حریم داران ولایت

ما را به جرم دوست داشتن نکشید !

حریم داران ولایت

ما را به جرم دوست داشتن نکشید !

ولایت فقیه در قرآن

منتظر منتقم زهرا | جمعه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۲، ۱۰:۰۳ ق.ظ

مقدمه

موضوع مورد بحث در این مقاله یکی از پر ثمرترین موضوعات علمی ویکی از پر بحث ترین موضوعات تفسیری- کلامی است و دامنه ی بحث های این موضوع به حیطه های فقهی ، روایی و عقلی میرسد وحتی گاهی محور کلام از یک بحث علمی خارج شده و به موضوعات اجتماعی سیاسی کشیده میشود .

در اهمیت این بحث همین بس که از صدر اسلام و از زمان رحلت شهادت گونه ی پیامبر عزیزمان که سلام و صلوات خداوند بر او واهلبیت طاهرینش باد شروع شده وتا امروز منشا آغاز جریانات زیادی در عالم اسلام گردیده است .

آنچه در این مقاله ملاحظه میشود بررسی امکان استفاده از آیه ی44 سوره مبارکه مائده پیرامون اثبات مشروعیت و حق انحصاری فقها در بدست گرفتن زمام امور جامعه پس از معصومین علیهم السلام میباشد  وسعی شده تمام اقوالی را که پیرامون این آیه وجود دارد را بررسی نماید واز میان اقوال گوناگون مطلب خویش را حاصل کند .

ضمنا شایان ذکر است که برای غنای بیشتر بحث در این مقاله از کتاب شریف المیزان به جهت برجستگی های فراوان به عنوان مرجع و بیش از 45 کتاب تفسیری عامه وخاصه متقدم و متاخر به عنوان منبع تحقیق استفاده شده. ودر بحث رجالی 9 اثر ارزشمند رجالی به عنوان مرجع قرار گرفته است .

ان شا الله تعالی توفیق تکمیل این اثر باشد تا با بررسی تمام آیات مورد بحث در این زمینه بتوان گامی کوچک وناچیز درجهت تحقق دولت کریمه ی خاتم الاصیا روحی له الفدا نماییم .

و لله التوفیق

مفردات  آیه

قبل از بررسی میزان دلالت آیه برموضوع مورد بحث میبایست مفردات آیه به طور دقیق معنا گردند از این رو با استفاده از نظر چند تفسیر شاخص به این امر میپردازیم .

الف ) تفسیر المیزان

قوله تعالى: «إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِیها هُدىً وَ نُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ» بمنزلة التعلیل لما ذکر فی الآیات السابقة، و هی و ما بعدها من الآیات تبین أن الله سبحانه شرع لهذه الأمم على اختلاف عهودهم شرائع، و أودعها فی کتب أنزلها إلیهم لیهتدوا بها و یتبصروا بسببها، و یرجعوا إلیها فیما اختلفوا فیه، و أمر الأنبیاء و العلماء منهم أن یحکموا بها، و یتحفظوا علیها و یقوها من التغییر و التحریف، و لا یطلبوا فی الحکم ثمنا لیس إلا قلیلا، و لا یخافوا فیها إلا الله سبحانه و لا یخشوا غیره.

و أکد ذلک علیهم و حذرهم اتباع الهوى، و تفتین أبناء الدنیا، و إنما شرع من الأحکام مختلفا باختلاف الأمم و الأزمان لیتم الامتحان الإلهی فإن استعداد الأزمان مختلف بمرور الدهور، و لا یستکمل المختلفان فی الاستعداد شدة و ضعفا بمکمل واحد من التربیة العلمیة و العملیة على وتیرة واحدة.

و قوله: «یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هادُوا» إنما وصف النبیین بالإسلام و هو التسلیم لله، الذی هو الدین عند الله سبحانه للإشارة إلى أن الدین واحد، و هو الإسلام لله و عدم الاستنکاف عن عبادته، و لیس لمؤمن بالله- و هو مسلم له- أن یستکبر عن قبول شی‏ء من أحکامه و شرائعه

و قوله: «وَ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللَّهِ وَ کانُوا عَلَیْهِ شُهَداءَ» أی و یحکم بها الربانیون و هم العلماء المنقطعون إلى الله علما و عملا، أو الذین إلیهم تربیة الناس بعلومهم بناء على اشتقاق اللفظ من الرب أو التربیة، و الأحبار و هم الخبراء من علمائهم یحکمون بما أمرهم الله به و أراده منهم أن یحفظوه من کتاب الله، و کانوا من جهة حفظهم له و تحملهم إیاه شهداء علیه لا یتطرق إلیه تغییر و تحریف لحفظهم له فی قلوبهم، فقوله:

 «وَ کانُوا عَلَیْهِ شُهَداءَ» بمنزلة النتیجة لقوله: «بِمَا اسْتُحْفِظُوا» أی أمروا بحفظه فکانوا حافظین له بشهادتهم علیه.

و ما ذکرناه من معنى الشهادة هو الذی یلوح من سیاق الآیة، و ربما قیل: إن المراد بها الشهادة على حکم النبی ص فی الرجم أنه ثابت فی التوراة (1)

ب) مفاتیح الغیب

المسألة السادسة: دلّت الآیة على أنه یحکم بالتوراة النبیون و الربانیون و الأحبار، و هذا یقتضی کون الربانیین أعلى حالا من الأحبار، فثبت أن یکون الربانیون کالمجتهدین، و الأحبار کآحاد العلماء.

ثم قال: بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللَّهِ و فیه مسألتان:

المسألة الأولى: حفظ کتاب اللَّه على وجهین: الأول: أن یحفظ فلا ینسى. الثانی: أن یحفظ فلا یضیع، و قد أخذ اللَّه على العلماء حفظ کتابه من هذین الوجهین: أحدهما: أن یحفظوه فی صدورهم و یدرسوه بألسنتهم، و الثانی: أن لا یضیعوا أحکامه و لا یهملوا شرائعه.

المسألة الثانیة: الباء فی قوله بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللَّهِ فیه وجهان: الأول: أن یکون صلة الأحبار على معنى العلماء بما استحفظوا. الثانی: أن یکون المعنى یحکمون بما استحفظوا، و هو قول الزجاج.

ثم قال تعالى: وَ کانُوا عَلَیْهِ شُهَداءَ أی هؤلاء النبیون و الربانیون و الأحبار کانوا شهداء على أن کل ما فی التوراة حق و صدق و من عند اللَّه، فلا جرم کانوا یمضون أحکام التوراة و یحفظونها عن التحریف و التغییر. (2)

ج) جامع البیان فی تفسیر القرآن

تعالى: وَ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللَّهِ وَ کانُوا عَلَیْهِ شُهَداءَ یقول تعالى ذکره: و یحکم بالتوراة و أحکامها التی أنزل الله فیها فی کل زمان على ما أمر بالحکم به فیها مع النبیین الذین أسلموا، الربانیون و الأحبار. و الربانیون: جمع ربانی، و هم العلماء الحکماء، البصراء بسیاسة الناس و تدبیر أمورهم و القیام بمصالحهم. و الأحبار: هم العلماء. و قد بینا معنى الربانیین فیما مضى بشواهده، و أقوال أهل التأویل فیه. و أما الأحبار: فإنهم جمع حبر، و هو العالم المحکم للشی‏ء، و منه قیل لکعب: کعب الأحبار. و کان الفراء یقول: أکثر ما سمعت العرب تقول فی واحد الأحبار: حبر بکسر الحاء. و کان بعض أهل التأویل یقول: عنی بالربانیین و الأحبار فی هذا الموضع: ابنا صوریا اللذان أقرا لرسول الله بحکم الله تعالى فی التوراة على الزانیین المحصنین. (3)

د) لسان العرب

و فی التنزیل: فی أَهل الکتاب بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللَّهِ‏ ، أَی استُودِعوه و أْتُمِنُوا علیه. و احتفظ الشی‏ءَ لنفسه: خَصَّها به. و التحفُّظ: قلَّة الغَفْلة فی الأُمور و الکلام و التیقُّظ من السَّقْطة کأَنه على حَذر من السُّقوط . (4)

نکات  بلاغی آیه

در این آیات چند التفات به کار رفته، التفاتى از تکلم وحده" من" و یا تکلم مع الغیر" ما" به غیبت و به عکس، یعنى از غیبت به تکلم وحده و مع الغیر، در یک جا خداى تعالى را غایب به حساب آورده بود و مى‏فرمود:" إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ" دنبالش خدا را متکلم مع الغیر به حساب آورد و فرمود:" إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ"، یک جا علماى یهود را غایب به حساب آورده و فرموده:" بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللَّهِ" دنبالش همانان را حاضر و مخاطب قرار داده و مى‏فرماید:" و اخشون" و همچنین التفاتهایى دیگر که از آن التفاتها آنچه که خداى تعالى غایب به حساب آمده، منظور این بوده که مطلب و دستور را بزرگ و با اهمیت معرفى کند، به خاطر اینکه دستور از ناحیه اللَّه تعالى است و آنچه که بطور متکلم وحده آمده، منظور این بوده که خداى تعالى مطلب را به خودش به تنهایى نسبت دهد و بفهماند که هیچ ولى و شفیعى در این مطلب دخالت ندارد، تا اگر مطلب تشویق باشد، شنونده بفهمد این خداى تعالى است که دارد تشویق مى‏کند و یا خط نشان مى‏کشد و او بزرگوارتر از آن است که به وعده خود وفا نکند بلکه بزرگتر از همه وفا کنندگان به عهد است و اگر تهدید باشد شنونده بیشتر دچار وحشت شود، چون فکر مى‏کند تهدید کننده خداى تعالى است و هیچ ولى و شفیعى نمى‏تواند تهدید او را بر دارد چون امر به دست خود او است و او هر واسطه‏اى را نفى و هر سببى را طرد کرده، (دقت بفرمائید) و اگر بخواهید مطلب روشن‏تر شود، به بعضى از مباحث گذشته نیز سرى بزنید.(5)

نکته :

از آنچه در این توضیحات از کلام این مفسران بر می آید آن است که در میان ایشان در تبیین معنای مفردات آیه اتفاق نظری وجود ندارد که همین موضوع باعث ایجاد تفاوت میان تفاسیر ارائه شده گردد .

ریشه ایجاد این تفاوت ها در نحوه ی نگرش مفسرین به چند کلمه ی مهم این آیه است و اگر بتوانیم به معنای دقیق این کلمات رهنمون شویم ارائه تفسیر صحیح از این آیه ان شاءالله چندان مشکل نخواهد بود . این کلمات شامل :

( یَحْکُمُ بِهَا ، بِمَا اسْتُحْفِظُوا ، لِلَّذِینَ هادُوا ) میشوند .

