وسلام علی المرسلین و الحمد لله رب العالمین
هادی استاد بهمن ماه سال 1391
پی نوشت ها :
1. مقدمه مترجم (ترجمه محمود شریفی) ، افسانه تحریف قرآن رسول جعفریان
2. تحریف ناپذیرى قرآن فتح اللّه نجارزادگان (محمّدى) ص 37
3. محمد بن على ابن شهر آشوب، مناقب آل ابى طالب، تحقیق یوسف البقاعى، ج 4، ص 119 و نیز ر. ک: ابو جعفر صدوق، الخصال، تصحیح على اکبر الغفارى، باب الثلاثة، ص 174. به نقل از : تحریف ناپذیرى قرآن فتح اللّه نجارزادگان (محمّدى) ص 50
4. مفردات راغب ص 112
5. صیانة القرآن من التحریف ، الفصل الأول التحریف فی اللغة و الاصطلاح ، آیت الله هادی معرفت ص 17
6. سوره نساء آیه 46
7. عدم تحریف قرآن، سید حسن طاهری خرم آبادی ، تحریف معنوی ص: 57
8. عدم تحریف قرآن سید حسن طاهری خرم آبادی ، گروههاى سیاسى و تحریف قرآن ص : 57
9. عدم تحریف قرآن سید حسن طاهری خرم آبادی ، تحریف ص : 58
10. عدم تحریف قرآن ، سید حسن طاهری خرم آبادی تحریف در الفاظ ص : 55
11. اشاره است به قرائت قراء سبعه که مشهورند. و قرائت سه قارى دیگر که شهرت کمترى دارند.
12. عدم تحریف قرآن ، سید حسن طاهری خرم آبادی ص : 12
13. افسانه تحریف قرآن ، برهان تحریف نشدن قرآن از خود قرآن ، رسول جعفریان ص : 14
14. افسانه تحریف قرآن ، رسول جعفریان ص :18
15. حشویه گروهى از معتزله هستند .
16. مجمع البیان: ج 1، ص 15 به نفل از : افسانه تحریف قرآن ، رسول جعفریان ص : 101
17. اظهار الحق رحمت اللّه هندى، ص 129 ، به نفل از : افسانه تحریف قرآن ، رسول جعفریان ص 239
18. الاء الرحمن شیخ مجاهد بلاغى: ص 25- 26 بنقل از مصائب نواصب و اظهار الحق: ج 2، ص 129 به نفل از : افسانه تحریف قرآن ، رسول جعفریان
19. مع الخطیب فى خطوطه العریفة ص 49 به نفل از : افسانه تحریف قرآن ، رسول جعفریان
20. «شنبوذ» بر وزن «کمبود» فارسى است که آن را تعریب کردهاند و کنیه ابوالحسن محمّد ابن احمد ... بغدادى است و از مشاهیر قرّاء طبقه هشتم است و صاحب کتاب قرائة على، و کتاب ما خالف فیه ابن کثیر، و کتاب اختلاف القرّاء، و کتاب شواذ القرأات، و کتاب انفراداته مىباشد. مورخین غالبا او را به سلامت نفس و دیانت ستودهاند، ولى به خواندن قرآن به قرائت شواذ نکوهیدهاند مانند: «تبّت ید ابى لهب و «قد» تبّ» (111: 20). و در سوره واقعه (56: 82) «و تجعلون رزقکم انّکم تکّذبون» بدل «رزقکم»، «شکرکم» خوانده، و در سوره قارعه (101: 5) «و تکون الجبال کالعهن المنفوش» را خوانده کاالصوف المنفوش و در سوره و اللیل (92) «ما خلق الذکر و الأنثى» را خوانده للذکر و الانثى و ...
21. قرآن هرگز تحریف نشده آیت الله حسن زاده آملی گره خوردن سرنوشت محدث نورى و ابن شنبوذ به هم ص : 109
22. این از چیزهائى است که اهل سنت متعرض شدهاند و محدث نورى هم از آنها نقل کرده است ولى همانطور که در کتابش گفته کسانى که در دنیا و آخرت ورشکسته شدهاند نقل آنرا به شیعه نسبت دادهاند .
23. افسانه تحریف قرآن ، رسول جعفریان ص : 125
منابع :
1. قرآن کریم ، به خط عثمان طه
2. رسول جعفریان ، افسانه تحریف قرآن ، انتشارات امیر کبیر تهران ، چاپ اول 1382
3. سید حسن طاهری خرم آبادی ، عدم تحریف قرآن ، بوستان کتاب قم ، چاپ اول 1385
4. آیت الله هادی معرفت ، صیانة القرآن من التحریف ، موسسه التمهید قم ، چاپ اول ، 1386
5. فتح اللّه نجارزادگان (محمّدى) ، تحریف ناپذیرى قرآن ، شر مشعر تهران ، چاپ اول ، 1384
فهرست :
معنای واژهى «تحریف» در اصطلاح روایات
الف) سمرة بن جندب و تحریف قرآن
ب) گروههاى سیاسى و تحریف قرآن
برهان تحریف نشدن قرآن از خود قرآن
1- انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون .
دسته بندی روایاتی که در منابع شیعى دلالت بر تحریف قرآن دارند
علماء شیعه و اعتقاد به عدم تحریف
2- ابو جعفر محمد بن على بن الحسین بن بابویه قمى
3- سید مرتضى على بن حسین موسوى علوى
4- شیخ الطائفه ابو جعفر محمد بن حسن طوسى
7- ملا محسن، معروف به فیض کاشانى
8 محمد بهاء الدین عاملى معروف به شیخ بهائى
9- شیخ محمد بن حسن حر عاملى، صاحب کتاب با ارزش وسائل الشیعه، متوفاى 1104 هجرى
10 عالم محقق، زین الدین بیاضى صاحب کتاب (الصراط المستقیم)
11- قاضى سید نور اللّه تسترى مىگوید:
15- سید مهدى طباطبائى معروف به بحر العلوم
17- مرحوم سید محسن امین عاملى
گره خوردن سرنوشت محدث نورى و ابن شنبوذ به هم