از طرف دییگر در این آیه چند کلمه دیگر وجود دارد که در بین 45 تفسیری که از علمای خاصه و عامه مراجعه شد قریب به اکثر - بلکه همه -  ایشان معنای مشابهی از آنها برداشت کرده بودند . ه این مشابهت بلکه اتفاق مفسرین بر یک موضوع در طول اعصار و قرون و در بین مذاهب به پیشبرد بحث کمک شایانی خواهد کرد . و این کلمات شامل :

(النَّبِیُّونَ ، الرَّبَّانِیُّونَ ، الْأَحْبارُ ) میشوند .

شان نزول آیه

لازم به ذکر است که این شان نزول تقریبا مورد اتقاق است .

الف) أسباب نزول القرآن ( الواحدی ) :

قوله تعالى: إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِیها هُدىً وَ نُورٌ .... [44].

«392»- أخبرنا أبو محمد الحسن بن محمد الفارسی، قال: أخبرنا محمد بن عبد اللَّه بن حمدون، قال: أخبرنا أحمد بن محمد بن الحسن، قال: حدَّثنا محمد بن یحیى، قال: حدَّثنا عبد الرّزاق، قال: حدَّثنا مَعْمَر، عن الزُّهْرِی، قال: حدَّثنی رجل من مُزَیْنَةَ، و نحن عند سعید بن المُسَیِّب، عن أبی هریرة، قال:

زنى رجل من الیهود و امرأة، فقال بعضهم لبعض: اذهبوا بنا إلى هذا النبی فإنه نبی مبعوث للتخفیف، فإن أفتانا بفتیا دون الرجم قبلناها و احتججنا بها عند اللَّه، و قلنا: فُتْیا نبی من أنبیائک! فأتوا النبی صلى اللَّه علیه و سلم، و هو جالس فی المسجد مع أصحابه، فقالوا: یا أبا القاسم، ما ترى فی رجل و امرأة زنیا؟ فلم یکلمهم حتى أتى بیت مِدْرَاسِهِمْ فقام على الباب فقال: أنشدُکم باللَّه الذی أنزل التوراة على موسى، ما تَجِدُونَ فی التوراة على مَنْ زنى إذا أُحْصِن؟ قالوا یُحَمَّمُ [وجهه‏] و یُجبَّهُ و یجلد- و التَّجْبِیةُ: أن یحمل الزانیان على حمار و تَقابَلَ أقفیتهما و یطاف بهما- قال: و سکت شاب منهم، فلما رآه النبی صلى اللَّه علیه و سلم سکت، أَلَظَّ به فی النَّشْدَة، فقال:

اللهم إذ أُنْشَدْتَنا، فإنا نَجِدُ فی التوراة الرَّجْم. فقال النبی علیه السلام: فما أول ما أرخصتم أمر اللَّه عز و جل؟ قال: زنى رجل ذو قرابة مِنْ ملک من ملوکنا، فأخر عنه الرجم، ثم زنى رجل فی أسْرَةٍ من الناس، فأراد رجمه فحال قومه دونه فقالوا: لا ترجم صاحبنا حتى تجی‏ء بصاحبک فترجمه، فاصطلحوا على هذه العقوبة بینهم.

فقال النبی صلى اللَّه علیه و سلم: فإنی أحکم بما فی التوراة، فأمر بهما فرجما . (6)

ب) ترجمه المیزان

ماجرای ابن صوریا

[قضیه گفتگوى ابن صوریا (از احبار یهود) با رسول اللَّه (ص) در ذیل آیه:" لا یَحْزُنْکَ ..."]

در مجمع البیان در تفسیر آیه:" یا أَیُّهَا الرَّسُولُ لا یَحْزُنْکَ الَّذِینَ یُسارِعُونَ فِی الْکُفْرِ ..."، از امام باقر (ع) روایت آورده که فرمود: زنى از اشراف خیبر با مردى از اشراف همان قبیله زنا کرد و هر دو هم محصن بودند، یعنى هم زن شوهر داشت و هم مرد همسر داشت احبار یهودیان از سنگسار کردن آن دو به خاطر اینکه از اشراف بودند کراهت داشتند، نامه‏اى به یهودیان مدینه نوشتند که از پیامبر اسلام حکم این مساله را بپرسند به این امید که حکم اسلام آسان‏تر از حکم تورات- که سنگسار است- باشد، سر انجام عده‏اى از یهودیان مدینه                       

 از قبیل کعب بن اشرف، کعب بن اسید، شعبة بن عمرو، مالک بن صیف و کنانة بن ابى الحقیق و جمعى دیگر به سوى رسول خدا (ص) به راه افتادند و چون شرفیاب حضور حضرتش شدند، عرضه داشتند: اى محمد خبر بده ما را که حکم مرد زنا کار و زن زنا کارى که هر دو محصن باشند چیست؟ و چه حدى باید بر آن دو جارى شود؟ رسول خدا (ص) فرمود: آیا هر حکمى که من بکنم قبول مى‏کنید و به حکم من راضى مى‏شوید؟ گفتند: بله، در این میان جبرئیل نازل شد و حکم سنگسار را بیاورد و رسول خدا (ص) فرمود حد آن دو، سنگسار شدن است ولى یهودیان حاضر نشدند آن حکم را بپذیرند جبرئیل به رسول خدا (ص) عرضه داشت: مردى به نام ابن صوریا را که به این نام و نشان است بین خود و این یهودیان حکم قرار بده.

رسول خدا (ص) از آن جمع پرسید جوانى امرد را که موى صورتش نروئیده و سفید چهره و لوچ است مى‏شناسید که در فدک منزل دارد؟ و نامش ابن صوریا است؟

گفتند: بله، مى‏شناسیم، پرسید، او چگونه شخصى است در بین شما؟ عرضه داشتند: او اعلم علماى یهود است که فعلا در روى زمین باقى مانده، او از هر کس دیگرى به آنچه خداى تعالى بر موسى نازل کرده داناتر است، حضرت فرمود: پس بفرستید تا بیاید، یهودیان پیکى روانه فدک کردند و عبد اللَّه بن صوریا را آوردند.

رسول خدا (ص) به او فرمود: من تو را به آن خدایى سوگند مى‏دهم که جز او هیچ معبودى نیست، همان خدایى که تورات را بر موسى نازل کرد و دریا را براى شما بنى اسرائیل شکافت و شما را از غرق نجات داد و فرعون و فرعونیان را غرق کرد، همان خدایى که ابر را بر سر شما سایبان نمود، آن خدایى که بر شما من و سلوى نازل کرد آیا در کتابتان حکم سنگسار را براى مرد و زن زنا کار دیده‏اى یا نه؟ ابن صوریا گفت: به همان خدایى که مشخصاتش را برایم شمردى سوگند مى‏خورم که آرى چنین حکمى در تورات هست و به همان خدا سوگند که اگر ترس آن نبود که خداى تعالى پروردگار تورات مرا به جرم دروغ بستن به تورات و تحریف آن آتش بزند هرگز این اعتراف را نزد تو نمى‏کردم و لیکن اى محمد تقاضا دارم بگویى که حکم زناى محصنه در کتاب تو چیست؟ حضرت فرمود: حکم زنا در قرآن این است که اگر چهار نفر شاهد شهادت دهند که دیده‏اند آلت تناسل مرد همچون میل در سرمه‏دان داخل در فرج زن است، واجب است بر حاکم که آن زن و مرد را رجم کند، ابن صوریا گفت:

خداى تعالى در تورات نیز همین حکم را نازل کرده.

رسول خدا (ص) به وى فرمود: پس اولین بارى که حکم خدا را نادیده گرفتید چه زمانى بود؟ گفت: هر وقت زنى از اشراف زنا مى‏کرد رهایش مى‏کردیم و چون زنى از طبقه ضعیف جامعه، زنا مى‏کرد حد سنگسار را بر او جارى مى‏ساختیم و همین باعث شد که زنا در میان اشراف شایع شد، این وضع به همین صورت بود تا اینکه پسر عموى یکى از پادشاهان ما زنا کرد و ما سنگسارش نکردیم، چیزى نگذشت مردى دیگر از طبقه پایین جامعه، زنا کرد همین که خواستیم سنگسارش کنیم گفت به هیچ وجه نمى‏گذارم سنگسارم کنید مگر بعد از آنکه پسر عموى شاه را سنگسار کنید (و چون آبروى علماى یهود را در خطر دیدیم) جمع شدیم و از پیش خود حدى براى زناى محصنه معین کردیم که آسان‏تر از سنگسار باشد و در اشراف و غیر اشراف یکسان اجرا گردد و آن تازیانه و داغ نهادن بود، به این نحو که چهل ضربه شلاق بخورد و سپس صورتش را سیاه کنند و مرد زنا کار را بر الاغى و زن زنا کار را بر الاغى دیگر سوار کنند آن هم به این نحو که روى آن دو به طرف دم الاغ باشد و بعد آن دو را در شهر بگردانند، از آن به بعد حکم زناى محصنه به جاى رجم، چنین شکنجه‏اى شد.

یهودیان ابن صوریا را به ملامت گرفتند که چه زود اسرار یهودیت را به او گفتى و تو براى حل این مشکلى که براى آن به تو مراجعه کردیم اهلیت نداشتى و لیکن چون غایب بودى نخواستیم در پاسخ محمد- که مى‏پرسید: چنین مردى را در فدک مى‏شناسید- از تو بد گویى کنیم (و بگوئیم ما حکمیت او را قبول نداریم)، ابن صوریا گفت: من براى این اعتراف کردم که او مرا به تورات سوگند داد و اگر این نبود هرگز سر یهودیت را فاش نمى‏کردم و بالآخره رسول خدا (ص) دستور داد آن زن و مرد یهودى را در جلوی در مسجدش سنگسارکردند . (7)

گرجه طبق نظر بعضی از مفسران  - اغلبا عامی مذهب - دو برادر بودند که یکی  ربانیی و دیگری حبر بوده اند چنانکه در قسمت مفردات از قول طبری در کتاب چامع البیان نقل شد ودیگران مفصل تر به این موضوع پرداخته اند .

ج) تفسیر القرآن العظیم ( ابن کثیر )

و قال ابن جریر  و أبو عبد الرّحمن النسائی و اللفظ له: أخبرنا الحسین بن حریث، حدثنا الفضل بن موسى عن سفیان بن سعید عن عطاء بن السائب، عن سعید بن جبیر عن ابن عباس رضی اللّه عنهما قال: کان ملوک بعد عیسى علیه السّلام بدلت التوراة و الإنجیل فکان منهم مؤمنون یقرءون التوراة و الإنجیل، فقیل لملوکهم ما نجد شیئا أشد من شتم یشتموناه هؤلاء إنهم یقرءون وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ [المائدة: 44]  . (8)      

نکته :

آنچه از مجموع شان نزول های ذکر شده بدست می آید این است که آیه برای موضوع قضاوت و حکم به عدل راندن است

و نمیتوان برای اثبات مشروعیت حکومت فقها از آن بهره جست مگر آنکه نظرات مفسران را در تبیین معنای دقیق تر به مدد بگیریم و با رجوع به روایات وارد شده در ذیل روایت از کیفیت دلالت آیه مطمئن گردیم .

نظرات مفسران پیرامون آیه

در این بخش سه مجموعه نظر وجود دارد :

الف) کسانی که موضوع آیه را منحصر در قضا دیده اند و ماجرای رجم

ب) کسانی که به دلالت آیه بر بحث حکومت فقها تلویحا ویا با استفاده از قرائن در کلامشان این موضوع استفاده میگردد

ج) کسانی که صریحا و بدون پرده از موضوع حکومت فقها نام برده اند که ایشان دو گروه اند . اول عامی مذهب ها ، دوم خاصه که بیشتر روی 2 روایت کتاب التفسیر عیاشی تکیه کرده اند که در بحث روایی ان شاءالله به آن خواهیم پرداحت .

الف) قائلین به موضوع قضاوت

1. البحر المحیط فی التفسیر

و قال البراء بن عازب:

نزل یا أَیُّهَا الرَّسُولُ- إلى- فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ  فی الیهود خاصة و ذکر قصة رجم الیهودیین. و قیل لحذیفة: وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ  نزلت فی بنی إسرائیل؟ قال نعم. و قال الحسن و أبو مجلز و أبو جعفر: هی فی الیهود. و قال الحسن: هی علینا واجبة. (9)

 الظاهر أنّ الضمیر عائد على کتاب اللّه أی: کانوا علیه رقباء لئلا یبدل. و المعنى یحکم بأحکام التوراة النبیون بین موسى و عیسى، و کان بینهما ألف نبی للذین هادوا یحملونهم على أحکام التوراة لا یترکونهم أن یعدلوا عنها، کما فعل رسول اللّه صلى اللّه علیه و سلم من حملهم على حکم الرجم و إرغام أنوفهم، و إبائهم علیهم ما اشتهوه من الجلد. و قیل: الهاء تعود على الحکم أی: و کانوا شهداء على الحکم. و قیل: عائد على الرسول أی: و کانوا شهداء على أنه نبی مرسل.

فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلًا هذا نهی للحکام عن خشیتهم غیر اللّه فی حکوماتهم، و إذهابهم فیها و إمضائها على خلاف ما أمروا به من العدل بخشیة سلطان ظالم، أو خیفة أذیة أحد من الغرماء و الأصدقاء. (10)

2. التبیان فی تفسیر القرآن

آیة عند الجمیع.

قرأ «اخشونی» بیاء فی الوصل أهل البصرة و أبو جعفر، و إسماعیل، و یقف یعقوب بالیاء.

أخبر اللَّه تعالى أنه الذی أنزل التوراة فیها هدى أی بیان أن أمر النبی حق و أنَّ ما سألوک عنه فی حکم الزانیین حق، و القود حق «و نور» یعنی فیها جلاء ما أظلم علیهم و ضیاء ما التبس علیهم «یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا» یعنی یحکم بالتوراة النبیون الذین أذعنوا بحکم اللَّه و أقرَّوا به.

و قال الحسن و قتادة و عکرمة و الزهری و السدی: إن النبی (ص) داخل فی ذلک، بل قال أکثرهم: هو المعنی بذلک لما حکم فی رجم المحصن، و لا یدل ذلک على أنه کان متعبداً بشرع موسى (ع) لأن اللَّه تعالى هو الذی أوجب علیه بوحی أنزل علیه لا بالرجوع الى التوراة فصار ذلک شرعاً له و إن وافق ما فی التوراة و إنما نبه الیهود بذلک على صحة نبوته من حیث علم ما هو من غامض علم التوراة و مما قد التبس على کثیر منهم و هو قد عرف ذلک من غیر قراءة کتبهم، و الرجوع الى علمائهم، فلم یکن ذلک إلا باعلام اللَّه له ذلک و ذلک من دلائل صدقه (صلى اللَّه علیه و آله).  (11)                     

3. تفسیر أحسن الحدیث

وَ عِنْدَهُمُ التَّوْراةُ  مقدمه است بر حکم قصاص که در آیه بعدى خواهد آمد. هُدىً وَ نُورٌ هر دو نکره‏اند یعنى در تورات به تناسب زمان هدایت و احکامى بود، مراد از «نور» ظاهرا احکام است. با آن تورات دو گروه بر یهود حکم مى‏کردند اول پیامبران که بعد از موسى مبعوث شدند دوم آنان که در عمل و سخن مخصوص به خدا بودند و جز خدا به کسى اخلاص نداشتند و دانشمندان که نگهدارى تورات و حفظ آن از تحریف از آنها خواسته شده بود و بر حقانیت آن گواه بودند.

فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلًا.

خطاب به علماء یهود است، کتمان دستورهاى خدا دو علّت مى‏تواند داشته باشد :

 یکى ترس از مردم که در جواب فرموده فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ دوم به خاطر جاه و مال که فرموده وَ لا تَشْتَرُوا ... ممکن است فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ متفرع بر بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللَّهِ باشد یعنى حالا که حفظ کتاب از شما خواسته شده پس از مردم در حفظ آن نترسید و آن را به بهاى اندکى نفروشید.

وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ.

قاعده کلى است و شامل همه مى‏باشد، مصداق آن در اینجا یهود هستند که در سنگسار کردن به دستور تورات اطاعت نمى‏کردند امام باقر و صادق علیهما السّلام فرمایند:

هر حاکمى که در دو درهم حکم به غیر ما انزل اللَّه کند او کافر است به آنچه بر محمّد نازل گردیده است .

4. تفسیر روح البیان

إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ  حال کونها فِیها هُدىً تهدى شرائعها و أحکامها الى الحق و ترشد الناس الیه وَ نُورٌ تکشف ما انبهم من الاحکام و ما یتعلق بها من المستورة بظلمات الجهل یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ اى أنبیاء بنى إسرائیل اى یحکمون باحکامها و یحملون الناس علیها الَّذِینَ أَسْلَمُوا ان قلت النبیون أعظم من الإسلام فکیف یمدح نبى بانه رجل مسلم و ما الوصف به بعد الوصف بالنبوة الا تنزل من الأعلى الى الأدنى. قلت قد یذکر الوصف مدحا للوصف ففائدة التوصیف تنویه شأن الصفة و التنبیه على عظم قدرها حیث وصف بها عظیم کما وصف الأنبیاء بالصلاح و الملائکة بالایمان و قد قیل أوصاف الاشراف اشراف الأوصاف: قال‏

          ما ان مدحت محمدا بمقالتی             لکن مدحت مقالتى بمحمد

 لِلَّذِینَ هادُوا متعلق بیحکم اى یحکمون فیما بینهم و اللام لبیان اختصاص الحکم بهم أعم من ان یکون لهم او علیهم کانه قیل لاجل الذین هادوا وَ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ عطف على النبیون اى هم ایضا یحکمون باحکامها و هم الزهاد و العلماء من ولد هارون الذین التزموا طریقة النبیین و جانبوا دین الیهود بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللَّهِ اى بالذی استحفظوه من جهة النبیین و هو التوراة حیث سألوهم ان یحفظوها من التضییع و التحریف على الإطلاق و لا ریب فى ان ذلک منهم علیهم السلام استخلاف لهم فى اجراء أحکامها من غیر إخلال بشى‏ء منها و الباء سببیة متعلقة بیحکم اى و یحکم الربانیون و الأحبار ایضا بسبب ما حفظوه من کتاب اللّه حسبما وصاهم به انبیاؤهم و سألوهم ان یحفظوه وَ کانُوا عَلَیْهِ شُهَداءَ اى رقباء لا یترکونهم ان یغیروا فهو من الشهود بمعنى الحضور فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ کائنا من کان ایها الرؤساء و الأحبار و اقتدوا فى مراعاة أحکامها و حفظها بمن قبلکم من الأنبیاء و أشیاعهم وَ اخْشَوْنِ فى الإخلال بحقوق مراعاتها فکیف بالتعرض لها بسوء نهوا ان یخشوا غیر اللّه فى حکوماتهم و یداهنوا فیها خشیة ظالم او مراقبة کبیر و دلالة الآیة تتناول حکام المسلمین وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی الاشتراء استبدال السلعة بالثمن اى أخذها بدلا منه ثم استعیر لاخذ شى‏ء بدلا مما کان له عینا کان او معنى أخذا منوطا بالرغبة فیما أخذ و الاعراض عما اعطى و نبذ اى لا تستبدلوا بآیاتى التی فیها بان تخرجوها منها او تترکوا العمل بها و تأخذوا لانفسکم بدلا منها ثَمَناً قَلِیلًا من الرشوة و الجاه و سائر الحظوظ الدنیویة فانها و ان جلت قلیلة مسترذلة فى نفسها لا سیما بالنسبة الى ما فات عنهم بترک العمل بها

          آن جهان جیفه است و مردار و رخیص             بر چنین مردار چون باشم حریص

               پس حیات ماست موقوف فطام                  اندک اندک جهد کن تم الکلام

 و لما کان الاقدام على التحریف لدفع ضرر کما إذا خشى من ذى سلطان او لجلب نفع کما إذا طمع فى الحظوظ الدنیویة نهوا عن کل منهما صریحا وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ مستهینا به منکرا له کائنا من کان کما یقتضیه ما فعلوه من التحریف فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ لاستهانتهم به و تمردهم بان حکموا بغیره و لذلک وصفهم بقوله الظالمون و الفاسقون فکفرهم بانکاره و ظلمهم بالحکم على خلافه و فسقهم بالخروج عنه . (12)

ب) کسانی که تلویحا و یا با قرائنی به این موضوع اشاره دارند

1. أحکام القرآن (الجصاص)

باب ما أمر اللّه تعالى به من الحکم بالعدل

قال اللّه تعالى وَ إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ و قال تعالى إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ و قال تعالى وَ إِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبى‏

 و حدثنا عبد الباقی ابن قانع قال حدثنا عبد اللّه بن موسى بن أبى عثمان قال حدثنا عبید بن حباب الحلی قال حدثنا عبد الرحمن بن أبى الرجال عن إسحاق بن یحیى بن طلحة بن عبید اللّه قال قال ثابت الأعرج أخبرنى أنس بن مالک عن النبی صلّى اللّه علیه و سلّم قال لا تزال هذه الأمة بخیر ما إذا قالت صدقت و إذا حکمت عدلت و إذا استرحمت رحمت

و حدثنا عبد الباقی قال حدثنا بشر بن موسى قال حدثنا عبد الرحمن المقری عن کهمس بن الحسن عن عبد اللّه الأسلمى قال شتم رجل ابن عباس فقال له ابن عباس إنک لتشتمنى و فی ثلاث خصال إنى لآتى على الآیة من کتاب اللّه تعالى فلوددت باللّه أن الناس کلهم یعلمون منها ما أعلم و إنى لأسمع بالحاکم من حکام المسلمین یعدل فی حکمه فأفرح به و لعلى لا أقاضى إلیه أبدا و إنى لأسمع بالغیث قد أصاب البلد من بلاد المسلمین فأفرح به و مالی من سائمة و حدثنا عبد الباقی قال حدثنا الحارث بن أبى أسامة قال حدثنا أبو عبید القاسم بن سلام قال حدثنا عبد الرحمن بن مهدى عن حماد بن سلمة عن حمید عن الحسن قال إن اللّه أخذ على الحکام ثلاثا أن لا یتبعوا الهوى و أن یخشوه و لا یخشوا الناس و أن لا یشتروا بآیاته ثمنا قلیلا ثم قرأ یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى‏ الآیة و قال اللّه تعالى إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِیها هُدىً وَ نُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا- إلى قوله تعالى- فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلًا وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ. (13)

2. تفسیر الصافی

و عن الباقر علیه السلام هذه الْآیَةَ فینا نزلت فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ قیل نهی للحکام أن یخشوا غیر اللَّه فی حکوماتهم و یداهنوا فیها .(14)

3. تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)

فأثنى اللّه على سلیمان و لم یذم داود، ثم قال:- یعنی الحسن-: إن اللّه اتخذ على الحکام ثلاثا: لا یشتروا به ثمنا قلیلا، و لا یتبعوا فیه الهوى، و لا یخشوا فیه أحدا، ثم تلا یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى‏ فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ [ص: 26] و قال: فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ [المائدة: 44] و قال وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلًا [المائدة: 44].  (15)

4. تفسیر منهج الصادقین فی إلزام المخالفین

یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ‏ حکم میکرده‏اند بر آن پیغمبران بنى اسرائیل که قریب بهزار بودند و حقتعالى ایشان را بعد از موسى مبعوث ساخته بود براى آنکه اقامة توریة کنند و اجراى حقوق و احکام آن نمایند و حلال آن را حلال و حرام آن را حرام دانند و مردمان را بآن امر کنند و ترویج آن نمایند و حکم پیغمبر ما در اینداخل است . (16)

5. الدر المنثور فی تفسیر المأثور

و اخرج عبد الرزاق و عبد بن حمید و أبو الشیخ عن ابراهیم و الشعبی قالا إذ جاءوا إلى حاکم من حکام المسلمین ان شاء حکم بینهم و ان شاء أعرض عنهم و ان حکم بینهم حکم بما أنزل الله

و أخرج عبد الرزاق و عبد بن حمید عن عطاء فی الآیة قال هو مخیر

و أخرج عبد بن حمید عن سعید بن جبیر فی أهل الذمة یرتفعون إلى حکام المسلمین قال یحکم بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ‏

و أخرج أبو الشیخ عن مجاهد قال أهل الذمة إذا ارتفعوا إلى المسلمین حکم علیهم بحکم المسلمین (17)

ج) کسانی که صریحا موضوع حکومت فقها مطرح کرده اند

1. أحکام القرآن، ابن عربی

المسألة الثانیة- قوله تعالى: وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ :

فیها قولان:

الأول- قال میمون بن مهران: هم أصحاب السرایا، و روى فی ذلک حدیثا، و هو اختیارالبخاری، و روى عن ابن عباس أنها نزلت  فی عبد اللّه بن حذافة، إذ بعثه النبىّ صلّى اللّه علیه و سلّم فی سریّة.

الثانی- قال جابر: هم العلماء ، و به قال أکثر التابعین، و اختاره مالک قال مطرّف و ابن مسلمة: سمعنا مالکا یقول: هم العلماء. و قال خالد بن نزار، وقفت على مالک فقلت :

یا أبا عبد اللّه ما ترى فی قوله تعالى: وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ؟ قال: و کان محتبیا فحلّ حبوته، و کان عنده أصحاب الحدیث ففتح عینیه فی وجهى، و علمت ما أراد، و إنما عنى أهل العلم و اختاره الطبرىّ و احتجّ له

بقوله صلّى اللّه علیه و سلّم: من أطاع أمیرى فقد أطاعنى ... الحدیث . (18)

2. أحکام القرآن، ابن عربی

و الصحیح عندی أنهم الأمراء و العلماء جمیعا، أما الأمراء فلأنّ  أصل الأمر منهم و الحکم إلیهم. و أما العلماء فلأنّ سؤالهم واجب متعیّن على الخلق، و جوابهم لازم، و امتثال فتواهم واجب، یدخل فیه الزوج للزوجة ، لا سیما و قد قدمنا أنّ کلّ هؤلاء حاکم، و قد سمّاهم اللّه تعالى بذلک فقال : یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هادُوا وَ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ. فأخبر تعالى أنّ النبىّ صلّى اللّه علیه و سلّم حاکم، [و الربانىّ حاکم‏]  ، و الحبر حاکم، و الأمر کله یرجع إلى العلماء  لأنّ الأمر قد أفضى إلى الجهال، و تعیّن علیهم سؤال العلماء و لذلک  نظر مالک إلى خالد بن نزار نظرة منکرة، کأنه یشیر بها إلى أنّ الأمر قد وقف فی ذلک على العلماء، و زال عن الأمراء لجهلهم و اعتدائهم، و العادل منهم مفتقر إلى العالم کافتقار الجاهل. (19)

3. تفسیر بیان السعادة فی مقامات العبادة

الرّبانیّون الائمّة دون الأنبیاء الّذین یربّون النّاس بعلمهم، و الأحبار هم العلماء یعنى انّ المقصود التّعریض بامّة محمّد (ص) و إنزال القرآن و انّ الحاکم به هم الائمّة (علیه السلام) و مشایخهم . (20)

4. تفسیر نور الثقلین

عن بعض أصحابنا عن عبد الله بن کثیر عن عبد الله بن مسکان رفعه قال قال رسول الله صلى الله علیه و آله «من حکم فی درهمین بحکم جور ثم جبر علیه کان من أهل هذه الایة: وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ فقلت و کیف یجبر علیه؟ فقال یکون له سوط و سجن فیحکم علیه، فان رضى بحکمه و الا ضربه بسوطه و حبسه فی سجنه .(21)

5. جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏3، ص: 233

حدثت عن المنجاب، قال: ثنا بشر بن عمارة، عن أبی حمزة الثمالی، عن یحیى بن عقیل فی قوله: الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ، قال: الفقهاء العلماء. حدثت عن المنجاب، قال: ثنا بشر، عن أبی روق، عن الضحاک، عن ابن عباس، مثله. حدثنی ابن سنان القزاز، قال: ثنا الحسین بن الحسن الأشقر، قال: ثنا أبو کدینة، عن عطاء بن السائب، عن سعید بن جبیر، عن ابن عباس فی قوله: کُونُوا رَبَّانِیِّینَ قال: کونوا حکماء فقهاء. حدثت عن الحسین بن الفرج، قال: سمعت أبا معاذ، قال: أخبرنا عبید بن سلیمان، قال: سمعت الضحاک یقول فی قوله: کُونُوا رَبَّانِیِّینَ یقول: کونوا فقهاء علماء. و قال آخرون: بل هم الحکماء الأتقیاء. ذکر من قال ذلک: حدثنی یحیى بن طلحة الیربوعی، قال: ثنا فضیل بن عیاض، عن عطاء بن السائب، عن سعید بن جبیر، قوله: کُونُوا رَبَّانِیِّینَ قال: حکماء أتقیاء. و قال آخرون: بل هم ولاة الناس و قادتهم.

ذکر من قال ذلک: حدثنی یونس بن عبد الأعلى، قال: أخبرنا ابن وهب، قال: سمعت ابن زید یقول فی قوله:

کُونُوا رَبَّانِیِّینَ قال: الربانیون: الذین یربون الناس ولاة هذا الأمر، یربونهم: یلونهم. و قرأ: لَوْ لا یَنْهاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ قال: الربانیون: الولاة، و الأحبار: العلماء. قال أبو جعفر: و أولى الأقوال عندی بالصواب فی الربانیین أنهم جمع ربانی، و أن الربانی المنسوب إلى الربان: الذی یرب الناس، و هو الذی یصلح أمورهم و یربها، و یقوم بها، و منه قول علقمة بن عبدة:

         و کنت امرأ أفضت إلیک ربابتی             و قبلک ربتنی فضعت ربوب‏

 یعنی بقوله:" ربتنی": ولی أمری و القیام به قبلک من یربه و یصلحه . (22)

6. روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم

وَ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ أی العباد و العلماء قاله قتادة، و قال مجاهد :

الرَّبَّانِیُّونَ العلماء الفقهاء و هم فوق الأحبار، و عن ابن زید الرَّبَّانِیُّونَ الولاة، وَ الْأَحْبارُ العلماء و الواحد:

حبر بالفتح و الکسر، قال الفراء: و أکثر ما سمعت فیه الکسر، و هو مأخوذ من التحبیر و التحسین، فإن العلماء یحبرون العلم و یزینونه و یبینونه، و من ذلک الحبر- بکسر الحاء لا غیر- لما یکتب به، و هذا عطف على «النبیون» أی هم أیضا یحکمون بأحکامها، و توسیط المحکوم لهم- کما قال شیخ الإسلام- بین المتعاطفین للإیذان بأن الأصل فی الحکم بها، و حمل الناس على ما فیها هم النبیون، و إنما الربانیون و الأحبار خلفاء و نواب لهم فی ذلک کما ینبئ عنه قوله تعالى: بِمَا اسْتُحْفِظُوا أی بالذی استحفظوه من جهة النبیین و هو التوراة حیث سألوهم أن یحفظوها من التغییر و التبدیل على الإطلاق، و لا ریب فی أن ذلک منهم علیهم السلام مشعر باستخلافهم فی إجراء أحکامها من غیر إخلال بشی‏ء منها، و الجار متعلق «بیحکم»، و ما موصولة، و ضمیر الجمع عائد إلى الربانیین و الأحبار .(23)

7. تفسیر نور، ج‏3، ص: 91

«ربانى» از «ربان» ، به معناى تربیت کننده است . به گفته بعضى ، «ربانى» کسى است که با «رب العالمین» پیوند خورده ، با علم و عمل، خدایى شده و تربیت مردم را بر عهده دارد.

از حضرت على علیه السلام نقل شده که فرمود : «أنا ربانى هذه الامة» ربّانى این امّت من هستم. امام صادق علیه السلام نیز فرمود: الرَّبَّانِیُّونَ، اهل بیت پیامبر علیهم السلام مى‏باشند .

پیامها :

 6 ) علماى هر امت، مسئول اجراى احکام الهى در میان مردم هستند. (ولایت فقیه، ریشه در تمام ادیان دارد) «یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ») «وَ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ»

 7 ) سلسله مراتب باید مراعات شود. ابتدا انبیا ، سپس امامان و آن گاه علما .

 «النَّبِیُّونَ») ... ( «وَ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ»

 8 ) یهود ، انبیاى متعدّد داشتند . «یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ ...»

9 ) تورات، قوانین قضایى و حکومتى دارد و محور قضاوت بوده است. «یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ ...»

10) نور و هدایت زمانى در جامعه جریان پیدا مى‏کند که بر اساس کتاب آسمانى، قضاوت و حکومت شود. «فِیها هُدىً وَ نُورٌ یَحْکُمُ بِهَا»

11 ) راه حفظ کتب آسمانى، عمل و قضاوت و حکومت بر طبق آن است. «یَحْکُمُ بِهَا») ... ( «بِمَا اسْتُحْفِظُوا» (بنا بر اینکه مراد از استحفاظ، حفاظت همه جانبه آن باشد)

12) علما باید محافظ مکتب باشند. «بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللَّهِ» . (24)

بحث  روایی آیه

ازآن رو که در قسمت بیان شان نزول بخش زیادی از این روایات ذکر شد اکنون فقط به بیان روایاتی که در آن بخش نیامده اند اکتفا می کنیم . البته بخاطر رعایت اختصار فقط به بیان روایاتی می پردازیم که به موضوع بحث مرتبط میباشند .

1. تفسیر نور الثقلین

205- فی تفسیر العیاشی عن مالک الجهنی قال، قال ابو جعفر علیه السلام، إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِیها هُدىً وَ نُورٌ، الى قوله: بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللَّهِ قال، فینا نزلت.

206- عن ابى عمر و الزبیری عن أبى عبد الله علیه السلام ان مما استحقت به الامامة التطهیر و الطهارة من الذنوب و المعاصی الموبقة التی توجب النار، ثم العلم المکنون بجمیع ما یحتاج الیه الأمر من حلالها و حرامها و العلم بکتابها خاصة و عامة، و المحکم و المتشابه و دقایق علمه و غرایب تأویله و ناسخه و منسوخه، قلت و ما الحجة بان الامام لا یکون الا عالما بهذه الأشیاء التی ذکرت؟ قال: قول الله فیمن اذن الله لهم بالحکومة و جعلهم أهلها، «إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِیها هُدىً وَ نُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هادُوا وَ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ» فهذه الائمة دون الأنبیاء الذین یرثون الناس بعلمهم و اما الأحبار فهم العلماء دون الربانیین ثم أخبر فقال: «بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللَّهِ وَ کانُوا عَلَیْهِ شُهَداءَ» و لم یقل بما حملوا منه. (25)

2. البرهان فی تفسیر القرآن

قوله تعالى :

إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِیها هُدىً وَ نُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هادُوا وَ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللَّهِ وَ کانُوا عَلَیْهِ شُهَداءَ [44]

3122/ [1]- العیاشی: عن مالک الجهنی ، قال: قال أبو جعفر (علیه السلام) : إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِیها هُدىً وَ نُورٌ إلى قوله: بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللَّهِ ، قال: «فینا نزلت».

3123/ [2]- عن أبی عمرو الزبیری، عن أبی عبد الله (علیه السلام): «إن مما استحقت به الإمامة: التطهیر، و الطهارة من الذنوب و المعاصی الموبقة التی توجب النار، ثم العلم المنور بجمیع ما تحتاج إلیه الامة من حلالها و حرامها، و العلم بکتابها، خاصه و عامه، و المحکم و المتشابه، و دقائق علمه، و غرائب تأویله، و ناسخه و منسوخه».

قلت: و ما الحجة بأن الإمام لا یکون إلا عالما بهذه الأشیاء التی ذکرت ؟ قال: «قول الله فیمن أذن الله لهم فی الحکومة و جعلهم أهلها: إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِیها هُدىً وَ نُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هادُوا وَ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ فهذه الأئمة دون الأنبیاء الذین یربونالناس بعلمهم، و أما الأحبار فهم العلماء دون الربانیین، ثم أخبر، فقال: بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللَّهِ وَ کانُوا عَلَیْهِ شُهَداءَ و لم یقل بما حملوا منه». (26)

3. کتاب التفسیر، عیاشی

5 118 عن مالک الجهنی قال: قال أبو جعفر علیه السلام «إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِیها هُدىً وَ نُورٌ» إلى قوله «بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللَّهِ» قال: فینا نزلت

6 119 عن أبی عمرو الزبیری عن أبی عبد الله علیه السلام أن مما استحقت به الإمامة التطهیر و الطهارة من الذنوب و المعاصی الموبقة التی توجب النار ثم العلم المنور بجمیع ما یحتاج إلیه الأمة من حلالها و حرامها و العلم بکتابها خاصة و عامة، و المحکم و المتشابه، و دقائق علمه و غرائب تأویله و ناسخه و منسوخه، قلت: و ما الحجة بأن الإمام لا یکون إلا عالما بهذه الأشیاء الذی ذکرت قال: قول الله فیمن أذن الله لهم فی الحکومة و جعلهم أهلها «إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِیها هُدىً وَ نُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هادُوا وَ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ» فهذه الأئمة دون الأنبیاء الذین یربون الناس بعلمهم، و أما الأحبار فهم العلماء دون الربانیین، ثم أخبر فقال «بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللَّهِ وَ کانُوا عَلَیْهِ شُهَداءَ» و لم یقل بما حملوا منه قال: «قول الله فیمن أذن الله لهم فی الحکومة و جعلهم أهلها: إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِیها هُدىً وَ نُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هادُوا وَ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ فهذه الأئمة دون الأنبیاء الذین یربون  الناس بعلمهم، و أما الأحبار فهم العلماء دون الربانیین، ثم أخبر، فقال: بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللَّهِ وَ کانُوا عَلَیْهِ شُهَداءَ و لم یقل بما حملوا منه». (27)

بحثی پیرامون سند و دلالت روایات وارد شده

نکته مهم این است که مستند ذکر این دو روایت در دو کتاب قبل آنچنان که ملاحظه شد ودر تقریبا همه ی کتبی که به نوعی - با زیاده وکم - این دو روایت را نقل کرده اند کتاب التفسیر عیاشی بوده و این دو حدیث تا حدی که نویسنده در بین تمام کتب روایی مشهور شیعه جستجو نموده درهیچ کتاب دیگری یافت نشد ونام راوی روایت دوم که بیشتر به عنوان شاهد بر موضوع ذکر میشود در بین عناوین 9 کتاب رجالی که - شامل رجال کشی ، رجال نجاشی ، فهرست  و رجال شیخ طوسی ، رجال ابن داود حلی ، خلاصه الاقوال علامه حلی ، رجال برقی ، و رجال ابن غضائری بوده -  مورد ملاحظه قرار گرفت نبود وتنها در کتاب رجال نجاشی از او به عنوان یک ناقل بدون هیچ مدح یا قدحی نام میبرد که دراینجا عینا متن کتاب نجاشی را نقل میکنیم :

رجال‏النجاشی :  و من هذا الباب مفضل :

1112 - مفضل بن عمر أبو عبد الله

و قیل أبو محمد الجعفی کوفی فاسد المذهب مضطرب الروایة لا یعبأ به. و قیل إنه کان خطابیا. و قد ذکرت له مصنفات لا یعول علیها. و إنما ذکرنا [ه‏] للشرط الذی قدمناه. له کتاب ما افترض الله على الجوارح من الإیمان و هو کتاب الإیمان و الإسلام و الرواة له مضطربون الروایة له. أخبرنا أبو عبد الله بن شاذان قال: حدثنا علی بن حاتم قال: حدثنا أبو عمر أحمد بن علی الفائدی عن الحسین بن عبید الله بن سهل السعدی عن إبراهیم بن هاشم عن بکر بن صالح عن القاسم بن برید بن معاویة عن أبی عمرو الزبیری عن المفضل بن عمر. و له کتاب یوم و لیلة و کتاب فکر: کتاب فی بدء الخلق و الحث على الاعتبار وصیة المفضل کتاب علل الشرائع أخبرنا أبو عبد الله بن شاذان قال: حدثنا أحمد بن محمد بن یحیى عن أبیه عن عمران بن موسى عن إبراهیم بن هاشم عن محمد بن سنان عن المفضل. (28)

* پیش از بیان نتیجه گیری به بیان نظر علامه طباطبایی در المیزان میپرداریم تا مطلب در حد زیادی روشن گردد ان شاالله .

نظر علامه طباطبایی

ایشان در ذیل ترجمه آیه در بحث روایی پس از ذکر روایت ، نکات زیبایی برداشت میکنند که در ادامه خواهد آمد :

استدلال لطیف امام صادق (علیه السلام) به آیه

[استدلال لطیف امام صادق (ع) به آیه:" إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ ..." در مورد علومى که شایسته مقام امامت است‏]

و در تفسیر عیاشى در ذیل آیه:" إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِیها هُدىً وَ نُورٌ ..." از ابى عمرو زبیرى از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده که فرمود: از جمله چیزهایى که امامت سزاوار آن است، این است که خداى تعالى او را از گناهان بزرگ- که موجب آتش دوزخ است- و از هر نافرمانى پاک کرده باشد و خودش هم پاک باشد و یکى دیگر داشتن علم منور است- و در نسخه‏اى دیگر به جاى" علم منور"" علم مکنون" آمده و دیگر چیزهایى که سزاوار مقام امامت است عالم بودن به تمامى آنچه که امت بدان نیاز پیدا مى‏کند و عالم بودن به آنچه که بر امت حلال و یا حرام است و علم پیدا کردن به کتاب خدا- به خاص و به عام آن، به محکمش و متشابهش به دقائق علمى و به تاویل‏هاى غریب از اذهان سایرین، به ناسخش و منسوخش راوى مى‏گوید به امام (علیه السلام) عرضه داشتم، چه دلیلى هست بر اینکه امام باید به همه اینها که فرمودى عالم باشد؟ فرمود: دلیلش کلام خداى تعالى است، در آنجا که در باره افرادى سخن مى‏گوید که به آنان اجازه حکومت داده و آنان را شایسته و اهل این کار دانسته، مى‏فرماید:" إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِیها هُدىً وَ نُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ، الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هادُوا وَ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ"، پس این امامان یک مرحله پائین‏تر از انبیا هستند که مردم را به علم خود تربیت مى‏کنند و اما احبار علمایى هستند پائین‏تر از ربانیین، آن گاه در باره همه فرموده:" بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللَّهِ وَ کانُوا عَلَیْهِ شُهَداءَ" و نفرمود:" بما حملوا من کتاب اللَّه- به خاطر اینکه داناى به کتاب خدایند" بلکه فرمود: به خاطر اینکه مکلف به حفظ کتاب هستند.

مؤلف: این استدلال از امام صادق (علیه السلام)، استدلالى است لطیف و طبق این استدلال معناى عجیبى از آیه به دست مى‏آید، معنایى که بسیار دقیق‏تر از آن معنایى است که گذشت و حاصل استدلال این است که ترتیبى که در آیه شریفه در شمردن حاکمان به کتاب خدا اتخاذ شده چنین است که اول انبیا (علیهم السلام) ذکر شده‏اند و سپس ربانیین و در مرتبه سوم احبار، از همین ترتیب به دست مى‏آید که این چند طبقه از نظر فضل و کمال نیز در چند طبقه قرار دارند، طبقه اول افضل و اکمل از آن دو طبقه دیگر است و طبقه دوم پائین‏تر از طبقه اول و بالاتر از طبقه سوم یعنى احبار است و احبار عبارتند از علماى دین که علم دین را از راه تعلیم و تعلم حمل کرده‏اند. و خداى تعالى در آیه‏اى که امام به آن استدلال فرموده، از نحوه علم ربانیین خبر داده و فرموده:" بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللَّهِ وَ کانُوا عَلَیْهِ شُهَداءَ" و اگر منظور از این عبارت صرف دانایى به کتاب خدا بود و ربانیین نیز علمشان مانند علم علما بود مى‏فرمود:" بما حملوا من کتاب اللَّه"، هم چنان که در سوره جمعه در باره احبار یهود فرمود:" مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها ..." ( 29)

اینکه ربانیین و ائمه حد وسطى هستند بین انبیا و احبار، و این طائفه اگر به کتاب علم دارند علم به حق دارند و اگر شاهد بر آنند شهادتشان به معناى حقیقى و واقعى کلمه است.

همه اینها که گفته شد راجع به ربانیین و ائمه از بنى اسرائیل بود لیکن آیه شریفه دلالت دارد بر اینکه اگر ربانیین و ائمه از بنى اسرائیل، داراى چنین منزلتى بودند به این جهت بود که حامل کتاب آسمانى تورات بودند ، به خاطر حفظ این کتاب آسمانى خداى تعالى به آنان چنین مقامى را داد، پس اگر کتاب آسمانى دیگرى نیز از ناحیه خدا نازل شود که مشتمل بر معارف الهى و احکام عملى باشد حتما باید کسانى مستحفظ و شاهد بر آن باشند و همین معنا مطلوب را اثبات مى‏کند.

پس اینکه امام (علیه السلام) فرمود:" پس این ائمه در منزلتى پائین‏تر از انبیا قرار دارند" معنایش این است که از آیه ترتیب استفاده مى‏شود، از حیث کمال و فضیلت ، رتبه اول را انبیا دارند و رتبه پائین‏تر را ائمه هم چنان که احبار (که همان علما باشند) در رتبه پائین‏تر از ائمه واقعند و اینکه فرمود:" مردم را به علم خود تربیت مى‏کنند" از ظاهرش بر مى‏آید که امام (علیه السلام) مساله تربیت را از ماده و ریشه کلمه" ربانى" که همان تربیت است گرفته باشد نه از ربوبیت ، بقیه فقرات روایت در همانجا که خلاصه معنایش را آوردیم روشن شد . و چه بسا منظور امام (علیه السلام) در روایت عیاشى همین باشد ، عیاشى که روایت قبلى نیز از او نقل شده از مالک جهنى نیز روایت آورده که گفت: امام باقر (علیه السلام) در تفسیر آیه:" إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِیها هُدىً وَ نُورٌ ... بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللَّهِ" فرمود: این آیه شریفه در باره ما نازل شده .  ( 30)

* از این کلام علامه بوی همراهی با موضوع بحث ما به مشام می رسد که البته با ترجمه ای که ایشان از آیه میدهند وبا شاهد مثال هایی که برای آیه ذکر میکنند متفاوت است .

ترجمه آیه که سازگار با معنی قضاوت است

تورات را نیز ما نازل کردیم که در آن هدایت و نور بود و انبیاء که دین اسلام داشتند با آن در بین یهودیان حکم مى‏کردند ، و همچنین علماى ربانى و مربى مردم و خبرگان از یهود و نصارا به مقدارى که از کتاب خدا حفظ بودند و بر آن شهادت مى‏دادند طبق آن در بین مردم حکم مى‏کردند (پس شما علماى یهود عصر حاضر به هیچ انگیزه‏اى احکام و آیات تورات را دگرگون مسازید نه به انگیزه ترس و نه به انگیزه طمع) پس از مردم نترسید و تنها از من بترسید و به طمع مال و آقایى ، آیات مرا به بهایى اندک نفروشید که هر کس بدانچه خدا نازل کرده حکم نکند او و همفکرانش کافرانند (44مائده) .  (31)

قضاوت انبیا بر اساس تورات در اختلافات

 تورات ، متناسب با استعداد بنى اسرائیل ، مشتمل است بر مقدارى از هدایت نه کل هدایت

" إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِیها هُدىً وَ نُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ" این آیه شریفه به منزله تعلیل است براى مطالبى که در آیه قبلى ذکر شده و این آیه و آیات بعد از آن بیانگر این معنایند که خداى سبحان براى امت‏ها با اختلافى که در عهد و عصر آنهاست شرایعى تشریع کرده و آن شرایع را در کتبى که نازل کرده قرار داده تا به وسیله آن شرایع هدایت شوند و راه را از چاه تشخیص دهند و هر وقت با یکدیگر بر سر حادثه‏اى اختلاف کردند به آن کتاب و شریعت مراجعه نمایند و انبیا و علماى هر امتى را دستور داده که بر طبق آن شریعت و کتاب حکم کنند و آن شریعت را به تمام معنا حفظ نمایند و به هیچ وجه اجازه ندهند که دستخوش تغییر و تحریف گردد و در مقابل حکمى که مى‏کنند چیزى از مردم مطالبه نکنند که هر چه مطالبه کنند ثمنى قلیل است و در اجراى احکام الهى از احدى نترسند و تنها از خداى تعالى بترسند . (32)

* و در جایی دیگر این آیه را به عنوان شاهد مثال ذکر میکند که که اراده ی همین معنا در آنجا شده است .

حکم به معنی داوری

معانى" حکم" و بیان مراد از دادن کتاب و حکم و نبوت به پیامبران علیهم السلام

و" حکم" در لغت به معناى برقرار کردن نسبت تصدیقیه در بین اجزاى کلام است .

مثلا بین زید که یک کلمه است ، و بین عالم که کلمه دیگرى است نسبت برقرار نموده مى‏گوییم : زید عالم است . نسبتى را هم که در بین امور اجتماعى و اعمال افراد جامعه و قضایاى جارى در میان آنان برقرار مى‏کنیم ، حکم نامیده مى‏شود ، هم چنان که خود قضایا را هم حکم مى‏گویند . مثلا در باره اعمال آنان گفته مى‏شود : واجب است که فلان کار عملى شود ، و حرام است که فلان گناه ارتکاب شود ، این وجوب و حرمت و همچنین استحباب و کراهت حکمند ، هم چنان که خود قضیه:" واجب است که ..." حکم است. البته از این قسم حکم که بگذریم براى اجتماعات احکام دیگرى از قبیل ملکیت، ریاست، نیابت، کفالت و ولایت و امثال آن نیز هست.

و گاهى هم این کلمه اطلاق مى‏شود و مقصود معناى مصدرى آن است، که در چنین موارد معناى حکم ایجاد حکم خواهد بود یا به حسب تشریع و تقنین مانند قوانینى که حکومتها به منظور حفظ نظام جامعه خود مى‏گذرانند، و یا به نظریه و تشخیص، مانند تشخیصى که قضات دادگسترى نسبت به پرونده‏هاى حقوقى و یا جزائى دارند، و حکم مى‏کنند به اینکه فلان مال حق فلانى و یا فلان شخص مجرم و محرک فلان نزاع است، و نیز مانند تشخیص اهل فتوا نسبت به ادله احکام.

گاهى هم حکم گفته مى‏شود و مراد از آن انفاذ حکم است مانند استبدادى که والیان و پادشاهان مستبد در رعیت خود اعمال مى‏کنند .

از این معانیى که براى لفظ حکم برشمردیم آن معنایى که با ظاهر آیه- و مخصوصا قرینه‏اى که همراه آن است یعنى لفظ کتاب- سازش دارد همان معناى قضاوت است. و بنا بر این، مراد از دادن کتاب و حکم، فرستادن شرایع دین و حکم کردن بر طبق آنها میان مردم خواهد بود. هم چنان که ظاهر تعدادى دیگر از آیات کریمه قرآن نیز مؤید همین معنا است، مانند آیه" إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِیها هُدىً وَ نُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا" و همچنین آیات بسیارى دیگر. البته در پاره‏اى از آیات این لفظ به کار رفته که ممکن است آن را بر یک معناى اعم حمل نمود، مانند آیه" رَبِّ هَبْ لِی حُکْماً وَ أَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ" (33)

حکم به معنی شریعت

[مقصود از" کتاب"،" حکم" و" بَیِّناتٍ مِنَ الْأَمْرِ" که خداوند به بنى اسرائیل داد]

پس اینکه فرمود:" وَ لَقَدْ آتَیْنا بَنِی إِسْرائِیلَ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ" منظورش از کتابى که به بنى اسرائیل داده، تورات است که مشتمل است بر شریعت موسى (علیه السلام) و شامل انجیل نمى‏شود، براى اینکه انجیل متضمن شریعت نیست، و شریعت انجیل هم همان شریعت تورات است. و همچنین زبور داوود (علیه السلام) را شامل نمى‏شود، براى اینکه زبور تنها ادعیه و اذکار است. البته ممکن است منظور از کلمه" الکتاب" جنس کتاب باشد که در این صورت شامل انجیل و زبور هم مى‏شود. و این احتمال را هر چند بعضى از مفسرین  داده‏اند، اما از این نظر بعید است که در قرآن کریم هیچگاه کلمه کتاب جز بر کتابى که مشتمل بر شریعت باشد اطلاق نشده است.

و مراد از" حکم" به قرینه اینکه آن را با کتاب ذکر فرموده، عبارت است از آن وظائفى که کتاب بر آن حکم مى‏کند، هم چنان که مى‏بینیم در آیه شریفه" وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ"  ، این اجمال، تفصیل داده شده. و نیز در باره تورات فرموده" یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هادُوا وَ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللَّهِ"  ، پس حکم یکى از لوازم کتاب است، هم چنان که نبوت نیز از لوازم آن است. (34)

تنیجه  گیری :

همان گونه که در ابتدای بحث عرض شد تعیین معنی کلمه حکم نقش موثری در تبیین دلالت ایه دارد که معنای آن از دید علامه را از نظر گذراندید .

براساس نظر ایشان - آنچنان که به نظر میرسد - آیه در معنای قضاوت و حکم دادن بر اساس شریعت در امور مختلف است که با این تفسیر آیه برای مدعای ما سودی ندارد مگر در مبنای خویش دلالت یک لفظ بر اکثر از یک معنا را به پذیریم که مختار علما ومفیسرینی بسیار بزرگی همچون امام خمینی (رحمه الله علیه) و آیت الله مکارم شیرازی (حفظه الله) است .

اگر از این معنا هم عدول شود باز دلائل متعددی بر اینکه آیه به بحث حکومت فقها اشاره دارد میتوان ذکر کرد دلائلی از این دست که :

* قضاوت واعمال آن عقلا ملازم با داشتن قدرت وبسط ید است واین صحیح به نظر نمی رسد که خداوند به انبیا وائمه و فقها امر به قضاوت نماید و یا به تعبییر دیگری قضا را خاص در ایشان ببیند - بنا بر این که لسان آیه مولوی نباشد  وارشاد کند به صحت حکم کردن این 3 دسته وچون مولی در مقام بیان بوده و دسته دیگری را ذکر نکرده نمیتوان به حکم غیر گردن نهاد  - ولی به ایشان قدرت اعمال این احکام را ندهد و بگوید که در این زمینه تکلیفی ندارید وچیزی از ایشان نخواهد که در این صورت احکام ایشان تا حد یک سری نصیحت ها وتوصیه ها نازل میگردد درصورتی که این امر را نپذیریم با عنایت به صدر و ذیل آیه باید نتیجه بگیریم که خدا امر به پذیرش حکومت طاغوت به ایشان کرده.

* و یا به انبیا ، ائمه و فقها فرموده شما کاری به حکومت وحاکم نداشته باشید فقط بروید حکم من را بین مردم اجرا کنید و این امر به متناقضین است زیرا اگر آنها هم کاری به حکومت وحاکم نداشته باشند آنها اجازه نمی دهند که کسی در امور اختصاصی حکومت دخلت کند و کسی را عقاب وکسی را زندان ودیگری را گردن زده و یا قطع ید نمایند

* سیاق وسبک آیات این سوره بربحث حکومت واداره جامعه دلالت دارد و فضای کلی سوره در باب امور حکومتی ، استخلاف الهی ، مباحث ولایت و پیروان آن از اصلی ترین موضوعات این سوره است و این امر تقریبا مورد اتفاق است .

* از مجموع بررسی مفردات ، بحث روایی و نظرات مفسران از عامه تا خاصه و از متقدم تا متاخر و با هر گرایش کلامی و فقهی با تمام فراز و فرود ها میتوان این مطلب را بدست آورد که بر حق خلافت و یا حداقل حق پیاده احکام الهی برای فقها اجماع نظر کلی وجود دارد .

پی نوشت ها :

1.      المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏5 ، ص: 343                                       18 . أحکام القرآن، ابن عربی ، ج‏1، ص: 452

2.     مفاتیح الغیب، فخر رازی  ج‏12، ص: 366                                          19. أحکام القرآن، ابن عربی ، ج‏1، ص: 452

3.    جامع البیان فی تفسیر القرآن ، جریر طبری ج‏6، ص: 161                20. تفسیر بیان السعادة فی مقامات العبادة، ج‏2، ص: 87

4.    لسان العرب، ج‏7، ص: 441                                                                21. تفسیر نور الثقلین، ج‏1، ص: 636

5.    ترجمه المیزان، ج‏5، ص: 584                                                          22. جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏3، ص: 233

6.     أسباب نزول القرآن ( الواحدی ) ، ص: 199                                        23. روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج‏3، ص: 312

7.    ترجمه المیزان ، ج‏ 5 ، ص: 584                                                       24. تفسیر نور، ج‏3، ص: 91

8.    تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، ج ‏8 ، ص : 62                               25. تفسیر نور الثقلین، ج‏1، ص: 634

9.     البحر المحیط فی التفسیر، ج‏4، ص: 266                                          26. البرهان فی تفسیر القرآن، ج‏2، ص: 306

10.   البحر المحیط فی التفسیر، ج‏4، ص: 268                                          27. کتاب التفسیر، عیاشی ، ج‏1، ص: 323

11.   التبیان فی تفسیر القرآن، ج‏3، ص: 533                                          28. رجال‏النجاشی ص :  417

12.  تفسیر روح البیان، ج‏2، ص: 397                                                      29. ترجمه المیزان، ج‏5، ص: 593

13.  أحکام القرآن (الجصاص) ، ج‏3 ، ص: 176                                          30. ترجمه المیزان، ج‏5، ص: 596

14.  تفسیر الصافی، ج‏2، ص: 39                                                              31. ترجمه المیزان، ج‏5، ص: 553

15.  تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، ج‏5 ، ص: 313                               32. ترجمه المیزان، ج‏5، ص: 560

16.  تفسیر منهج الصادقین فی إلزام المخالفین، ج‏3، ص: 245                33. ترجمه المیزان، ج‏7، ص: 348

17.  الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج‏2، ص: 285                                   34. ترجمه المیزان، ج‏18، ص: 252

منابع :

1.        احکام القرآن ، ابن العربى محمد بن عبدالله بن ابوبکر ، فقهى‏ ، قرن: ششم‏ ، زبان: عربى‏ ، مذهب: سنى‏‏ ،  بی تا

2.       احکام القرآن ، جصاص احمد بن على‏ ، فقهى‏ ، قرن: چهارم‏ ، زبان: عربى‏‏ ، مذهب: سنى‏‏‏ ، ناشر: دار احیاء التراث العربى‏ مکان چاپ: بیروت‏‏‏ ، سال چاپ:( 1405 ق) ‏‏ ،  تحقیق: محمد صادق قمحاوى‏

3.       البحر المحیط فى التفسیر‏‏ ، اندلسى ابو حیان محمد بن یوسف‏‏‏ ، ادبى‏‏‏ ، قرن: هشتم‏‏‏ ، زبان: عربى‏‏‏ ، مذهب: سنى‏‏‏ ، ناشر: دار الفکر، مکان چاپ: بیروت‏ ‏‏ ، سال چاپ: 1420 ق‏‏‏ ،  تحقیق: صدقی محمد جمیل‏

4.       بحرالعلوم‏‏‏ ، سمرقندى نصربن محمد بن احمد ‏‏ ، روایى‏‏‏ ، قرن: چهارم‏ ‏‏ ، زبان: عربى‏ ‏‏ ، مذهب: سنى‏ ‏

5.       البرهان فى تفسیر القرآن‏‏‏ ‏‏ ،  بحرانى سید هاشم‏‏‏ ، روایى‏‏‏ ، قرن: یازدهم‏‏‏ ، زبان: عربى‏‏‏ ، مذهب: شیعى‏‏‏ ، ناشر: بنیاد بعثت‏ مکان چاپ: تهران‏ ،  سال چاپ: 1416 ق‏‏ ، نوبت چاپ: اول‏‏ ، تحقیق: قسم الدراسات الاسلامیة موسسة البعثة- قم‏

6.       بیان المعانى‏‏‏ ، ملاحویش آل غازى عبدالقادر‏‏ ، ترتیب نزول‏‏‏ ، قرن: چهاردهم‏‏‏ ، زبان: عربى‏‏‏ ، مذهب: سنى‏‏‏ ، ناشر: مطبعة الترقى‏ مکان چاپ: دمشق‏‏‏ ، سال چاپ: 1382 ق‏‏‏ ، نوبت چاپ: اول‏

7.       البیان فى تفسیر القرآن‏ ،  خویى سید ابوالقاسم‏‏ ،  اجتهادى‏‏ ،  قرن: پانزدهم‏‏ ،  زبان: عربى‏‏ ، مذهب: شیعى‏‏

8.      پرتوى از قرآن‏‏ ، طالقانى سید محمود‏ ، اجتماعى و عصرى‏‏ ، قرن چهاردهم‏‏ ، زبان: فارسى‏‏ ، مذهب: شیعى‏‏ ، ناشر: شرکت سهامى انتشار‏ ، مکان چاپ: تهران‏‏ ، سال چاپ: 1362 ش‏‏ ، نوبت چاپ: چهارم‏‏

9.       تاج التراجم فى تفسیر القرآن للاعاجم‏‏ ، اسفراینى ابوالمظفر شاهفور بن طاهر‏ ، ادبى و کلامى‏‏ ، قرن: پنجم‏‏ ، زبان: فارسى کهن‏‏ ، مذهب: سنى‏‏ ، ناشر: انتشارات علمى و فرهنگى‏‏ ، مکان چاپ: تهران‏‏ ، سال چاپ: 1375 ش‏‏ ، نوبت چاپ: اول‏‏ ، تحقیق: نجیب مایل هروى و على اکبر الهى خراسانى‏

10.      التبیان فى تفسیر القرآن‏‏ ، نویسنده: طوسى محمد بن حسن‏‏ ، کلامى و اجتهادى‏‏ ، قرن: پنجم‏‏ ، زبان: عربى‏‏ ، مذهب: شیعى‏‏ ، ناشر: دار احیاء التراث العربى‏‏ ، مکان چاپ: بیروت‏‏ ، تحقیق: با مقدمه شیخ آغابزرگ تهرانى و تحقیق احمد قصیرعاملى‏

11.      الدر المنصور فی تفسیر القرآن بالماثور ، جلال الدین سیوطی ، قرن دهم ، روایی ، عربی ، سنی ، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی ، قم ، سال چاپ 1404

12.     ترجمه تفسیر المیزان‏‏ ، موسوى همدانى سید محمد باقر‏ ، قرآن به قرآن و اجتهادى‏‏ ، قرن: چهاردهم‏‏ ،  زبان: فارسى‏‏ ، مذهب: شیعى‏ ، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسین حوزه علمیه قم‏‏ ، مکان چاپ: قم‏‏ ، سال چاپ: 1374 ش‏‏ ، نوبت چاپ: پنجم‏

13.    ترجمه تفسیر جوامع الجامع‏‏ ، مترجمان‏‏ ، ادبى و کلاسیک‏‏ ، قرن: پانزدهم‏‏ ، زبان: فارسى‏‏ ، مذهب: شیعى‏‏ ، ناشر: بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى‏‏ ، مکان چاپ: مشهد‏ ، سال چاپ: 1377 ش‏‏ ، نوبت چاپ: دوم‏‏ ، تحقیق: با مقدمه آیة الله واعظ زاده خراسانى‏

14.    ترجمه مجمع البیان فى تفسیر القرآن‏‏ ، مترجمان‏‏ ، اجتهادى‏‏ ، قرن: پانزدهم‏‏ ، زبان: فارسى‏‏ ، مذهب: شیعى‏‏ ، ناشر: انتشارات فراهانى‏‏ ، مکان چاپ: تهران‏‏ ، سال چاپ: 1360 ش‏‏ ، نوبت چاپ: اول‏‏ ، تحقیق: رضا ستوده‏

15.    تفسیر آیات الاحکام‏‏ ، سایس محمد على‏‏ ، فقهى‏‏ ، ‏قرن: چهاردهم‏‏ ، زبان: عربى‏‏ ، مذهب: سنى‏‏ ،

16.     تفسیر اثنا عشرى‏‏ ، حسینى شاه عبدالعظیمى حسین بن احمد‏ ، تحلیلى و روایى‏‏ ، قرن: چهاردهم‏‏ ، زبان: فارسى‏‏ ، مذهب: شیعى ناشر: انتشارات میقات‏‏ ، مکان چاپ: تهران‏‏ ، سال چاپ: 1363 ش‏‏ ، نوبت چاپ: اول‏‏

17.    تفسیر الصافى‏‏ ، فیض کاشانى ملا محسن‏‏ ، روایى‏‏ ، قرن: یازدهم‏‏ ، زبان: عربى‏‏ ، مذهب: شیعى‏‏ ، ناشر: انتشارات الصدر‏ ،  مکان چاپ: تهران‏‏ ، سال چاپ: 1415 ق‏‏ ، نوبت چاپ: دوم‏‏ ، تحقیق: حسین اعلم

18.    تفسیر القرآن العظیم‏ ، ابن کثیر دمشقى اسماعیل بن عمرو‏ ، روایى‏‏ ،  قرن: هشتم‏‏ ، زبان: عربى‏‏ ، ‏مذهب: سنى‏‏ ،  ناشر: دار الکتب العلمیة، منشورات محمدعلى بیضون‏‏ ، مکان چاپ: بیروت‏‏ ، سال چاپ: 1419 ق‏‏ ، نوبت چاپ: اول‏‏ ،  تحقیق: محمد حسین شمس الدین‏

19.     تفسیر القرآن الکریم ، خمینى سید مصطفى ، ، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى(ره) ، چاپ اول، 1418 ق.

20.     تفسیر القرآن الکریم ، شبر سید عبد الله ، دار البلاغة للطباعة و النشر - بیروت، چاپ اول، 1412 ق.

21.     تفسیر القرآن الکریم(صدرا) ، صدرالمتالهین محمد بن ابراهیم، انتشارات بیدار - قم، چاپ دوم، 1366 ش.

22.    تفسیر الکاشف ، مغنیه محمد جواد، دار الکتب الإسلامیة - تهران، چاپ اول، 1424 ق.

23.   کتاب التفسیر ، محمد ابن مسعود ، قرن جهارم ، روایی ، شیعه ، عربی ، چاپخانه علمیه تهران ، 1380 ، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی ، سوره حمد تا کهف

24.   تفسیر جوامع الجامع ، طبرسى فضل بن حسن، انتشارات دانشگاه تهران و مدیریت حوزه علمیه قم - تهران، چاپ اول، 1377 ش.

25.   تفسیر جامع ، بروجردى سید محمد ابراهیم،انتشارات صدر - تهران، چاپ ششم، 1366 ش.

26.    تفسیر بیان السعادة فى مقامات العبادة ، گنابادى سلطان محمد ، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات - بیروت ، چاپ دوم ، 1408 ق.

27.   تفسیر روح البیان ، حقى بروسوى  اسماعیل، دارالفکر - بیروت، بى تا.

28.   تفسیر شریف لاهیجى ، شریف لاهیجى محمد بن على ، دفتر نشر داد - تهران، چاپ اول، 1373 ش.

29.    تفسیر علیین ، سید کریمى حسینى سید عباس ، انتشارات اسوه - قم، چاپ اول، 1382 ش.

30.    تفسیر قمى ، قمى على بن ابراهیم ، دار الکتاب - قم، چاپ چهارم، 1367 ش

31.    تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب ، قمى مشهدى محمد بن محمدرضا ، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى - تهران، چاپ اول، 1368 ش.

32.   تفسیر مقاتل بن سلیمان ، بلخى مقاتل بن سلیمان ، دار إحیاء التراث - بیروت، چاپ اول، 1423 ق.

33.   تفسیر منهج الصادقین فى الزام المخالفین ، کاشانى ملا فتح الله ، کتابفروشى محمد حسن علمى - تهران ، 1336ش

34.   تفسیر نمونه ، مکارم شیرازى ناصر، دار الکتب الإسلامیة - تهران، چاپ اول، 1374 ش.

35.   تفسیر نور ، قرائتى محسن، مرکز فرهنگى درسهایى از قرآن - تهران، چاپ یازدهم، 1383 ش.

36.   تفسیر نور الثقلین ، عروسى حویزى عبد على بن جمعه ، انتشارات اسماعیلیان - قم، چاپ چهارم، 1415 ق.

37.   جامع البیان فى تفسیر القرآن ، طبرى ابو جعفر محمد بن جریر، دار المعرفه - بیروت، چاپ اول، 1412 ق.

38.  روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم ، آلوسى سید محمود، ، دارالکتب العلمیه - بیروت، چاپ اول، 1415 ق.

39.   زبدة البیان فى أحکام القرآن ، مقدس اردبیلى احمد بن محمد ، کتابفروشى مرتضوى - تهران، چاپ اول.

40.    زبدة التفاسیر ، کاشانى ملا فتح الله ، زبنیاد معارف اسلامى - قم، چاپ اول، 1423 ق.

41.    سعد السعود للنفوس منضود ، حلى سید على بن طاووس ، محمد کاظم الکتبی - قم.

42.   شأن نزول آیات ، اسلامى محمد جعفر، نشر نى - تهران ، چاپ اول، 1383 ش.

43.   قاموس قرآن ، قرشى سید على اکبر ، دار الکتب الإسلامیة - تهران، چاپ ششم، 1371 ش.

44.   کشف الأسرار و عدة الأبرار، رشیدالدین میبدى احمد بن ابى سعد ، انتشارات امیر کبیر - تهران، چاپ پنجم، 1371

45.   مجمع البیان فى تفسیر القرآن ، طبرسى فضل بن حسن ، انتشارات ناصر خسرو - تهران، چاپ سوم، 1372 ش.

46.   مفاتیح الغیب ، فخرالدین رازی ابو عبد الله محمد ابن عمر ، قرن ششم ، کلامی اجتهادی ، عربی ، سنی ، دار احیا التراث العربی ، چاپ بیروت ، 1420 ق ، چاپ سوم

47.   اسباب النزول ، علرضا قره گوزلو  ذکاوی ، قرن پنزدهم ، شیعه ، فارسی ، نشر نشرتی ، تهران ، چاپ اول ، 1383 ش

48.  اسباب نزول القرآن ، علی ابن احمد واحدی ، قرن پنجم ، روایی ، عربی ، سنی ، دار الکتب العلمیه ، بیروت ، 1411 ق ، چاپ اول ، موضوعی ، تحقیق کمال بسیونی زغلول  .

49.   لسان العرب ، ابن منظور محمد بن مکرم ، فرن هفتم ، شیعه ، عربی ، دار صادر ، بیروت ، 1414ق ، چاپ سوم

50.    . المفرات فی غریب القرآن راغب اصفهانی حسین ابن محمد ، قرن ششم ، سنی ، عربی ، دارالعلم الدارالشامیه ، دمشق بیروت ، 1412ق ، چاپ اول ، صفوان عدنان  داودی .

 

فهرست :

چکیده. 1

مقدمه. 1

مفردات  آیه. 1

الف ) تفسیر المیزان.. 2

ب) مفاتیح الغیب... 2

ج) جامع البیان فی تفسیر القرآن.. 3

د) لسان العرب... 3

نکات  بلاغی آیه. 3

نکته : 4

شان نزول آیه. 4

الف) أسباب نزول القرآن ( الواحدی ) : 4

ب) ترجمه المیزان.. 5

ماجرای ابن صوریا 5

ج) تفسیر القرآن العظیم ( ابن کثیر ). 6

نکته : 6

نظرات مفسران پیرامون آیه. 7

الف) قائلین به موضوع قضاوت... 7

1. البحر المحیط فی التفسیر. 7

2. التبیان فی تفسیر القرآن.. 7

3. تفسیر أحسن الحدیث... 8

4. تفسیر روح البیان.. 8

ب) کسانی که تلویحا و یا با قرائنی به این موضوع اشاره دارند.. 9

1. أحکام القرآن (الجصاص). 9

2. تفسیر الصافی... 10

3. تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر). 10

4. تفسیر منهج الصادقین فی إلزام المخالفین.. 10

5. الدر المنثور فی تفسیر المأثور. 10

ج) کسانی که صریحا موضوع حکومت فقها مطرح کرده اند.. 11

1. أحکام القرآن، ابن عربی... 11

2. أحکام القرآن، ابن عربی... 11

3. تفسیر بیان السعادة فی مقامات العبادة. 11

4. تفسیر نور الثقلین.. 12

5. جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏3، ص: 233.. 12

6. روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم.. 12

7. تفسیر نور، ج‏3، ص: 91. 13

بحث  روایی آیه. 13

1. تفسیر نور الثقلین.. 13

2. البرهان فی تفسیر القرآن.. 14

3. کتاب التفسیر، عیاشی... 14

بحثی پیرامون سند و دلالت روایات وارد شده. 15

رجال‏النجاشی :  و من هذا الباب مفضل : 15

نظر علامه طباطبایی... 15

استدلال لطیف امام صادق (علیه السلام) به آیه. 15

ترجمه آیه که سازگار با معنی قضاوت است... 17

قضاوت انبیا بر اساس تورات در اختلافات... 17

حکم به معنی داوری.. 17

حکم به معنی شریعت... 18

تنیجه  گیری.. 19

پی نوشت ها : 20

منابع : 20


  • منتظر منتقم زهرا

ولایت فقیه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی